Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
English
Persian
snoop
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooped
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooping
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoops
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
Other Matches
to make enquiries into
تحقیقات بعمل اوردن
to make inquires into a matter
در امری تحقیقات بعمل اوردن
botanize
تحقیقات گیاه شناسی بعمل اوردن
snoopy
بعمل اورنده تحقیقات محرمانه
to prospect
[for]
گشتن
[بدنبال]
to take steps
اقدامات بعمل اوردن
to take measures
اقدامات بعمل اوردن
to exhaust one's efforts
منتهای کوشش را بعمل اوردن
raise
تحریک کردن بعمل اوردن
to strain every nerve
منتهای کوشش را بعمل اوردن
pretest
امتحان مقدماتی بعمل اوردن
betroth
مراسم نامزدی بعمل اوردن
raises
تحریک کردن بعمل اوردن
he did his utmost
نهایت کوشش را بعمل اوردن
to search
گشتن
[جستجو کردن]
tags
برچسب زدن بدنبال اوردن
tag
برچسب زدن بدنبال اوردن
lyse
بوسیله " لیزین " تجزیه سلولی بعمل اوردن
one's light s
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
to peg down
بقاعده قانون در اوردن
quester
جستجو کننده
mouser
جستجو کننده
searchers
جستجو کننده
searcher
جستجو کننده
seeker
جستجو کننده
tracers
طراح جستجو کننده
snooker
بوکش جستجو کننده
tracer
طراح جستجو کننده
normalised
تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalizes
تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalize
تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalising
تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalises
تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
occultist
جستجو کننده علوم پوشیده
disafforest
ازحال جنگلی بیرون اوردن ازرعایت قانون جنگل هامعاف کردن
enactor
وضع کننده قانون
stop list
صورت متخلفین
linear
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
violation will be prosecuted
متخلفین تعقیب خواهند شد
offender against this article
متخلفین از این ماده
search
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searchingly
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searched
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
offenders will be punished
متخلفین بکیفر خواهند رسید
backwards
جستجو برای دادهای که در محل نشانه گرد قرار دارد یا در انتهای فایل است و جستجو تا ابتدای فایل
distribute
سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distributing
سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distributes
سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
in secret
مخفیانه
furtively
مخفیانه
stealthily
مخفیانه
secretly
مخفیانه
secrets
مخفیانه
secret
مخفیانه
privily
مخفیانه
covert
سری مخفیانه
huddle
کنفرانس مخفیانه
huddled
کنفرانس مخفیانه
huddles
کنفرانس مخفیانه
huddling
کنفرانس مخفیانه
in league with
<idiom>
موافقت مخفیانه
take steps
اقدامات بعمل امده
thereinafter
بدنبال ان
ensuite
بدنبال هم
jackknife
بدنبال
in cahoots with
<idiom>
مشارکت مخفیانه با کسی
under the counter
<idiom>
مخفیانه فروخته شدن
get by
مخفیانه پیشروی کردن
do the necessary
اقدام لازم بعمل اورید
To hold an official inquiry.
تحقیق رسمی بعمل آوردن
entrain
بدنبال کشیدن
trailing
بدنبال کشیدن
trail
بدنبال کشیدن
trails
بدنبال کشیدن
trailed
بدنبال کشیدن
i did my very best
منتهای کوشش خود را بعمل اوردم
trailed
بدنبال حرکت کردن
tows
باطناب بدنبال کشیدن
snoop
بدنبال غذا پوییدن
trail
بدنبال حرکت کردن
tow
باطناب بدنبال کشیدن
snooped
بدنبال غذا پوییدن
snoops
بدنبال غذا پوییدن
trailing
بدنبال حرکت کردن
take on
<idiom>
بدنبال چیزی بودن
snooping
بدنبال غذا پوییدن
trails
بدنبال حرکت کردن
to tap somebody's telephone
[line]
به خط تلفن کسی مخفیانه وصل کردن
forced sale
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
the law is not retroactive
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
wake surfing
موج سواری بدنبال قایق
to tap
[phone line]
مخفیانه به گفتگوی کسی در خط تلفن گوش کردن
office of the future
ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
case
محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
cases
محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
applied research
تحقیقات عملی
basic research
تحقیقات مقدماتی
researching
تحقیقات علمی
researches
تحقیقات علمی
research
تحقیقات علمی
tools of research
وسایل تحقیقات
theories
تحقیقات نظری
theory
تحقیقات نظری
scientific researches
تحقیقات علمی
researched
تحقیقات علمی
guinea pig
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
guinea pigs
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
succeeds
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeeded
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeed
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
theorising
تحقیقات نظری کردن
theorises
تحقیقات نظری کردن
theorised
تحقیقات نظری کردن
theoretics
تحقیقات نظری در علوم
f.b.i
اداره فدرال تحقیقات
theorize
تحقیقات نظری کردن
theorized
تحقیقات نظری کردن
report of survey
گزارش تحقیقات یا بررسیها
theorizes
تحقیقات نظری کردن
theorizing
تحقیقات نظری کردن
declaratory statute
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
psychognosis
تحقیقات روانی روان پژوهش
Scientific research.
تحقیقات ( پژوهش های ) علمی
proving ground
محل تحقیقات علمی ازمایشگاه
primary cognizance
تحقیقات اولیه روی یک مسئله
psychognosy
تحقیقات روانی روان پژوهش
pay dirt
تحقیقات واکتشافات با ارزش ومفید منفعت
tempest
تحقیقات مربوط به تشعشعات بی خطر اتمی
tempests
تحقیقات مربوط به تشعشعات بی خطر اتمی
market research
تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
governmentalize
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
astrophotography
عکس برداری از ستارگان برای تحقیقات فضایی
operations research
تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
to press against any thing
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
penal statute
قانون جزایی قانون مجازات
canon
قانون کلی قانون شرع
canons
قانون کلی قانون شرع
say's law
قانون سی . براساس این قانون
fields
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
fielded
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
blue flag
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
marginal productivity law
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
grasp
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped
بچنگ اوردن گیر اوردن
encroaches
تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroached
تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroach
تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
delivered duty paid
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
demarche
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
hang around
ول گشتن
go about
گشتن
strangle
ول گشتن
To loaf about . To loiter .
ول گشتن
roams
گشتن
to go about
گشتن
seach
گشتن
puttering
ول گشتن
searches
گشتن
putters
ول گشتن
seeking
گشتن
to fool about
ول گشتن
to poke a bout
ول گشتن
searched
گشتن
putter
ول گشتن
puttered
ول گشتن
searchingly
گشتن
swivel
گشتن
seeks
گشتن
sloshes
ول گشتن
seek
گشتن
to muck a bout
ول گشتن
swivelled
گشتن
search
گشتن
roam
گشتن
to knock about
ول گشتن
slosh
ول گشتن
roamed
گشتن
roaming
گشتن
swivels
گشتن
sloshing
ول گشتن
troll
گشتن سراییدن
trolls
گشتن سراییدن
puttered
مهمل گشتن
trundl
غلتیدن گشتن
putter
مهمل گشتن
to look for anything
چیزی گشتن
to look for work
پی کار گشتن
orbited
بدورمداری گشتن
circumambulate
بدورچیزی گشتن
circumvolve
دور گشتن
to draw blank
گشتن وچیزی
orbit
بدورمداری گشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com