English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
halitosis بدبویی دهان [پزشکی]
bad breath بدبویی دهان [پزشکی]
fetor oris بدبویی دهان [پزشکی]
Other Matches
frowziness بدبویی
slaver گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
To pass the news by word of mouth . خبری را در دهان به دهان پخش کردن
rictus گشادی دهان چاک دهان پرندگان
stomal دهان دار وابسته به دهان
kiss of life تنفس مصنوعی دهان به دهان
expired air method روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
slobbered اب دهان
mouthed دهان
potato box دهان
polystome دهان
slobbers اب دهان
mouth دهان
mouths دهان
polystomatous دهان
mouthing دهان
slobber اب دهان
unmuffle دهان
jib دهان
jibbed دهان
jibbing دهان
jibs دهان
OS دهان
spittle اب دهان
saliva اب دهان
astomatous بی دهان
chops دهان
gobs دهان
puss دهان
astomatal بی دهان
gob دهان
slobbering اب دهان
rictus چاک دهان
spits اب دهان خدو
say a mouthful <idiom> حرف دهان پر کن
spit اب دهان خدو
gags دهان باز کن
peroral از راه دهان
mum's the word <idiom> دهان قرص
mouth در دهان گذاشتن
cyclostomatous دهان گرد
cyclostomate دهان گرد
astomatal فاقد دهان
throats صدا دهان
throat صدا دهان
gymnostomous برهنه دهان
oral از راه دهان
insalivate اب دهان زدن به
microstomous کوچک دهان
mouthy دهان دار
neb پوزه دهان
openmouthed دهان باز
mouthing در دهان گذاشتن
orals از راه دهان
mouthed در دهان گذاشتن
fomalhaut دهان ماهی
gagging دهان باز کن
mouths در دهان گذاشتن
scolded ادم بد دهان
scold ادم بد دهان
slobbers دهان را اب انداختن
stomatology دهان پزشکی
slobbering دهان را اب انداختن
stomatous دهان دار
halitosis گند دهان
mouth-watering دهان آب انداز
slobbered دهان را اب انداختن
fetid گند دهان
palate سقف دهان
slobber دهان را اب انداختن
to shut up دهان بستن
palates سقف دهان
scolds ادم بد دهان
toho دهان ببر
stomatitis ورم دهان
reeked بخار دهان
widemouthed دهان باز
reeking بخار دهان
reeks بخار دهان
stoma شکاف دهان
mouthwash دهان شویه
gag دهان باز کن
gagged دهان باز کن
reek بخار دهان
stomatal وابسته به دهان
stomatal دهان دار
stomatic شبیه دهان
mouthwashes دهان شویه
fish fag زن بدزبان یابد دهان
toadfish ماهی دهان گشاددریایی
fullmouthed دارای دهان کامل
chops دهان [اصطلاح روزمره]
maw دهان [اصطلاح روزمره]
jaws دهان [اصطلاح روزمره]
hagfish مارماهی دهان گرد
spiracular شبیه سوراخ دهان
throw to the wolves <idiom> به دهان گرگ انداختن
screw up غنچه کردن دهان
paralysis of the face لغو یا کجی دهان
orinasal از دهان و بینی درامده
To muzzle the people. دهان مردم را بستن
stomatogastric وابسته به دهان ومعده
swearer ادم بد دهان وفحاش
mouthpart زائده نزدیک دهان
to escape one's lips از دهان کسی در رفتن
he has a loose tongue دهان لقی دارد
trap دهان [اصطلاح روزمره]
sound off مزه دهان کسیرافهمیدن
socket کام [سقف دهان]
squiggle در دهان قرقره کردن
squiggles در دهان قرقره کردن
gag دهان بند بستن
gagging دهان بند بستن
gags دهان بند بستن
muzzle دهان بند دهنه
muzzled دهان بند دهنه
muzzles دهان بند دهنه
muzzling دهان بند دهنه
spit اب دهان پرتاب کردن
trap نیرنگ فریب دهان
dry mouth syndrome خشکی دهان [پزشکی]
slobbers اب دهان روان ساختن
blurt از دهان بیرون انداختن
fondant شیرینی ای که در دهان اب میشود
fondants شیرینی ای که در دهان اب میشود
xerostomia خشکی دهان [پزشکی]
dry mouth خشکی دهان [پزشکی]
slobber اب دهان روان ساختن
slobbered اب دهان روان ساختن
gagged دهان بند بستن
slobbering اب دهان روان ساختن
spits اب دهان پرتاب کردن
bazoo [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
drools اب از دهان تراوش شدن
clump block قرقره دهان گشاد
cake-hole [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
aboral نقطه مقابل دهان
pie hole [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
ejaculate از دهان بیرون پراندن
ejaculated از دهان بیرون پراندن
ejaculates از دهان بیرون پراندن
ejaculating از دهان بیرون پراندن
yap [American E] دهان [اصطلاح روزمره]
drooling اب از دهان تراوش شدن
drooled اب از دهان تراوش شدن
mush [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
mug ساده لوح دهان
mugged ساده لوح دهان
mugging ساده لوح دهان
mugs ساده لوح دهان
gob [British E] دهان [اصطلاح روزمره]
Wellington چکمه دهان گشاد
drool اب از دهان تراوش شدن
living from hand to mouth <idiom> دست به دهان زندگی کردن
To sound someone out . To feel someones pulse . مزه دهان کسی را فهمیدن
to gape با خیره دهان باز کردن
Hand, foot and mouth disease [HFMD] بیماری دست، پا و دهان [پزشکی]
a hand to mouth existence <idiom> دست به دهان زندگی کردن
stomatitis ورم مخاط دهان ولثه
he did not open his lips دهان نگشود سخن نگفت
saliva test ازمایش بزاق دهان اسب
gape نگاه خیره با دهان باز
cyclostome جانور از راسته دهان گردان
cyclostomate وابسته به جانور دهان گرد
cyclostomatous وابسته به جانور دهان گرد
aftertaste اثر و طعم غذا در دهان
aftertastes اثر و طعم غذا در دهان
gaped نگاه خیره با دهان باز
gaping نگاه خیره با دهان باز
gapes نگاه خیره با دهان باز
hand to mouth reaction واکنش دست به دهان بردن
jump into the lion's mouth <idiom> خود را توی دهان افعی انداختن
slobbering تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
face hold گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
canker sore زخم وقرحه کوچک مخصوصادر دهان
bits میله فلزی داخل دهان اسب
bit میله فلزی داخل دهان اسب
agape مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
open hearth کوره فولاد سازی دهان باز
slobber تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
It melts in the mouth در دهان آب میشود(نرم و لذیذ است )
To be flabbergasted (bewildered). انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
slobbered تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbers تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
To do something the hard way . to do something in a roundabout way. لقمه را از دور سر توی دهان گذاشتن
muffle دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
muffles دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
muffling دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
respirator دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
respirators دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
gaped خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gape خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaping خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gapes خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gawped با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
To be a good conversationalist . دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
Never look a gift horse in the mouth. <proverb> دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
gawp با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com