English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
corporeal بدنی دارای ماده
Other Matches
physical profile براوردبنیه کلی بدنی یاقدرت بدنی و کارایی
corporal punishment کیفر بدنی مجازات بدنی
yeasty دارای ماده تخمیری
self execuiting دارای ماده لازم الاجرا
oogamous دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
systemic بدنی
physical بدنی
bodily بدنی
somatic بدنی
so matic بدنی
corporals بدنی
corporal بدنی
assault and battery حملهی بدنی
somatotype ریخت بدنی
bodily pain درد بدنی
flesh red بدنی رنگ
body type سنخ بدنی
corporal punishment تنبیه بدنی
hacking خطای بدنی
physical education تربیت بدنی
physical movement حرکت بدنی
corps a corps تماس بدنی
physical exercise تمرین بدنی
somatic disorders اختلالهای بدنی
physical appearance منظر بدنی
flesh colour رنگ بدنی
p.exercise پرورش بدنی
physical profile نیمرخ بدنی
common sensibility حس کلی بدنی
gestic وابسته بحرکت بدنی
assaults حمله بدنی به حریف
eurythmics حرکات بدنی موزون
eurhythmics حرکات بدنی موزون
assaulted حمله بدنی به حریف
assault حمله بدنی به حریف
personnel monitoring بازرسی بدنی از افراد
somesthesis حساسیت به حسهای بدنی
personal foul خطای بدنی به حریف
emotional and physical امور عاطفی و بدنی
kinesiology تشریح حرکات بدنی انسان
physical characteristics مشخصات زمین خصوصیات بدنی
physical medicine درمان بدنی و توان بخشی
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment ماده رنگی ماده ملونه
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments ماده رنگی ماده ملونه
assaults حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assaulted حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
classical seat وضع بدنی سوارکار روی زین
physical مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
assault حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
syndrome مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
orthograde راه رونده با بدنی راست وعمودی
syndromes مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
dachshunds نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
dachshund نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
hyperphysical خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
depressant دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
skate off حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
cruelty در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
touch football نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
physical inspection بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
offensive weapon در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
matters ماده
articles ماده
mattering ماده
stuffless بی ماده
article ماده
female ماده
foamed meterid ماده کف
stuffs ماده
stuffed ماده
mattered ماده
matter ماده
material ماده
metals ماده
materials ماده
monoclinous نر و ماده
stuff ماده
item ماده
agents ماده
items ماده
agent ماده
stipulation ماده
bitching سگ ماده
abscesses ماده
substances ماده
bitched سگ ماده
provision ماده
bitches سگ ماده
clauses ماده
nanny goats بز ماده
nany بز ماده
bitch سگ ماده
clause ماده
abscess ماده
substance ماده
catch for door bolt ماده
metal ماده
nanny goat بز ماده
antimatter ضد ماده
anti matter ضد ماده
guinea hen بوقلمون ماده
gray matter ماده خاکستری
foodstuff ماده غذایی
hen bird پرنده ماده
refrigerant ماده سردکننده
gynandrous نر و ماده دو جنسی
grimalkin گربه ماده
n type material ماده نوع "ان "N
res شی ء بخصوص ماده
hen sparrow گنجشک ماده
hen pheasant قرقاول ماده
hen parrot طوطی ماده
replealed article ماده منسوخه
molded plastics ماده پرسی
ogress ماده غول
gynophore ماده بر برچه بر
foodstuffs ماده غذایی
hen bird مرغ ماده
heparin ماده چندقندی
trinitrotoluen ماده منفجره تی ان تی
article ماده بند
tabbies گربه ماده
tabby گربه ماده
psychoactive agent ماده روانگردان
immaterialist منکر ماده
pesticides ماده ضدافت
picritol ماده پیکریتول
pigment dye ماده رنگی
pesticide ماده ضدافت
heifer گوساله ماده
heifer ماده گوساله
urea ماده پیشاب
heifers گوساله ماده
mucus ماده لزج
heifers ماده گوساله
raw material ماده خام
chlorophyll ماده سبزگیاهی
pyrogen ماده تب اور
refractory material ماده نسوز
article ماده قانون
refractory material ماده دیرگداز
reeve یلوه ماده
articles ماده بند
insoluble ماده حل نشدنی
red lead ماده ضدزنگ
pea ken طاوس ماده
articles ماده قانون
preservative ماده جلوگیری
preservatives ماده جلوگیری
clauses ماده قانون
oxime ماده اوکسیم
hind گوزن ماده
mucus ماده مخطی
isotropic material ماده همسانگرد
insulating material ماده عایق
symmetry substance ماده متقارن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com