English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (7 milliseconds)
English Persian
worst case scenario بدترین شکل قضیه
worst-case scenario بدترین شکل قضیه
Other Matches
subordinate coajunction حرف عطفی که قضیه تاریخ را به قضیه اصلی می پیوندد
compound complex دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
arrant بدترین
worst- بدترین
worst بدترین
worst case scenario بدترین حالت
worst-case scenario بدترین حالت
kakistocracy بدترین حکومت
a felon of the worst description بدترین جور گناهکار
worst-case بدترین وضع یا احتمال
cattle [rooms] of the worst description دام [اتاق] در بدترین وضعیت
kakistocracy حکومت به دست بدترین اهالی
I think we are out of the woods. <idiom> فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
The worst wheel of the cart creaks most. <proverb> بدترین چرخ گارى ,از همه بیشتر غرغر مى کند .
case قضیه
propositioned قضیه
proposition قضیه
theses قضیه
thesis قضیه
propositioning قضیه
premiss قضیه
cases قضیه
clause قضیه
propositions قضیه
theorem قضیه
cages قضیه
cage قضیه
axiom قضیه
axioms قضیه
theorems قضیه
clauses قضیه
orthogonality theorem قضیه تعامد
poniard asinorum قضیه حماریه
poniard asinorum قضیه خرفهم
point of honour قضیه شرف
principal clause قضیه اصلی
pythagorean proposition قضیه عروس
slutsky theorem قضیه اسلاتسکی
expansion theorem قضیه بسطی
syllogism قضیه منطقی
variation theorem قضیه تغییر
virial theorem قضیه ویریال
rearrangement theorem قضیه نوارایی
clauses جزء قضیه
bayes'theorem قضیه بیس
h theorem of boltzmann قضیه H بولتزمن
boltzmann h threrem قضیه H بولتزمن
binomial theorem قضیه دو جملهای
matters امر قضیه
bernoulli theorem قضیه برنولی
clause جزء قضیه
matter امر قضیه
asses bridge قضیه حماریه
opposites عکس قضیه
central limit theorem قضیه حد مرکزی
mattered امر قضیه
euler's theorem قضیه اویلر
mattering امر قضیه
euler theorem قضیه اولر
obverse قضیه تالی
test case قضیه در ازمایش
duality theorem قضیه دوگانگی
test cases قضیه در ازمایش
opposite عکس قضیه
How did it turn out? [قضیه] چطور تمام شد؟
hypothesis قضیه فرضی نهشته
In this matter در این بابت [قضیه]
hypotheses قضیه فرضی نهشته
thesis رساله دکتری قضیه
theses رساله دکتری قضیه
Pythagorean theorem قضیه فیثاغورس [ریاضی]
Pythagoras' theorem قضیه فیثاغورس [ریاضی]
res judicata قضیه محکوم بها
adjudicated case قضیه محکوم بها
non restrictive clause قضیه غیر تحدیدی
majorpremise کبرای قضیه منطقی
clausius virial theorem قضیه ویریال کلازیوس
balanced budget theorem قضیه بودجه متوازن
superaltern قضیه کلی مورداستدلال
addition theorem قضیه جمع پذیری
f.clause قضیه که با in order thatاغازگرد د
jahn teller theorem قضیه یان- تلر
well-ordering theorem قضیه خوش ترتیبی [ریاضی]
axiom قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
premisses قضیه ثابت یا اثبات شده
premised قضیه ثابت یا اثبات شده
issue مسئله قضیه تحویل جنس
premise قضیه ثابت یا اثبات شده
issued مسئله قضیه تحویل جنس
issues مسئله قضیه تحویل جنس
axioms قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
prime number theorem قضیه اعداد اول [ریاضی]
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
I saw it for myself . I was an eye –witness خودم شاهد قضیه بودم
to have no say [in that matter] پاسخگو نبودن [در این قضیه]
autre fois acquit قضیه محکوم بها در امورجزاییfacsimile
It is quite a hypothetical case . این یک قضیه کاملا" فرضی است
That's another story. این داستان [قضیه] دیگری است.
adoption مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی
question موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
prosyllogism قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
questioned موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
Now that you're here, it's a whole new ball game. حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
questions موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
coordinate conjunction حرف عطفی که چند قضیه یالغت برابر را بهم می پیوندد
rogatory احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
What is going on here? اینجا چه خبر است؟ [وقتی قضیه نامفهوم است] [اصطلاح روزمره]
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
universal قضیه کلی یا عمومی قاعده کلی
slutsky theorem براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
prima facie evidence مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com