Dictiornary-Farsi | بدزبان توهین امیز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
abusive	بدزبان توهین امیز


Other Matches

humiliatingly	توهین امیز
insulting	توهین امیز
humiliating	توهین امیز
defamatory	توهین امیز
humiliatory	توهین امیز
affrontive	توهین امیز
disgracing	توهین امیز
aspersive	توهین امیز
pratfall	امر توهین امیز
sanshifter	واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
fishwife	زن بدزبان
fishwives	زن بدزبان
vituperative	بدزبان
foul-mouthed	بدزبان
foulmouthed	بدزبان
sharp tongued	بدزبان
foul mouthed	بدزبان
profane	بدزبان
fish fag	زن بدزبان یابد دهان
ribald	بدزبان ادم هرزه
rat race	عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
trickier	خدعه امیز مهارت امیز
trickiest	خدعه امیز مهارت امیز
tricky	خدعه امیز مهارت امیز
incriminatory	تهمت امیز اتهام امیز
antagonistic	خصومت امیز رقابت امیز
suasive	ترغیب امیز تحریک امیز
expostulatory	سرزنش امیز تعرض امیز
admonitory	نصیحت امیز توبیخ امیز
gratulant	تهنیت امیز تبریک امیز
insult	توهین
offenses	توهین
libeled	توهین
offence	توهین
contumely	توهین
insulted	توهین
indignity	توهین
libelling	توهین
indignities	توهین
libeling	توهین
libel	توهین
insultation	توهین
libelled	توهین
libels	توهین
aspersion	توهین
flout	توهین
flouted	توهین
flouting	توهین
flouts	توهین
snash	توهین
disgrace	توهین
disgraced	توهین
defamation	توهین
disgraces	توهین
vituperation	توهین
offense,etc	توهین
libeled	توهین کردن به
libeling	توهین کردن به
disparagement	توهین بی اعتباری
affronter	توهین کننده
defamer	توهین کننده
offenses	اهانت توهین
offence	اهانت توهین
blasphemy	توهین به مقدسات
blasphemies	توهین به مقدسات
libel	توهین کردن به
bespatter	توهین کردن
insultingly	توهین کنان
insolence	توهین غرور
sacrilege	توهین به مقدسات
libels	توهین کردن به
insult	توهین کردن به
no offences was meant	توهین نبود
libelling	توهین کردن به
to give offences to	توهین کردن
libelled	توهین کردن به
insulted	توهین کردن به
offense	اهانت توهین
affronts	اشکارا توهین کردن
fay	شوخی توهین امیزکردن
affront	آشکارا توهین کردن
an unwarranted insult	توهین ناروایا بی جهت
insulted	دشنام توهین کردن
affronting	اشکارا توهین کردن
insult	دشنام توهین کردن
wite	توهین سرزنش کردن
self abuse	استمناء با دست توهین بنفس
No offence!	نمی خواهم توهین کنم!
contempt [criminal offence]	توهین به دادگاه [جرم جنایی]
contempt of court	توهین به دادگاه [جرم جنایی]
No harm meant!	نمی خواهم توهین کنم!
that insult	این توهین اوراسخت ازرده کرد
purging a contempt of court	جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
libelled	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel	هجو نامه یا توهین نامه افترا
murmurous	غر غر امیز
synalepha	هم امیز
synaloepha	هم امیز
approbative	تحسین امیز
adversative	نقض امیز
catastrophical	مصیبت امیز
caressive	نوازش امیز
adventurously	بطورمخاطره امیز
adulatory	تملق امیز
calumniatory	افترا امیز
affeluo'so a	عاطفه امیز
affetionate	محبت امیز
afflictive	مصیبت امیز
based on private motives	غرض امیز
approbatory	تحسین امیز
applausive	تحسین امیز
amusive	تفریح امیز
affrontive	دشنام امیز
admonitive	نصیحت امیز
caustically	بطورطعنه امیز
admissive	تصدیق امیز
acrimenious	تعنه امیز
honorifics	افتخار امیز
honorific	افتخار امیز
flattering	تملق امیز
educative	تربیت امیز
competitiveness	رقابت امیز
pejorative	تحقیر امیز
insidious	دسیسه امیز
pacific	مسالمت امیز
slanderous	افترا امیز
advised	مصلحت امیز
antagonistic	مخالفت امیز
sardonically	کنایه امیز
apologetic	پوزش امیز
provocative	تحریک امیز
jocular	شوخی امیز
acclamatory	تحسین امیز
absolutory	بخشش امیز
abrogative	نسخ امیز
venturesome	مخاطره امیز
glamorous	طلسم امیز
diverting	تفریح امیز
sniffy	اهانت امیز
beatific	سعادت امیز
sardonically	طعنه امیز
sardonic	کنایه امیز
sardonic	طعنه امیز
peremptory	شتاب امیز
competitive	رقابت امیز
humiliatory	اهانت امیز
intermedial	وساطت امیز
intimidatory	تهدید امیز
iron ical	طعنه امیز
justificatory	توجیه امیز
minatory	تهدید امیز
monitive	اندرز امیز
objurgatory	سرزنش امیز
repoachful	سرزنش امیز
obreptitious	خدعه امیز
intercessory	شفاعت امیز
intercessorial	شفاعت امیز
indemnificatory	غرامت امیز
humoursome	شوخی امیز
hyperbolic	اغراق امیز
impetrative	لابه امیز
impetrative	استغاثه امیز
impetratory	لابه امیز
impetratory	استغاثه امیز
imputative	تهمت امیز
impostrous	دغل امیز
impostrous	تزویر امیز
imprecatory	لعنت امیز
incensive	هیجان امیز
ostensive	تظاهر امیز
philosophistic	سفسطه امیز
sportiveŠetc	شوخی امیز
supplicatory	التماس امیز
tolerantly	مدارا امیز
tragical	مصیبت امیز
traitorous	خیانت امیز
vexatious	رنجش امیز
vindicative	حمایت امیز
vituperatory	سرزنش امیز
vituperatory	توبیخ امیز
sophistic	سفسطه امیز
smoothe	تعارف امیز
imprecatory	نفرین امیز
praiseful	ستایش امیز
prankful	شوخی امیز
preachy	موعظه امیز
procrastinatory	طفره امیز
protreptic	موعظه امیز
recommendatory	توصیه امیز
reconciliatory	مصالحه امیز
reprehensive	ملامت امیز
revelatory	مکاشفه امیز
riskful	مخاطره امیز
scorner	استهزاء امیز
wailful	تاثر امیز
censurable	انتقاد امیز