English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (9 milliseconds)
English Persian
indrawn بداخل کشیده
Other Matches
drawl کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawled کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
inrush هجوم بداخل
immigration مهاجرت بداخل
inflow جریان بداخل
pervades بداخل راه یافتن
pervaded بداخل راه یافتن
penetrates بداخل سرایت کردن
pervade بداخل راه یافتن
penetrate بداخل سرایت کردن
pervading بداخل راه یافتن
adducent بداخل کشنده مقرب
penetrated بداخل سرایت کردن
turn in بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
weft insertion [رد کردن پود بداخل چله]
inhaling بداخل کشیدن استشمام کردن
inhales بداخل کشیدن استشمام کردن
pigeon toed دارای پنجه خمیده بداخل
ship water نفوذ کردن اب بداخل قایق
retrocede ازسطح خارج بداخل نفوذکردن
boat کشیدن ماهی بداخل قایق
inhale بداخل کشیدن استشمام کردن
inhaled بداخل کشیدن استشمام کردن
boats کشیدن ماهی بداخل قایق
The professor stepped into the classroom. استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
To smuggle in to ( out of ) a country . جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
exclucivism بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
pronate بداخل گرداندن روی چهار دست وپا خم شدن
fistula زخم عمیقی که غالبابوسیله مجرای پیچاپیچی بداخل مربوط است
endocrine غده بدون مجرا و بداخل ترشح کننده غده درون تراو
leptokurtic کشیده
oblongated کشیده
oblonated کشیده
tensest کشیده
leptosome کشیده تن
indrawn تو کشیده
posttensioning پس کشیده
ectomorph کشیده تن
tensing کشیده
tenses کشیده
tenser کشیده
tensed کشیده
tense کشیده
deep drawn از ته دل کشیده
drawlingly کشیده
long- کشیده
threaded نخ کشیده
long کشیده
longs کشیده
longest کشیده
drawn کشیده
longer کشیده
longed کشیده
drew کشیده شد
flare زبانه کشیده
intractile کشیده نشدنی
deep fetched از ته دل کشیده شده
dragged کشیده شدن
couchant دراز کشیده
leptomorph کشیده ریخت
drag کشیده شدن
chock-a-block بالا کشیده
long robe صورت کشیده
low angle مسیر کشیده
at full length دراز کشیده
threaded بند کشیده
drawable کشیده شدنی
ectomorphic type سنخ کشیده تن
vellum paper کاغذمهره کشیده
flares زبانه کشیده
pinxit کشیده است
deer neck گردن کشیده
prolate کشیده شده
flat trajectory خط سیر کشیده
flat fire تیر کشیده
linear باریک کشیده
drags کشیده شدن
in tow <idiom> کشیده شده
ectomorphy کشیده تنی
low angle fire تیر کشیده
chock-a-block کاملا کشیده
elongating کشیده کردن
elongates کشیده کردن
elongate کشیده کردن
saps شیره کشیده از
sapped شیره کشیده از
sap شیره کشیده از
tensive کشیده شدنی
extensive بسیط کشیده
touse کشیده شدن
tractile کشیده شدنی
deprived محرومیت کشیده
if you please بیزحمت زحمت کشیده
lanternjaws صورت لاغر و کشیده
chant اهنگ ساده و کشیده
pencilled با مداد کشیده شده
extendible کشیده شدنی امتدادپذیر
chanting اهنگ ساده و کشیده
chants اهنگ ساده و کشیده
underdraw کشیده نشدن زه تا اخر
chanted اهنگ ساده و کشیده
hell bent به بیراهه کشیده شده
hell-bent به بیراهه کشیده شده
pulled muscle عضله کشیده شده
taut محکم کشیدن کشیده
draws کشیده شدن عهده
deep fetched از ته سینه کشیده شده
draw کشیده شدن عهده
drawn on کشیده شدن عهده
satined paper گاغذ مهره کشیده
oblong دوک مانند کشیده
oblongs دوک مانند کشیده
hard drawn copper wire سیم مسی کشیده شده
opens وضع زه هنگام کشیده شدن
He has suffered a great deal at the hands of his wife . از دست زنش خیلی کشیده
open وضع زه هنگام کشیده شدن
opened وضع زه هنگام کشیده شدن
conducts اداره کردن کشیده شدن
wired سیم کشیده مفتول دار
prone float روی شکم با دستهای کشیده
conduct اداره کردن کشیده شدن
conducted اداره کردن کشیده شدن
conducting اداره کردن کشیده شدن
wirespun زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
come home کشیده شدن لنگر به طرف ناو
flat trajectory سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
infill نقاط کشیده شده روی نقشه
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
drags چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
She has long and shapely legs . ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
to be at full stretch تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
drag چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
capriole پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
dragged چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
he is at the end of his tether چنته اش خالی شده یا قوایش ته کشیده است
in perspective کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
phantom section خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
hauls همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
jinriki درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
hauled همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
stillage چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
haul همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
jinrikisha درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
i thanked him for his trouble برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
extends وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
perspective grid خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
extending وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
dragrope طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
shoot the duck حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
sliver فتیله نخ [الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
autoscore در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
y scale در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
paleozoic وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
point designation شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
x scale در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
over stretched wrap نخ چله بیش از حد کشیده شده [این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
bar automatic میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
nap side خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
karadja medallion ترنج کرجی [این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.]
graphic نوشته شده کشیده شده
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
source در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com