Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
The worst wheel of the cart creaks most.
<proverb>
بدترین چرخ گارى ,از همه بیشتر غرغر مى کند .
Other Matches
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
worst
بدترین
worst-
بدترین
arrant
بدترین
kakistocracy
بدترین حکومت
worst-case scenario
بدترین حالت
worst case scenario
بدترین حالت
a felon of the worst description
بدترین جور گناهکار
worst-case
بدترین وضع یا احتمال
worst-case scenario
بدترین شکل قضیه
worst case scenario
بدترین شکل قضیه
muttering
غرغر
mutter
غرغر
mutters
غرغر
mussitate
غرغر
murmurously
با غرغر
muttered
غرغر
grumbling
غرغر
kakistocracy
حکومت به دست بدترین اهالی
cattle
[rooms]
of the worst description
دام
[اتاق]
در بدترین وضعیت
growls
غرغر کردن
mutter
غرغر کردن
muttered
غرغر کردن
mutters
غرغر کردن
grumble
غرغر کردن
grumbled
غرغر کردن
grumbles
غرغر کردن
growler
غرغر کننده
fool hen
غرغر کردن
muttering
غرغر کردن
growled
غرغر کردن
growling
غرغر کردن
growl
غرغر کردن
currish
ستیزه جو غرغر کننده
I think we are out of the woods.
<idiom>
فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
to kvetch
[American E]
[about something]
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to nag
[about something]
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to bitch
[American E]
[about something]
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to moan
غرغر کردن
[درباره چیزی]
grudge
رشک ورزیدن به غرغر کردن
to gripe
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
غرغر کردن
[درباره چیزی]
grudged
رشک ورزیدن به غرغر کردن
grudges
رشک ورزیدن به غرغر کردن
to grouch
غرغر کردن
[درباره چیزی]
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
mostly
بیشتر
as much as possible
هر چه بیشتر
furthers
بیشتر
more and more
هی بیشتر
large adv
بیشتر
furthering
بیشتر
for the most part
بیشتر
it is mostly iron
بیشتر
as early aspossible
هر چه بیشتر
furthered
بیشتر
further
بیشتر
rather
بیشتر
more than
بیشتر از
principally
بیشتر
the more better the best
هر چه بیشتر
the more
بیشتر
mainly
بیشتر
more
بیشتر
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
no more
نه دیگر
[بیشتر]
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
further information
آگاهی بیشتر
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
better part
قسمت بیشتر
outstand
بیشتر ایستادن
over crowding
بیشتر باشد
so many menŠso many minds
هر چه اشخاص بیشتر
so many menŠso many minds
عقیده بیشتر
surviver
بیشتر عمرکننده
the many
بیشتر مردم
to overcomein number
بیشتر بودن از
The more the better .
هر چه بیشتر بهتر
rather ... than
بیشتر ...تا
[ترجیحا ... تا]
outsit
بیشتر نشستن از
oddson
بیشتر محتمل
by superir wisdom
با خرد بیشتر
multichannel
با بیشتر از یک کانال
hypercard
یات بیشتر
in the main
بیشتر اصلا
no longer
نه بیشتر
[زمانی]
more and more
بیشتر ازبیشتر
most of them
بیشتر انها
the most that i can do
بیشتر انها
most people
بیشتر مردم
nine times out ten
بیشتر اوقات
not any more
دیگر نه
[بیشتر نه]
outshone
بیشتر درخشیدن
major
بیشتر اعظم
better
نیکوتر بیشتر
majored
بیشتر اعظم
majoring
بیشتر اعظم
outshining
بیشتر درخشیدن
outshines
بیشتر درخشیدن
outshine
بیشتر درخشیدن
outlive
بیشتر دوام اوردن
outvoting
بیشتر رای بردن از
outvotes
بیشتر رای بردن از
overlive
بیشتر زنده بودن از
outvoted
بیشتر رای بردن از
I am over 50 years old.
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
outlived
بیشتر زنده بودن از
at full pelt
با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
as soon as possible
بزودی هرچه بیشتر
outliving
بیشتر زنده بودن از
read mostly memory
حافظه بیشتر خواندنی
outlived
بیشتر دوام اوردن
like nowhere else
<adv.>
بیشتر از هر جای دیگر
roundabout production
تولید با کارائی بیشتر
outlive
بیشتر زنده بودن از
outbid
بیشتر توپ زدن از
outlives
بیشتر دوام اوردن
outlives
بیشتر زنده بودن از
outliving
بیشتر دوام اوردن
extensive cultivation
کار وسرمایه بیشتر
outwork
بیشتر کار کردن از
outvote
بیشتر رای بردن از
outlasted
بیشتر طول کشیدن از
ahead
دارای امتیاز بیشتر
outlast
بیشتر طول کشیدن از
it consists mainly
بیشتر عبارت است از
outbids
بیشتر توپ زدن از
norther
بیشتر بطرف شمال
outbidding
بیشتر توپ زدن از
outbidded
بیشتر توپ زدن از
put someone's best foot forward
<idiom>
بیشتر تلاش کردن
mares
مادیان 4 ساله یا بیشتر
more the merrier
<idiom>
هرچی بیشتر بهتر
outstand
بیشتر تحمل کردن
he makes most noise
او از همه بیشتر صدا یا
outlasts
بیشتر طول کشیدن از
full drive
باشتاب هرچه بیشتر
outwear
بیشتر دوام کردن
outlasting
بیشتر طول کشیدن از
outwatch
بیشتر بیدار ماندن از
outwalk
بیشتر راه رفتن از
mare
مادیان 4 ساله یا بیشتر
full pelt
با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
multi
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
at full speed
با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
overloaded
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
It tends to be blue . It is bluish.
بیشتر برنگ آبی می زند
transuranium
دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
transuranic
دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
multi-
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
semidouble
دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
It does more harm than good .
ضررش از نفعش بیشتر است
overload
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloads
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
supercharger
دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
rioting
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
half century
05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
Cut a little more off the top.
یک کمی بیشتر بالا را کوتاه کنید.
Cut a little more off the back.
یک کمی بیشتر عقب را کوتاه کنید.
i life that better
انرا بیشتر از همه دوست دارم
follow up
<idiom>
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
composer
آهنگ ساز
[بیشتر موسیقی کلاسیک]
man up
بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
loved i nothonour more
اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
to jackknife truck-trailers
تا شدن کامیون در جاده
[بیشتر در تصادفات]
ness on his part
این بیشتر بواسطه کمرویی است
more frequently than ever
<adv.>
نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
More money is not the answer to this problem.
پول بیشتر حل این مسئله نیست.
excess cover treaty
قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
peter penny
زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
century
001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
queues
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
accuracy
هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد
riot
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
queueing
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
operator
انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
queued
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queue
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
operators
انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
rioted
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
overpoise
مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
riots
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
compound parry
دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
centuries
001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
She is more culpable than the others.
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
extras
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
larceny petty
بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
have half a mind
<idiom>
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
extra-
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
as if to add insult to injury
<idiom>
با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
I would like tovisit ( see, meet ) you more often .
می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
gaze hound
تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
supercharged
موتور دارای دستگاه رساننده هواوسوخت بیشتر
catch up
تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
parlour maid
کلفتی که کتارش بیشتر درسفره خانه است
ventre a terre
سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com