English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English Persian
liabilities بدهکاری استعداد
liability بدهکاری استعداد
Other Matches
indebtedness بدهکاری
IOU سندمبین بدهکاری
IOUs سندمبین بدهکاری
borrower's note قبض بدهکاری
debit balance مقدار بدهکاری
debt relief صرف نظر از بدهکاری
debt forgiveness صرف نظر از بدهکاری
debt cut صرف نظر از بدهکاری
to sell up a debtor دارایی بدهکاری راگروکشیدن وفروختن
haircut صرف نظر از بدهکاری [اصطلاح مجازی]
sell up a debtor دارایی بدهکاری را گرو کشیدن و فروختن
average strength استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
IOUs در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
IOU در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
endowment استعداد
capacity استعداد
endowments استعداد
talented استعداد
talent استعداد
talents استعداد
verve استعداد
brilliance استعداد
gormless کم استعداد
ungifted بی استعداد
talentless بی استعداد
susceptivity استعداد
simpleminded کم استعداد
predispostion استعداد
liability to disease استعداد
cabiler استعداد
aptness استعداد
amplitude استعداد
potentiality استعداد
potentialities استعداد
capability استعداد
susceptibility استعداد
turn استعداد
turns استعداد
gifted با استعداد
aptitudes استعداد
parted با استعداد
aptitude استعداد
ingenuity استعداد
genius استعداد
property استعداد
capacities استعداد
unintelligent بی استعداد
inapt بی استعداد
geniuses استعداد
division slice استعداد لشگری
shifts نوبتی استعداد
end strength استعداد نهایی
imitativeness استعداد تقلید
command strength استعداد یکان
caliber گنجایش استعداد
risible faculty استعداد خنده
tendencies توجه استعداد
authorized strength استعداد مجاز
artistic aptitude استعداد هنری
indisposedness عدم استعداد
child prodigy بچهبا استعداد
war strenght استعداد جنگی
shifted نوبتی استعداد
shift نوبتی استعداد
sconce جمجمه استعداد
resistibility استعداد مقاومت
reproductivity استعداد هم اوری
reproductivity استعداد تولید
capable با استعداد صلاحیتدار
palooka بوکسور بی استعداد
occupational aptitude استعداد شغلی
mechanical aptitude استعداد فنی
frost susceptibility استعداد یخزدگی
capacities گنجایش استعداد
capability استعداد پیشرفت
flair استعداد خصیصه
strengths استعداد رزمی
strength استعداد رزمی
capacity استعداد مقام
indispositions عدم استعداد
arts استعداد استادی
indisposition عدم استعداد
cleverness هوشیاری استعداد
art استعداد استادی
artistry استعداد هنرپیشگی
cleverest باهوش با استعداد
capacity گنجایش استعداد
scholastic aptitude استعداد تحصیلی
capacities استعداد مقام
academic aptitude استعداد تحصیلی
tendency توجه استعداد
cleverer باهوش با استعداد
aptitude tests ازمون استعداد
clever باهوش با استعداد
aptitude test ازمون استعداد
gifts استعداد پیشکش کردن
gifts دارای استعداد کردن
reduced strenght حداقل استعداد جنگی
gifted موید شخص با استعداد
natural مسلم استعداد ذاتی
potentialize دارای استعداد کردن
gift دارای استعداد کردن
gift استعداد پیشکش کردن
vocational aptitude test ازمون استعداد شغلی
physical aptitude test ازمون استعداد جسمانی
accountable strength استعداد قابل توجه
the talnet of the country مردم با استعداد کشور
talent for musics استعداد یا ذوق موسیقی
knack صدای شلاق استعداد
versatile دارای استعداد و ذوق
scholastic aptitude test ازمون استعداد تحصیلی
peak strenght حداکثر استعداد مجاز
differential aptitude tests ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
habiliment جامه استعداد فکری
potentially با داشتن استعداد نهانی
able با استعداد صلاحیت دار
flatlander موج سوار کم استعداد
level of strength سطح استعداد رزمی
accountable strength استعداد قابل محاسبه
level of strength میزان استعداد رزمی
attack size استعداد وسایل درگیر در تک
manpower cieling سطح استعداد پرسنل
effective strength استعداد رزمی موثر
fabllibility استعداد خطا کردن
naturals مسلم استعداد ذاتی
allotropy استعداد تغییر و تبدیل
edacity استعداد خوردن شکم پرستی
strengths قدرت رزمی استعداد نفری
faculties استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
potentialities عاملیت بالفعل استعداد نهانی
strength قدرت رزمی استعداد نفری
means end capacity استعداد درک وسیله- هدف
Iranians have a gift of tongues. ایرانیها استعداد زبان دارند
self rating تعیین میزان استعداد خود
potentiality عاملیت بالفعل استعداد نهانی
battle bill فهرست استعداد رزمی ناو
rhymester شاعربی استعداد وکم مایه
potential دارای استعداد نهانی پتانسیل
personnel ceiling سقف استعداد مجاز پرسنلی
peace time complement استعداد مجاز زمان صلح
faculty استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
peace time establishment جدول استعداد مجاز زمان صلح
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
minnesota clerical aptitude test ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
green thumb استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
authorized strength of theater استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
rimester قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
one's light s نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
it is insusceptible of change اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
manning level درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
telegenic دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
tryout ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
complements استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complement استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
reduction coefficient ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
combat power نیروی رزمی استعداد رزمی
insusceptibility عدم استعداد عدم تاثر
attached strength استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com