Dictiornary-Farsi | بدعت گذار خبیث | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 151 (2 milliseconds)

English	Persian
miscreant	بدعت گذار خبیث


Other Matches

trend-setter	بدعت گذار
trend-setters	بدعت گذار
heretics	بدعت گذار
innovator	بدعت گذار
innovators	بدعت گذار
heretic	بدعت گذار
bastardly	خبیث
evil spirit	روح خبیث
robin goodfellow	روح خبیث
evil spirit	روح خبیث
bedevilment	خبیث کردن
spook	روح خبیث
hangdog	ادم خبیث شرمنده وترسو
innovations	بدعت
innovation	بدعت
innovatory	بدعت امیز
innovated	بدعت گذاردن
innovates	بدعت گذاردن
innovating	بدعت گذاردن
innovate	بدعت گذاردن
novelize	بدعت گذاردن
heretical	بدعت امیز
heresiarch	رئیس بدعت کاران ومرتدین
over-	گذار
over	گذار
transitions	گذار
transition	گذار
depositor	امانت گذار
lienee	وثیقه گذار
lowpass	پایین گذار
mark sense	نشان گذار
mortgagor	رهن گذار
encoder	رمز گذار
legislatrix	قانون گذار زن
grader	نمره گذار
punctuator	نقطه گذار
discriminator	فرق گذار
graduator	درجه گذار
grounder	کار گذار
grounder	پایه گذار
dotter	نقطه گذار
differentiator	فرق گذار
instaurator	بنیاد گذار
insurant	بیمه گذار
legator	میراث گذار
legislatress	قانون گذار زن
demographic transition	گذار جمعیت
nomographer	قانون گذار
outdoor recreation	گشت و گذار
tracked layer	ریل گذار
tracklayer	ریل گذار
transit time	زمان گذار
transition period	دوره گذار
transition state	حالت گذار
zoogenic	بچه گذار
impressionistic	برداشت گذار
marker pen	علامت گذار
spotter	خال گذار
space bar	فاصله گذار
oviparous	تخم گذار
pawnor	رهن گذار
pledgor	رهن گذار
tapper	توپی گذار
pledgor	وثیقه گذار
pracitcable	گذار کردنی
pricer	قیمت گذار
prizer	قیمت گذار
shelver	در قفسه گذار
shelver	در تاقچه گذار
swindlers	کلاه گذار
bypassing	کنار گذار
founder	بنیان گذار
blazers	علامت گذار
blazer	علامت گذار
investors	سرمایه گذار
legiskative	قانون گذار
foundered	بنیان گذار
bypasses	کنار گذار
bypassed	کنار گذار
swindler	کلاه گذار
auctioneer	حراج گذار
auctioneers	حراج گذار
contributory	خراج گذار
founders	بنیان گذار
foundering	بنیان گذار
legislator	قانون گذار
legislators	قانون گذار
bypass	کنار گذار
legislative	قانون گذار
investor	سرمایه گذار
racers	مسابقه گذار
salver	مرهم گذار
racer	مسابقه گذار
handlers	دسته گذار
coder	رمز گذار
handler	دسته گذار
markers	نشان گذار
crossing site	محل گذار
marker	نشان گذار
valuers	قیمت گذار
valuer	قیمت گذار
insured	بیمه گذار
deepositor	ودیعه گذار
assessor	خراج گذار
accomodating	منت گذار
salvers	مرهم گذار
bailor	امانت گذار
bailer	امانت گذار
position control	پیچ مرکز گذار
uniparous	هر باریک تخم گذار
truster	ودیعه گذار اعتباردهنده
spacebar	کلید فاصله گذار
testator	شاهد میراث گذار
subcaliber	تفنگ اثر گذار
dan runner	کشتی بویه گذار
buoy tender	ناو بویه گذار
free capital	سرمایه گذار پولی
mine layer	کشتی مین گذار
minelayer	کشتی مین گذار
buoy tender	کشتی بویه گذار
burst gate	لامپ پیام گذار
minelayer	ناو مین گذار
dot generator	مولد خال گذار
money lender	پول به بهره گذار
depositor	ودیعه گذار مودع
net laying ship	کشتی تور گذار
dan layers	شناوه بویه گذار
pathfinders	هواپیمای علامت گذار مسیر
pathfinder	هواپیمای علامت گذار مسیر
parentheses free nataton	نشان گذار بدون پرانتز
truster	باور کننده امانت گذار
spademan	نفر خرج گذار توپ
You are not pulling my leg , are you ?	نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
to mince matters	از گفتن راستی فرو گذار کردن
godmother	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
range ladder	تنظیم تیربه روش نردبانی با شلیک گذار و کوتاه
loader	خرج گذار پر کننده توپ سمبه پر کن ماشین خاک بارکن
nomothetes	کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
encipher	تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
encrypt	تبدیل متن به حالت امن با استفاده از سیستم رمز گذار
sentinels	1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
sentinel	1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
winter	قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
winters	قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
financiers	سرمایه دار سرمایه گذار
crossing area	منطقه گذار منطقه پایاب
financier	سرمایه دار سرمایه گذار
depositor	صاحب سپرده سپرده گذار
zoogenous	بچه زا بچه گذار