Total search result: 204 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
cold |
بدون آماده بودن |
colder |
بدون آماده بودن |
coldest |
بدون آماده بودن |
colds |
بدون آماده بودن |
|
|
Other Matches |
|
to stand ready for [+ noun] |
آماده بودن برای |
to stand ready to [+ verb] |
آماده بودن برای |
able |
آماده بودن آرایش دادن |
to be in season [in heat] |
آماده جفتگیری بودن [جانورشناسی] |
to be about to do something <idiom> |
آماده انجام کاری بودن [اصطلاح روزمره] |
to be on the verge [brink] of doing something <idiom> |
آماده انجام کاری بودن [اصطلاح روزمره] |
to be on-call |
در آماده باش برای ترک درخدمت بودن |
configured in |
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است |
smoothed |
صاف کردن بدون اشکال بودن |
smooth |
صاف کردن بدون اشکال بودن |
smooths |
صاف کردن بدون اشکال بودن |
smoothest |
صاف کردن بدون اشکال بودن |
cads |
پست و بدون مبادی اداب بودن |
cad |
پست و بدون مبادی اداب بودن |
shack up with <idiom> |
هم خانه با جنس مخالف بودن بدون ازدواج |
freedoms |
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت |
freedom |
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت |
listening silence |
به گوش بودن از نظر رادیویی بدون ارسال پیام |
pre-treatment |
عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی] |
to be a fifth wheel [to be in the way] |
آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند] |
paces |
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او |
paced |
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او |
to be exposed to a constant stream of something |
در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود] |
pace |
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او |
extending |
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند |
extend |
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند |
extends |
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند |
informally |
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی |
without any reservation |
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا |
unformed |
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان |
flat |
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری |
flattest |
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری |
independently |
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال |
of no interest |
بدون اهمیت [بدون جلب توجه] |
Taoism |
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت |
parataxis |
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر |
lynch law |
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی |
offhand |
بدون مقدمه بدون تهیه |
unbranched |
بدون انشعاب بدون شعبه |
achylous |
بدون کیلوس بدون قیلوس |
unstressed |
بدون اضطراب بدون کشش |
able |
آماده |
at one's fingertips <idiom> |
آماده |
make arrangements |
آماده کردن |
here goes nothing <idiom> |
آماده شروع |
get ready <idiom> |
آماده شدن از |
in the pipeline [Colloquial] |
در آماده سازی |
accommodate |
آماده کردن |
handshaking |
آماده دریافت |
set out <idiom> |
آماده سفرشدن |
up in arms <idiom> |
آماده حمله |
make preparations |
آماده کردن |
accessible |
آماده پذیرایی |
in arms <idiom> |
آماده جنگیدن |
give-and-take |
آماده به توافق |
make provisions |
آماده کردن |
take up arms <idiom> |
آماده جنگیدن |
up to <idiom> |
آماده شیطنت |
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . |
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن ) |
peregrinate |
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن |
prone to do something |
آماده کردن برای |
to prepare [for] |
آماده شدن [به یا برای] |
preparations |
آماده کردن چیزی |
red alerts |
حالت آماده باش |
preparation |
آماده کردن چیزی |
red alert |
حالت آماده باش |
luncheon meat |
گوشت پخته و آماده |
fair game |
طعمهی حاضر و آماده |
up for grabs <idiom> |
آماده رقابت شدن |
psyched up <idiom> |
آماده انجام کار |
promise the moon <idiom> |
آماده انجام کار |
in store <idiom> |
آماده بوقوع پیوستن |
go ahead <idiom> |
آماده کار شدن |
get set <idiom> |
آماده شروع شدن |
at someone's beck and call <idiom> |
همیشه آماده پذیرایی |
dinner etc. is served |
غذا آماده است |
to have short views |
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن |
contains |
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن |
contained |
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن |
contain |
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن |
Since you are not ready ... |
چونکه هنوز آماده نیستی... |
As you are not ready ... |
چونکه هنوز آماده نیستی... |
prone to do something |
آماده برای کردن کاری |
forthcoming <adj.> |
آماده به ارائه [نزدیک به تحقق] |
precompiled code |
کد خروجی کامپایلر و آماده اجرا |
retaken |
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری |
retake |
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری |
retakes |
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری |
retaking |
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری |
on call <idiom> |
آماده برای ترک خدمت |
to prepare something |
چیزی را آماده کردن [آشپزی] |
Please have my bill ready. |
لطفا صورتحسابم را آماده کنید. |
My room hasn't been prepared. |
اتاق من آماده نشده است. |
cast the first stone <idiom> |
همیشه آماده جنگیدن است |
hit the books <idiom> |
برای کلاس آماده شدن |
outnumbers |
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر |
up to it/the job <idiom> |
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن |
to mind |
مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن] |
outnumbered |
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر |
corresponds |
