English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
encyclical بدست چند نفر گشته
encyclicals بدست چند نفر گشته
Other Matches
confused گم گشته
re entrant armature winding سیم پیچ ارمیچر باز گشته
A word spoken is an arrowlet fly. <proverb> سخنى که بر زبان آمده خدنگى است که رها گشته .
egg bound صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
by بدست
at the hand of بدست
soothes دل بدست اوردن
obtain بدست اوردن
acquire بدست آوردن
obtains بدست اوردن
obtained بدست اوردن
soothed دل بدست اوردن
soothe دل بدست اوردن
offer بدست اوردن
offered بدست اوردن
offers بدست اوردن
procurement بدست اوری
catch بدست اوردن
earn بدست اوردن
earned بدست اوردن
earns بدست اوردن
obtainable بدست اوردنی
procurable بدست اوردنی
acquires بدست اوردن
acquiring بدست اوردن
impetrate بدست اوردن
obtainment بدست اوری
pick up بدست اوردن
procurer بدست اورنده
securer بدست اورنده
to come to hand بدست امدن
to go to the wright بدست استادافتادن
come by <idiom> بدست آوردن
hand in hand دست بدست
get table بدست اوردنی
procure بدست اوردن
procured بدست اوردن
procures بدست اوردن
procuring بدست اوردن
attainable بدست اوردنی
acquirable بدست اوردنی
acquirer بدست اورنده
attenuation بدست آوردن
catcher بدست اورنده
come by بدست اوردن
get at able بدست اوردنی
get round بدست اوردن
getting بدست اوردن
gets بدست امده
gain بدست آوردن
gained بدست آوردن
get بدست امده
gained بدست اوردن
gain بدست اوردن
get بدست اوردن
manual وابسته بدست
gains بدست آوردن
providers بدست اورنده
gains بدست اوردن
getting بدست امده
gets بدست اوردن
provider بدست اورنده
take back <idiom> ناگهانی بدست آوردن
pass on دست بدست دادن
insure بیمه بدست اوردن
attains بدست اوردن بانتهارسیدن
attaining بدست اوردن بانتهارسیدن
attained بدست اوردن بانتهارسیدن
attain بدست اوردن بانتهارسیدن
strike a balance موازنه بدست اوردن
step into بسهولت بدست اوردن
quando acciderint هر گاه بدست اید
retrieved دوباره بدست اوردن
in for <idiom> مطمئن بدست آوردن
optimization بدست اوردن حد مطلوب
retrieve دوباره بدست اوردن
retrieves دوباره بدست اوردن
get back دوباره بدست اوردن
finagle باحیله بدست اوردن
encyclic بدست چندنفر رونده
acquirability امکان بدست اوردن
all aggairs pivot upon him کارها بدست او می گرد د
to change hands دست بدست رفتن
change hands دست بدست رفتن
turnover دست بدست شدن
importing باپیروزی بدست امدن
imported باپیروزی بدست امدن
municipalize بدست شهرداری دادن
recoup دوباره بدست اوردن
recouped دوباره بدست اوردن
recouping دوباره بدست اوردن
recoups دوباره بدست اوردن
impropriate بدست عام دادن
recover دوباره بدست اوردن
recovering دوباره بدست اوردن
recovers دوباره بدست اوردن
import باپیروزی بدست امدن
to obtain something بدست آوردن چیزی
gun for something <idiom> بازحمت بدست آوردن
to gain time دست بدست کردن
to get back دوباره بدست اوردن
having بدست اوردن دارنده
eke out <idiom> به سختی بدست آوردن
to pander any one's lust دل کسیرا بدست اوردن
to put بدست امین دادن
to shuffle from hand to hand دست بدست کردن
to bring something بدست آوردن چیزی
unhandy مشکل بدست امده
regain دوباره بدست اوردن
regained دوباره بدست اوردن
regaining دوباره بدست اوردن
to get [hold of] something بدست آوردن چیزی
self-government حکومت بدست مردم
have بدست اوردن دارنده
They found no trace of her . ازاونشانی بدست نیامد
regains دوباره بدست اوردن
to come into a property دارایی را بدست اوردن
bring in امتیاز بدست اوردن در پایگاه
getting بدست اوردن فراهم کردن
resumes از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
To know someone blind spots. رگ خواب کسی را بدست آوردن
filthy lucre سودی که بی شرفانه بدست اید
recovers دوباره بدست اوردن بازیافتن
