Total search result: 127 (6 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
debit |
بدهی |
debited |
بدهی |
debiting |
بدهی |
debits |
بدهی |
liabilities |
بدهی |
liability |
بدهی |
debt |
بدهی |
debts |
بدهی |
indebtedness |
بدهی |
due |
بدهی |
liability to disease |
بدهی |
to pay off a debt [mortgage] |
بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن |
|
|
Other Matches |
|
conversion |
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر |
conversions |
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر |
legal liability |
بدهی قانونی |
absolute liability |
بدهی مطلق |
arrear |
بدهی پس افتاده |
acknowledgement of debt |
اقرار به بدهی |
acknowladgement of debt |
قبول بدهی |
book debts |
بدهی دفتری |
admission of liability |
قبول بدهی |
bank overdraft |
بدهی به بانک |
arrear |
بدهی معوق |
an active debt |
بدهی با ربح |
credit notes |
سند بدهی |
capital liability |
بدهی سرمایه |
oxygen debt |
بدهی اکسیژن |
private debt |
بدهی خصوصی |
public debt |
بدهی دولت |
the d. of a debt |
پرداخت بدهی |
to be in debt |
بدهی داشتن |
to get into debt |
بدهی پیداکردن |
debt perpetrator |
خطاکار در بدهی |
debt perpetrator |
مرتکب بدهی |
liability insurance |
بیمه بدهی |
net debt |
بدهی خالص |
capital liability |
بدهی درازمدت |
collective liability |
بدهی جمعی |
contingent liability |
بدهی احتمالی |
contingent liability |
بدهی اتفاقی |
current liability |
بدهی جاری |
debit card |
کارت بدهی |
debit note |
صورتحساب بدهی |
debt burden |
بار بدهی |
due bill |
سند بدهی |
floating debt |
بدهی متغیر |
liabilities and assets |
بدهی و دارایی |
national debt |
بدهی ملی |
credit note |
سند بدهی |
debt |
بدهی داشتن |
debit |
حساب بدهی |
debit |
ستون بدهی |
backs |
بدهی پس افتاده |
back |
بدهی پس افتاده |
liquidation |
پرداخت بدهی |
debiting |
ستون بدهی |
debiting |
حساب بدهی |
debited |
حساب بدهی |
debts |
بدهی داشتن |
promissory notes |
سند بدهی |
promissory note |
برگه بدهی |
debits |
ستون بدهی |
debited |
ستون بدهی |
debits |
حساب بدهی |
promissory note |
سند بدهی |
promissory notes |
برگه بدهی |
monetization |
پرداخت نقدی بدهی |
i paid the debt plus interest |
بدهی را با بهره ان دادم |
debiting |
در ستون بدهی گذاشتن |
debits |
در ستون بدهی گذاشتن |
debited |
در ستون بدهی گذاشتن |
realisation [British E] [of something] |
پرداخت بدهی [اقتصاد] |
realization [American E] [of something] |
پرداخت بدهی [اقتصاد] |
liquidation [of something] |
پرداخت بدهی [اقتصاد] |
debit |
در ستون بدهی گذاشتن |
To be in debt up to ones ears. |
غرق بدهی بودن |
to pay one's way |
بدهی بهم نزدن |
embarrassed with debts |
زیر بار بدهی |
default |
عدم پرداخت بدهی |
defaulted |
عدم پرداخت بدهی |
defaulting |
عدم پرداخت بدهی |
defaults |
عدم پرداخت بدهی |
charge account |
حساب بدهی مشتری |
chargeable |
قابل بدهی یا پرداخت |
rebate |
پرداخت قسمتی از بدهی |
up to the eyes in debt |
تا گردن زیر بدهی |
rebates |
پرداخت قسمتی از بدهی |
deep in debt |
تا گردن زیر بدهی |
due |
بدهی موعد پرداخت |
solvency |
توانایی پرداخت بدهی |
consolidated debt |
بدهی یک کاسه شده |
debited |
به حساب بدهی کسی گذاشتن |
to keep ones he above water |
از زیر بدهی بیرون آمدن |
to detain one's due |
بدهی خودرا نگه داشتن |
insolvency |
عدم توانایی در پرداخت بدهی |
debit |
به حساب بدهی کسی گذاشتن |
amortization |
پرداخت بدهی به اقساط مساوی |
debits |
به حساب بدهی کسی گذاشتن |
emcumbered with debts |
زیر بار قرض یا بدهی |
Do you have an extra pen to lend me? |
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟ |
debiting |
به حساب بدهی کسی گذاشتن |
Could you lend me some money ? |
می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟ |
billing |
صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن |
debt of record |
بدهی قانونی record of court محکوم به |
You must account for every penny. |
باید تا دینار آخر حساب پس بدهی |
monetization |
پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول |
omittance is no quit tance |
بستانکاردلیل پرداخته شدن بدهی نیست |
pay off |
با دادن بدهی از شرطلبکاری خلاص شدن |
to keep ones head above water |
خود را از بار بدهی رها کردن |
deficit |
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود |
deficits |
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود |
debt discount |
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ |
working capital |
مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی |
tax avoidance |
اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی |
Could you move the table a little bit ? |
ممکن است این میز راقدری تکان بدهی ؟ |
an insolvent estate |
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد |
debt of honour |
بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد |
lien |
حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود |
judgement dept |
بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است |
elegit |
حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود |
good riddance <idiom> |
وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی |
delegatee |
کسیکه پرداخت بدهی شخص دیگر به او واگذار شده است |
current liability |
اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد |
leverage |
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین |
collocation |
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران |
current ratio |
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود |
due bill |
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست |