Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (8 milliseconds)
English	Persian
capital liability	بدهیهای دراز مدت ارزش خالص
Other Matches
net worth	ارزش خالص
net price	ارزش خالص
net value	ارزش خالص
net net worth	ارزش خالص
net calorific value	ارزش گرمایی خالص
net present value	ارزش فعلی خالص
net present value	ارزش حال خالص
net asset value	ارزش دارائی خالص
current liability	بدهیهای جاری
current liabilites	بدهیهای جاری
contingent liabilities	بدهیهای احتمالی
current liabilities	بدهیهای جاری
bank liabilities	بدهیهای بانکی
arrears	بدهیهای عقب افتاده
to go in to liquidation	حساب بدهیهای خود راواریختن
go into liquidation	حساب بدهیهای خود را واریزکردن
balance of external	liabilities and claims مانده مطالبات و بدهیهای خارجی
book value	ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem	به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value	تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added	قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
end	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
no par value	بدون ارزش واقعی بی ارزش
axiological	وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
capital gain	منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carrying	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation	کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
net death rate	نرخ خالص مرگ و میر اهنگ خالص مرگ و میر
unlimited liability	بدهیهای نامحدود مسئولیت نامحدود
soricine	موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
international loans	استقراض بین المللی بدهیهای بین المللی
net	خالص
paticular	خالص
cleans	خالص
absolute <adj.>	خالص
clean	خالص
cleaned	خالص
nett	خالص
cleanest	خالص
sheer	خالص
nets	خالص
purer	خالص
downright	خالص
veridical	خالص
virginal	خالص
aquapura	اب خالص
unmixed	خالص
pure	خالص
unalterable <adj.>	خالص
heartfelt	خالص
purest	خالص
absolutes	خالص
genuine	خالص
simon pure	خالص
spiritous	خالص
inalienable <adj.>	خالص
indispensable <adj.>	خالص
inevitable <adj.>	خالص
unalienable <adj.>	خالص
unadulterated	خالص
absolute	خالص
pure competition	رقابت خالص
wholewheat	گندم خالص
take-home pay	خالص دریافتی
grain alcohol	الکل خالص
pure lime	اهک خالص
pure mathematics	ریاضیات خالص
take-home pay	حقوق خالص
pure interest	منافع خالص
he was neat	بی ماسه خالص
pure bending	خمش خالص
proof spirit	الکل خالص
hellene	یونانی خالص
limpid	روشن خالص
pure interest	بهره خالص
perfect loss	زیان خالص
resultant acceleration	شتاب خالص
full blood	نژاد خالص
pure monopoly	انحصار خالص
pure tones	صداهای خالص
purification	خالص سازی
purification	خالص کردن
equity capital	دارائی خالص
neatness	خالص بودن
refine	خالص کردن
take-home pay	مزد خالص
circular bending	خمش خالص
spirits of wine	عرق خالص
pure strategy	استراتژی خالص
pure shear	برش خالص
chaste	خالص ومهذب
refines	خالص کردن
unmixede	یکدست خالص
net price	قیمت خالص
carbon	ذغال خالص
tare	وزن خالص
pure profit	سود خالص
pure wool	پشم خالص
pure color	رنگ خالص
spirit of wine	عرق خالص
resutant force	نیروی خالص
clearer	خالص کردن
net benefits	منافع خالص
grossest	غیر خالص
net asset	دارائی خالص
net acceleration	شتاب خالص
neat size	اندازه خالص
net profit	سود خالص
grosses	غیر خالص
net rate	نرخ خالص
grosser	غیر خالص
net reactance	راکتانس خالص
net register tonnage	گنجایش خالص
equity	دارائی خالص
resutant	نیروی خالص
net output	تولید خالص
net force	نیروی خالص
net exports	خالص صادرات
net debt	بدهی خالص
net product	محصول خالص
net cash	نقدی خالص
grossing	غیر خالص
net productivity	تولید خالص
equities	دارائی خالص
net income	درامد خالص
solid	قوی خالص
solids	قوی خالص
net thrust	پیشرانه خالص
net tonnage	فرفیت خالص به تن
net wealth	دارائی خالص
net wealth	ثروت خالص
net weight	وزن خالص
net work	کار خالص
grossed	غیر خالص
clearest	خالص کردن
net revenue	درامد خالص
net saving	پس انداز خالص
net yield	بازده خالص
clears	خالص کردن
gross	غیر خالص
clear	خالص کردن
long headed	سر دراز
longest	دراز
dolichomorphic	دراز تن
longer	دراز
longed	دراز
long	دراز
longs	دراز
verbose	دراز
longheaded	دراز سر
longish	دراز
oblongs	دراز
macro	دراز
oblong	دراز
linear	دراز
toom	دراز
oblongated	دراز
long-	دراز
lengthwise	دراز
to be prolonged	دراز
to eke out	دراز
lengthy	دراز
prolix	دراز
to piece out	دراز
consolidated car	وزن خالص اتومبیل
net national income	درامد خالص ملی
cleanness	تمیزی خالص بودن
purest	اصیل خالص کردن
net tax revenue	خالص درامد مالیاتی
unalloyed	غیر مخلوط خالص
acetyl pure yellow	زرد خالص استیلی
average net return	بازده خالص متوسط
net rate of return	نرخ بازده خالص
net radiation factor	ضریب تابش خالص
pure	اصیل خالص کردن
business income	درامد خالص تجارتی
net primary production	تولید خالص نخستین
net national product	محصول خالص ملی
purer	اصیل خالص کردن
pure fiscal policy	سیاست مالی خالص
net business saving	پس انداز خالص شرکتها
net birth rate	اهنگ خالص زایش
net birth rate	نرخ خالص زایش
nets	برداشت خالص کردن
native metals	فلزات خالص طبیعی
national net income	درامد خالص ملی
net	برداشت خالص کردن
marginal net product	محصول نهائی خالص
gross density	چگالی غیر خالص
pure color response	پاسخ خالص رنگ
nett	برداشت خالص کردن
net domestic output	تولید خالص داخلی
residual propulsive force	نیروی پیشرانه خالص
pure monetary policy	سیاست پولی خالص
elutriate	صاف و خالص کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com