English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (8 milliseconds)
English Persian
magnet case بدنه اهنربا
magnet housing بدنه اهنربا
Other Matches
mine casemate بدنه ماسوره و چاشنی مین بدنه کلاهک مین
magnetic اهنربا
magnets اهنربا
magnet اهنربا
magnet yoke هسته اهنربا
keeper of magnet حفاظ اهنربا
magnet keeper حفاظ اهنربا
equator of magnet استوای اهنربا
magnet steel فولاد اهنربا
magnet pole قطب اهنربا
magnet wire سیم اهنربا
magnet yoke یوغ اهنربا
magnetic bar میله اهنربا
magnet leg ساق اهنربا
magnet holder نگهدارنده اهنربا
magnet core هسته اهنربا
buoyant mine case بدنه مین شناور بدنه مین غوطه ور
magnet tester دستگاه ازمایش اهنربا
magnet winding سیم پیچی اهنربا
magnet coil سیم پیچ اهنربا
casings بدنه
framework بدنه
frameworks بدنه
bridge deck بدنه پل
housing بدنه
compartments بدنه
compartment بدنه
trunks بدنه
trunk بدنه
shafts بدنه
shaft بدنه
contour بدنه
casing بدنه
hulls بدنه
bodies بدنه
fuselage بدنه
hull بدنه
body بدنه
fuselages بدنه
hull insurance بیمه بدنه
fuselage refrence line خط مبنای بدنه
gate leaf بدنه دریچه سد
airframe بدنه هواپیما
furnace body بدنه کوره
ground اتصال بدنه
auto body sheet بدنه اتومبیل
automobile body sheet بدنه اتومبیل
box type van body بدنه صندوق
buffer body بدنه دافع
cartridge shell بدنه پوکه
costa تیغه در بدنه
die stock بدنه رنده
elevator casing بدنه بالابر
hull بدنه کشتی
loop body بدنه حلقه
the body of a carriage بدنه یک کالسکه
tige بدنه ساقه
to connect to frame اتصال به بدنه
turbin casing بدنه توربین
white body بدنه سفید
hull column پایه بدنه
side wall of a lock بدنه سد دریچهای
revetment پوشش بدنه
fuselages بدنه هواپیما
westwork بدنه غربی
fuselage بدنه هواپیما
monohull قایق با یک بدنه
motor casing بدنه موتور
pressure hull بدنه ضد فشار
pump casting بدنه پمپ
head شبکه یا بدنه
shells بدنه ساختمان
hulls بدنه قایق
stock بدنه رنده
shell بدنه ساختمان
shafts بدنه چوبه
trunks بدنه ستون
stocked بدنه رنده
hull بدنه قایق
shelling بدنه ساختمان
hulk بدنه کشتی
hulks بدنه کشتی
shaft بدنه چوبه
hulls بدنه کشتی
trunk بدنه ستون
hull down بدنه پشت حفاظ
engine block قالب یا بدنه موتور
freeboard بدنه فوقانی ناو
trunks تلگراف یا تلفن بدنه
ideal energy radiator رادیاتور بدنه سیاه
selected material لایه بدنه راه
saddletree بدنه چوبی زین
hulls بدنه کشتی یا دهلیزهای ان
trunk تلگراف یا تلفن بدنه
multihull قایق با بیش از یک بدنه
steering gear housing بدنه جعبه فرمان
bottom line طناب زیر بدنه
cartridge shell بدنه پوکه فشنگ
trimaran قایق با 3 بدنه موازی
aviation structural mechanic مکانیک بدنه هواپیما
trimarans قایق با 3 بدنه موازی
hulls بدنه یک هواپیمای دریایی
seacock شیرهای بدنه ناو
thallus ساقه بدنه گیاه
hull بدنه کشتی یا دهلیزهای ان
hull بدنه یک هواپیمای دریایی
airframe mechanic تعمیرکار بدنه هواپیما بامجوز اف ا ا
catamarans قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
modified stock car اتومبیل با بدنه کهنه و موتورجدید
heel قسمت عقبی بدنه قایق
displacement hull قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
belt frame اسکلت محیطی بدنه هواپیما
catamaran قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
underbody قسمت بدنه قایق در زیر اب
cocooning روکش دادن بدنه هواپیما
bonding گیره اتصالی اتصال بدنه
forebody بدنه قسمت جلوی ناو
head بعد بالایی کتاب یا بدنه
heels قسمت عقبی بدنه قایق
crotch محل انشعاب شاخه از بدنه درخت
wing position وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
hulls بدنه تانک اسکلت کشتی دهلیز
waterline خط روی بدنه قایق که حد اب را نشان میدهد
topsides قسمت فوقانی بدنه قایق بالای اب
rocks حرکت دورانی بال به دور بدنه
crotches محل انشعاب شاخه از بدنه درخت
rock حرکت دورانی بال به دور بدنه
gap فاصله بین نوک قلاب و بدنه
hull بدنه تانک اسکلت کشتی دهلیز
empty weight وزنه بدنه هواپیما و موتور وتجهیزات ان
rocked حرکت دورانی بال به دور بدنه
gaps فاصله بین نوک قلاب و بدنه
low mid wing بالی که در ارتفاع یک سوم بدنه قرارگرفته
planing hull بدنه قایق که در سرعت زیاداز اب بیرون می اید
hoist line کابلی که بدنه اسکریپر را بالاو پایین میبرد
thoroughbrace تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
maximum junction to case thermal impedan مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
air foil سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما
streamline body بدنه اتومبیل یاهواپیماکه ....تیزی شکل خودکمترباجریان هوامقاومت کند
herdic کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
volumetric loading/density خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
heel کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
heels کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
web جزء قائم اصلی تیر یا تیرک که در طول بال یا بدنه امتدادمیابد
shells بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
webs جزء قائم اصلی تیر یا تیرک که در طول بال یا بدنه امتدادمیابد
sponson جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
cantilever wing بال یک هواپیمای یک باله که بدون پایه یا وایرهای خارجی به بدنه هواپیمامتصل شده
breaks حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
angle drill ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
break حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
bench check ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
caban طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
gonidium یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
cylinder block boring machine دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
pilaster شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
jigs ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
pods محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود
pod محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود
resonance وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
ground section بدنه و پیکر اصلی فرش [که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
resonances وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
monocoque ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
physical inspection بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
cantilever ratio نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
shield بدنه محافظ دیواره محافظ
shields بدنه محافظ دیواره محافظ
lattice design طرح شبکه ای [این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.]
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com