Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
on the supposition that
بخیال اینکه
Other Matches
to set thinking
بخیال انداختن
theory of epigensis
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
provided he goes at once
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
save that
جز اینکه
so as to
تا
[اینکه ]
howbeit
با اینکه
the fact that
اینکه
unless
جز اینکه
or
یا اینکه
in spite of the face that
اینکه
up to/till/until
<idiom>
تا اینکه
in order that
تا اینکه
in order to ...
تا
[اینکه ]
as soon as
بمحض اینکه
whereas
نظر به اینکه
as if
مثل اینکه
in order that
برای اینکه
for
برای اینکه
as thought
مثل اینکه
in view of
<idiom>
به خاطر اینکه
so that
برای اینکه
instead
بجای اینکه
as though
مثل اینکه
Despite the fact that…
با وجود اینکه
in view of the fact that
نظر به اینکه
insomuch
نظر به اینکه
owing to the fact that
نظر به اینکه
owing to the fact that
به واسطه اینکه
hent
ربودن تا اینکه
providing
مشروط بر اینکه
inorder to
برای اینکه
forasmuch as
نظر به اینکه
on the supposition that
بتصور اینکه
pray consider my case
تمنی اینکه
save that
الا اینکه
In view of the fact that … whereas …
نظر به اینکه
notwithstanding
باوجود اینکه
the reason why
دلیل اینکه
ere
قبل از اینکه
instantly
به محض اینکه
to the end that
تا اینکه بقصداینکه
to the end that
برای اینکه
to sum up
خلاصه اینکه
the reason why
علت اینکه
than
تا اینکه بجز
whilst
ضمن اینکه
because
برای اینکه
whenas
بعلت اینکه
that's that
اینکه از این
wherein
دراثنای اینکه
so as to
برای
[اینکه]
in order to ...
برای
[اینکه]
even though
ولو اینکه
what with
<idiom>
برای اینکه ،درنتیجه
Not to mention the fact that …
حالا بگذریم از اینکه...
inorder to
به خاطر اینکه برای
as respects
با توجه به اینکه اما
in a word
خلاصه اینکه مختصرا
as respects ...
درباره ...
[با توجه به اینکه... ]
there is nothing for it but to
چارهای ندارد جز اینکه
in one word
خلاصه اینکه مختصرا
though
گرچه هرچند با اینکه
in one world
خلاصه اینکه مختصرا
in order that i may go
برای اینکه بروم
in order that he may go
برای اینکه برود
as regards
با توجه به اینکه اما
not to mention ...
<idiom>
به اضافه اینکه ... است
not to say ...
<idiom>
به اضافه اینکه ... است
i maintain
قائل هستم به اینکه ...
that is no new
اینکه خبر تازهای نبود
iimmediately he saw me
بمحض اینکه مرا دید
You are asking for it. You are sticking your neck out.
مثل اینکه تنت می خارد
to be on the safe side
برای اینکه احتمال اشتباه
much as I'd like to
<idiom>
با اینکه اینقدر دوست دارم
Supposing that is the case .
بفرض اینکه اینطور باشد
inadvisably
بدون اینکه صلاح باشد
whereas
بادر نظر گرفتن اینکه
adside from
صرفنظر از اینکه گذشته از این
the instant i saw him
بمحض اینکه اورا دیدم
instead of working
بجای اینکه او کار بکند
in orders that it may beeasier
برای اینکه اسان تر شود
instead of doing
بجای اینکه انجام بدهند
approving
تصور اینکه چیزی خوب است
combatable
قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
authentication
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
off the point
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
approves
تصور اینکه چیزی خوب است
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
approve
تصور اینکه چیزی خوب است
euphonically
برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
benifit of elergy
امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
irrelevantly
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
You seem to expect something for good measure !
مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
Depending on how late we arrive ...
بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
Unless the contray is proved .
مگر اینکه خلافش ثابت شود
He is very primitive and uncuth .
مثل اینکه از پشت کوه آمده
we eat that we may live
میخوریم برای اینکه زنده باشیم
incomparably
بدون اینکه نظر داشته باشد
It seems I am not welcome (wanted) here.
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
hylotheism
اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
i sort of feel sick
مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
It's good to see you again.
خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
take a stand on something
<idiom>
فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
at the owner's risk
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
There is still time before I go.
هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
dut of court
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
unless otherwise prescibed
[by the doctor]
مگر اینکه
[پزشک]
نسخه دیگری نوشته
quality
بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
I am glad to see you up and about.
خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
it was beneath my notice
شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
qualities
بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
our offer to render a service
حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
forbid
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
Unless otherwise stated .
مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
forbids
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
bridge
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
germtheory
فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
. Why,what was the harm?
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
bridged
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridges
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
You wI'll fail unless you work harder .
موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
polarities
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
polarity
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
failures
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
adoptionism
اعتقادبه اینکه عیسی فرزندخوانده خدا است نه پسرحقیقی او
without lifting a finger
بدون اینکه اصلا کاری بکند
[اصطلاح روزمره]
without lifting a finger
بدون اینکه به چیزی دستی بزند
[اصطلاح روزمره]
mutual terms
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
humoralism
اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
mercerize
موادشیمیایی زدن به پارچههای نخی برای اینکه حریرنماشوند
opens
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opened
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
learn to walk before yaou run.
<proverb>
قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
wait up for
<idiom>
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
think little of
<idiom>
تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
checks
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
check
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
second-guess someone
<idiom>
حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
checked
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
To see her
[The sight of her]
gives me a pang in my heart.
وقتی که او
[زن]
را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
failure
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
except as otherwise provided
مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
interpleader
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
interior label
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
verifying
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
high time
<idiom>
زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
a penny for your thoughts
<idiom>
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
to garble the coinage
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
Funstionalism
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
to paynize wood
چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد
powers
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
gibus
کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
verify
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
looped
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
powered
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
checks
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
chop
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chopped
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
balance
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
dirty bit
برای بیان اینکه در حافط ه اصلی بار شده اند
balances
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
check
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checked
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
zero
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
zeroes
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
zeros
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
loops
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powering
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
verifies
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
verified
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
cut down to size
<idiom>
ثابت کردن اینکه کسی اونقدرکه فکر میکند خوب نیست
cancels
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
assignment
بررسی اینکه آیا یک مقدار با توجه به نوعش درست است یا خیر
polarities
بیان اینکه نقط های منبع یا collector جریان الکتریکی است .
polarity
بیان اینکه نقط های منبع یا collector جریان الکتریکی است .
supervise
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
assignments
بررسی اینکه آیا یک مقدار با توجه به نوعش درست است یا خیر
habeas corpus
میدهد مشعر بر اینکه وی را در محضر دادگاه برای رسیدگی به ادعایش حاضرکند
analysis
بررسی یک فرآیند یا سیستم برای اینکه آیا میتواند کاراتر باشد
supervises
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
material theory of heat
پندار مادیت نسبت بگرما تصور اینکه گرما ماده است
sequences
بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
sequence
بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
supervising
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
intuitionalism
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
to prove an a
اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
supervised
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
parity
برای خطاها و اینکه داده دودویی ارسالی آسیب ندیده است
to take action to prevent
[stop]
such practices
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
cancelling
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
intuitionism
عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
assembler
پیام برنامه اسمبلی برای اعلام اینکه خطا در کد اصلی یافت شد
synchronize
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
How about going out together?
نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟
[به عنوان دوست پسر و دختر]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com