Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
to bring a bout by intrigue
بدسیسه یا پشت هم اندازی فراهم کردن
Other Matches
To quibble and equivocate.
پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
impinge
دست اندازی کردن
encroach
دست اندازی کردن
encroach
دست اندازی کردن
encroached
دست اندازی کردن
to lay a wager
دست اندازی کردن
to load off
بار اندازی کردن
encroaches
دست اندازی کردن
to set intrigues on foot
پشت سر هم اندازی کردن
to bring a bout
فراهم کردن
accrete
فراهم کردن
effecturate
فراهم کردن
to bring about
فراهم کردن
to find in
فراهم کردن
procuring
فراهم کردن
procures
فراهم کردن
procured
فراهم کردن
work up
کم کم فراهم کردن
procure
فراهم کردن
arm
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
provides
وسیله فراهم کردن
jockey
با حیله فراهم کردن
obtains
فراهم کردن گرفتن
jockeys
با حیله فراهم کردن
raise money
فراهم کردن پول
obtained
فراهم کردن گرفتن
obtain
فراهم کردن گرفتن
to get
[hold of]
something
فراهم کردن چیزی
to bring something
فراهم کردن چیزی
provide
وسیله فراهم کردن
To raise money.
پول فراهم کردن
to obtain something
فراهم کردن چیزی
enhanced
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
to take a pot shot
[pot shots]
at somebody
[something]
به کسی
[چیزی]
مثل دیوانه ها تیر اندازی کردن
gagging
مانع فراهم کردن برای
gagged
مانع فراهم کردن برای
occasion
موجب شدن فراهم کردن
occasioned
موجب شدن فراهم کردن
occasioning
موجب شدن فراهم کردن
getting
بدست اوردن فراهم کردن
entails
شامل بودن فراهم کردن
gets
بدست اوردن فراهم کردن
gag
مانع فراهم کردن برای
occasions
موجب شدن فراهم کردن
get
بدست اوردن فراهم کردن
entailing
شامل بودن فراهم کردن
entailed
شامل بودن فراهم کردن
entail
شامل بودن فراهم کردن
gags
مانع فراهم کردن برای
to gather together
جمع کردن فراهم اوردن
obstructively
با قصد فراهم کردن مانع
enable
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
to mediate a result
وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
to raise the wind
پول برای مقصودی فراهم کردن
enabled
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
to reseat a theatre
صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
give (someone) a hard time
<idiom>
لحظات سختی برای کسی فراهم کردن
to turn the tables on any one
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
eudemonism
اخلاقیاتی که منظوران فراهم کردن خوشی وسعادت است
to make up
جبران کردن فراهم کردن
provision
شرط کردن فراهم کردن
induce
فراهم کردن تحمیل کردن
inducing
فراهم کردن تحمیل کردن
induced
فراهم کردن تحمیل کردن
induces
فراهم کردن تحمیل کردن
eudaemonism
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaimonism
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
recreate
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreates
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreated
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreating
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
personal
محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
diving
اب اندازی
filling
اب اندازی
wrist wrestling
مچ اندازی
fillings
اب اندازی
expectoration
تف اندازی
exspuition
تف اندازی
arm wrestling
مچ اندازی
inbreak
دست اندازی
trap
در تله اندازی
lead work
جام اندازی
trapping
بدام اندازی
lead work
شیشه اندازی
firing
توپ اندازی
extrajection
برون اندازی
launghing
براه اندازی
leg pull
دست اندازی
bootstrap
خودراه اندازی
basket dam
بندسله اندازی
molt
پوست اندازی
actuation
بکار اندازی
contortion
ازشکل اندازی
gunshots
تیر اندازی
gunshot
تیر اندازی
contortions
ازشکل اندازی
ejection
بیرون اندازی
postponement
تاخیر اندازی
trapping
در تله اندازی
cannonry
توپ اندازی
dockage
حق بار اندازی
sputtering
بیرون اندازی
triggering
راه اندازی
shading
سایه اندازی
starting
راه اندازی
encroachment
دست اندازی
encroachments
دست اندازی
triggers
راه اندازی
triggered
راه اندازی
trigger
راه اندازی
supersedure
تعویق اندازی
snash
دست اندازی
sortition
پشک اندازی
start up
راه اندازی
cannonade
توپ اندازی
gunfire
تیر اندازی
moulting
شاخ اندازی
chrematistics
علم پس اندازی
ecdysis
پوست اندازی
postponements
تاخیر اندازی
abortions
بچه اندازی
abortion
بچه اندازی
glaziery
جام اندازی
boot
راه اندازی
sortition
قرعه اندازی
moulting
پوست اندازی
starting current
جریان راه اندازی
starting lever
اهرم راه اندازی
start up disk
دیسک راه اندازی
starting motor
موتور راه اندازی
starting position
وضعیت راه اندازی
start button
تکمه راه اندازی
soft start
راه اندازی نرم
shadow ball
تمرین گوی اندازی
gabion
سله اندازی گابیون
reboot
راه اندازی مجدد
skish
مسابقه قلاب اندازی
tournament casting
مسابقه قلاب اندازی
self assertion
خودرا جلو اندازی
upcast
بالا اندازی تاه کش
boot
خود راه اندازی
reset
راه اندازی مجدد
starting power
توانایی راه اندازی
resets
راه اندازی مجدد
starting procese
فرایند راه اندازی
releasing mechanism
مکانیسم راه اندازی
casting
روش قلاب اندازی
operating handle
دستگیره راه اندازی
igniter switch
کلید راه اندازی
ectuating switch
سوئیچ راه اندازی
drainage
خشک اندازی فاضلاب
boot record
رکورد راه اندازی
cockfight
جنگ اندازی خروس ها
cockfights
جنگ اندازی خروس ها
drivers
برنامه راه اندازی
driver
برنامه راه اندازی
cold boot
راه اندازی سرد
starting power
قدرت راه اندازی
starting torque
کشتاور راه اندازی
starting time
زمان راه اندازی
attemptable
قابل دست اندازی
drayage
هزینه بارگیری وبار اندازی
device driver
برنامه راه اندازی دستگاه
innate releasing mechanism
مکانیسم راه اندازی فطری
offhand position
حالت ایستاده در تیر اندازی
cold starting
راه اندازی در حالت سرد
glazing
شیشه بری جام اندازی
starting winding
سیم پیچی راه اندازی
surf cast
قلاب اندازی از ساحل در موج
sagittary
سهمی وابسته به تیر اندازی
system reset
راه اندازی مجدد سیستم
master boot record
رکورد راه اندازی اصلی
cranking capacity of battery
فرفیت راه اندازی باتری
navy yard
محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
grid current starting point
نقطه راه اندازی جریان شبکه
instant start lamp
لامپ با راه اندازی در حالت سرد
pie alley
مسیر اسان برای گوی اندازی
centrifugal starting switch
سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز
outfoxing
در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از
outfoxes
در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از
outfoxed
در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از
outfox
در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از
hardware reset
باز راه اندازی سخت افزاری
whorl
فراهم
whorls
فراهم
to the fore
فراهم
dartboards
صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
skipped
ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
servomechanism
مکانیسم خودکار جهت راه اندازی ماشین ها
surfcasting rod
چوب ماهیگیری برای قلاب اندازی در موج
skips
ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
offense
توپ اندازی وتلاش برای انداختن میله
dartboard
صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
skip
ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
foregather
فراهم امدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com