English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
to put بدست امین دادن
Other Matches
amino حاوی ریشهء امین وابسته به عامل امین
impropriate بدست عام دادن
municipalize بدست شهرداری دادن
pass on دست بدست دادن
giveaway دست بدست دادن عروس وداماد
impropriate حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
drawing روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
trustworthy امین
trustees امین
trusty امین
single minded امین
depositary امین
thirtieth سی امین
verily امین
bailee امین
amen امین
person in a position of trust امین
selah "امین "
trustee امین
single-minded امین
amine امین
fiduciary امین
single hearted امین
personal representative امین ترکه
amine terminus امین انتهایی
Justices of the Peace امین صلح
arylamine اریل امین
alkylamine الکیل امین
Justice of the Peace امین صلح
primery amine امین 1 درجه
secondary amine امین 2 درجه
deamination امین زدایی
transmination انتقال امین
officer امین صلح
officers امین صلح
faithworthy امین معتبر
tertiary amine امین 3 درجه
peace officer امین صلح
monoamine oxidase inhibitor بازدارنده اکسیداز تک امین
honeysuckle پیچ امین الدوله
bailiffs امین صلح یاقاضی
bailiff امین صلح یاقاضی
honest درست کار امین
mao بازدارنده اکسیداز تک امین
amination امین دار شدن
amination امین دار کردن
secondary amine امین نوع دوم
fiducial وابسته به امین ترکه
amino sugar قند امین دار
JPs مخفف امین صلح
tertiary amine امین نوع سوم
JP مخفف امین صلح
primery amine امین نوع اول
pendent lite حکم معلق امین ترکه
twinflower پیچ امین الدوله معطرامریکایی
Justices of the Peace امین صلح دادرس دادگاه بخش
field cornet کلانتریا امین صلح درشهرستانهای colonyepac
Justice of the Peace امین صلح دادرس دادگاه بخش
plene administravit دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
trust company شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
by بدست
at the hand of بدست
gains بدست اوردن
gained بدست آوردن
get at able بدست اوردنی
gains بدست آوردن
earns بدست اوردن
procurable بدست اوردنی
get round بدست اوردن
get table بدست اوردنی
to come to hand بدست امدن
obtainable بدست اوردنی
gained بدست اوردن
gain بدست آوردن
gets بدست اوردن
gets بدست امده
getting بدست امده
get بدست اوردن
getting بدست اوردن
get بدست امده
earn بدست اوردن
offers بدست اوردن
to go to the wright بدست استادافتادن
earned بدست اوردن
gain بدست اوردن
offer بدست اوردن
soothed دل بدست اوردن
acquires بدست اوردن
acquiring بدست اوردن
obtainment بدست اوری
impetrate بدست اوردن
manual وابسته بدست
catch بدست اوردن
come by <idiom> بدست آوردن
acquire بدست آوردن
acquirable بدست اوردنی
acquirer بدست اورنده
soothes دل بدست اوردن
obtain بدست اوردن
obtained بدست اوردن
obtains بدست اوردن
soothe دل بدست اوردن
hand in hand دست بدست
provider بدست اورنده
procures بدست اوردن
procuring بدست اوردن
attenuation بدست آوردن
providers بدست اورنده
pick up بدست اوردن
offered بدست اوردن
attainable بدست اوردنی
catcher بدست اورنده
procure بدست اوردن
procurer بدست اورنده
procured بدست اوردن
come by بدست اوردن
securer بدست اورنده
procurement بدست اوری
to bring something بدست آوردن چیزی
turnover دست بدست شدن
quando acciderint هر گاه بدست اید
step into بسهولت بدست اوردن
to get [hold of] something بدست آوردن چیزی
attaining بدست اوردن بانتهارسیدن
attained بدست اوردن بانتهارسیدن
attain بدست اوردن بانتهارسیدن
import باپیروزی بدست امدن
self-government حکومت بدست مردم
strike a balance موازنه بدست اوردن
attains بدست اوردن بانتهارسیدن
to come into a property دارایی را بدست اوردن
imported باپیروزی بدست امدن
insure بیمه بدست اوردن
recoup دوباره بدست اوردن
recouped دوباره بدست اوردن
recouping دوباره بدست اوردن
take back <idiom> ناگهانی بدست آوردن
in for <idiom> مطمئن بدست آوردن
recoups دوباره بدست اوردن
unhandy مشکل بدست امده
to shuffle from hand to hand دست بدست کردن
change hands دست بدست رفتن
acquirability امکان بدست اوردن
gun for something <idiom> بازحمت بدست آوردن
eke out <idiom> به سختی بدست آوردن
importing باپیروزی بدست امدن
optimization بدست اوردن حد مطلوب
recovers دوباره بدست اوردن
retrieve دوباره بدست اوردن
retrieved دوباره بدست اوردن
retrieves دوباره بدست اوردن
recover دوباره بدست اوردن
all aggairs pivot upon him کارها بدست او می گرد د
They found no trace of her . ازاونشانی بدست نیامد
to change hands دست بدست رفتن
have بدست اوردن دارنده
regained دوباره بدست اوردن
to get back دوباره بدست اوردن
having بدست اوردن دارنده
to obtain something بدست آوردن چیزی
recovering دوباره بدست اوردن
to pander any one's lust دل کسیرا بدست اوردن
encyclic بدست چندنفر رونده
regain دوباره بدست اوردن
finagle باحیله بدست اوردن
regains دوباره بدست اوردن
get back دوباره بدست اوردن
regaining دوباره بدست اوردن
to gain time دست بدست کردن
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
wins بدست اوردن تحصیل کردن
dime a dozen <idiom> آسان بدست آمدن ،عادی
win بدست اوردن تحصیل کردن
To make ( find , get ) an opportunity . فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن
To obtain the desired result . نتیجه مطلوب را بدست آوردن
To know someone blind spots. رگ خواب کسی را بدست آوردن
getting بدست اوردن فراهم کردن
gets بدست اوردن فراهم کردن
filthy lucre سودی که بی شرفانه بدست اید
To go round hat in hand . کاسه گدایی بدست گرفتن
impetrate با عجز و لابه بدست اوردن
get بدست اوردن فراهم کردن
bring in امتیاز بدست اوردن در پایگاه
handbills اعلانی که بدست مردم میدهند
handbill اعلانی که بدست مردم میدهند
collects بدست آوردن یا دریافت داده
collecting بدست آوردن یا دریافت داده
collect بدست آوردن یا دریافت داده
circumstantiate قرائن وامارت را بدست اوردن
capture عمل بدست آوردن داده
captures عمل بدست آوردن داده
easy money پولی که براحتی بدست اید
in order to <idiom> اعتماد شخص را بدست آوردن
hardly earned money پول سخت بدست امده
enters بدست اوردن قدم نهادن در
entered بدست اوردن قدم نهادن در
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com