recovering دوباره بدست اوردن بازیافتن
handbill اعلانی که بدست مردم میدهند
recover دوباره بدست اوردن بازیافتن
dime a dozen <idiom> آسان بدست آمدن ،عادی
hardly earned money پول سخت بدست امده
collects بدست آوردن یا دریافت داده
To go round hat in hand . کاسه گدایی بدست گرفتن
To make ( find , get ) an opportunity . فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن
To obtain the desired result . نتیجه مطلوب را بدست آوردن
collect بدست آوردن یا دریافت داده
circumstantiate قرائن وامارت را بدست اوردن
collecting بدست آوردن یا دریافت داده
wins بدست اوردن تحصیل کردن
win بدست اوردن تحصیل کردن
impetrate با عجز و لابه بدست اوردن
handbills اعلانی که بدست مردم میدهند
resuming از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
enters بدست اوردن قدم نهادن در
entered بدست اوردن قدم نهادن در
captures عمل بدست آوردن داده
capturing عمل بدست آوردن داده
enter بدست اوردن قدم نهادن در
get بدست اوردن فراهم کردن
hand to hand دست بدست یکدیگر مجاور
availability آنچه به آسانی بدست آید
capture عمل بدست آوردن داده
the proceeds of the sale وجوهی که از فروش بدست می اید
the tule of thumb قاعدهای که از تجزیه بدست اید
resumed از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resume از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
in order to <idiom> اعتماد شخص را بدست آوردن
gets بدست اوردن فراهم کردن
easy money پولی که براحتی بدست اید
wellŠwhat of it? چه نتیجهای ازان بدست می اید
hand-to-hand دست بدست یکدیگر مجاور
bought خریداری کردن بدست اوردن
resumptive ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
the proceeds of the sale پولی که از محل فروش بدست می اید
stone pit محل بدست اوردن اطلاعات اجر
reoccupy دنبال کردن دوباره بدست اوردن
world is one's oyster <idiom> هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
eider down پرنرمی که ازمرغابی شمالی بدست میاید
To pick up (to lose) the thread of conversation. رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
loving cup پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
feather in one's cap <idiom> چیزی که از بدست آوردنش به خود ببالی
nine's complement که با کم کردن هر رقم عدد از 9 بدست می آید
gluten سریشمی که ازشاخ واستخوان بدست میاید
giveaway دست بدست دادن عروس وداماد
oligarchical بدست مشتی مردم اداره میشود
pre empt با حق شفعه بدست اوردن بشفعه خریدن
finagle بازرنگی بدست اوردن نقشه کشیدن
to make a study of something برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
fancy dog سگی که بدست سگبازپرورده شده باشد
ill gotten با وسایل غیر مشروع بدست امده
biologic بدست امده اززیست شناسی عملی
eiderdown پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
effective آدرسی که از تغییر در یک آدرس بدست می آید
detritus چیزی که در نتیجه خرابی بدست اید
eiderdowns پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
unobtainable بدست نیامدنی نایافتنی غیرقابل حصول
reap جمع اوری کردن بدست اوردن
gerunds باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
reaped جمع اوری کردن بدست اوردن
reaps جمع اوری کردن بدست اوردن
reaping جمع اوری کردن بدست اوردن
analysis بدست آوردن اطلاعات و نتایج از داده
gerund باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
learning curve نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
investigate استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
lyophil بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
racketeers از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
racketeer از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
investigates استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com