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن |
outnumbering |
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر |
outnumber |
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر |
corresponded |
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن |
to be in one's right mind |
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن |
correspond |
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن |
address |
آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری |
standby |
که در صورت خرابی آماده استفاده است |
sixth forms |
دورهی آماده سازی برای دانشگاه |
rework |
برای کاربرد مجدد آماده کردن |
sixth form |
دورهی آماده سازی برای دانشگاه |
to dress [food] |
آماده کردن [پختن] [غذا یا دسرت] |
reworking |
برای کاربرد مجدد آماده کردن |
standbys |
که در صورت خرابی آماده استفاده است |
reworks |
برای کاربرد مجدد آماده کردن |
to set about |
دست بکاری زدن آماده کاری |
design development |
آماده سازی و تکمیل نقشه فرش |
in the market for <idiom> |
خواستن یا آماده خرید چیزی شدن |
reworked |
برای کاربرد مجدد آماده کردن |
finished |
کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند |
To be on top of ones job . |
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن ) |
fit |
شایسته بودن برای مناسب بودن |
fittest |
شایسته بودن برای مناسب بودن |
belong |
مال کسی بودن وابسته بودن |
to be hard put to it |
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن |
fits |
شایسته بودن برای مناسب بودن |
to be in a habit |
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن |
reasonableness |
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن |
lurks |
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن |
lurked |
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن |
validity of the credit |
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار |
belongs |
مال کسی بودن وابسته بودن |
belonged |
مال کسی بودن وابسته بودن |
look out |
منتظر بودن گوش به زنگ بودن |
lurking |
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن |
to look out |
اماده بودن گوش بزنگ بودن |
lurk |
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن |
To stand at attention(ease). |
بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن ) |
It's time to prepare the meal. |
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم. |
page |
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ |
paged |
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ |
pages |
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ |
on-call service |
آماده برای ترک در خدمت [اصطلاح رسمی] |
to square up |
خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله] |
on tap <adj.> |
همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه] |
I am prepared for any eventuality. |
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم |
interleaving |
به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند |
finished |
متنی که تایپ شده و آماده چاپ گرفتن است |
To work on someone |
کسی را پختن [از نظر فکری وذهنی آماده کردن] |
clearer |
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است |
attended operation |
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد |
clear |
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است |
clears |
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است |
clearest |
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است |
microprogram |
مجموعه کامل ریز دستورات ابتدایی آماده در CPU |
opened |
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن |
demand |
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن |
focussing |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
focused |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
demands |
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن |
opens |
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن |
contentions |
مدت زمانی که طول می کشد تا وسیلهای آماده استفاده شود |
focuses |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
focus |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
open |
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن |
focussed |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
focusses |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
contention |
مدت زمانی که طول می کشد تا وسیلهای آماده استفاده شود |
demanded |
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن |
handshaking |
سیگنال ارسالی بین دو وسیله ارتباطی شامل آماده ارسال |
action architecture |
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده] |
stream |
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای |
device handler |
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ |
preprocessor |
نرم افزاری که داده را پیش از کامپایل یا ترجمه آماده و پردازش میکند |
empty |
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده |
emptied |
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده |
streamed |
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای |
device driver |
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ |
streams |
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای |
greasy wool |
پشم چرب [پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.] |
empties |
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده |
emptiest |
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده |
prints |
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند |
cts |
CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است |
beta version |
گونهای از برنامه کاربردی نرم افزار که تقریباگ آماده انتشار است |
mediums |
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است |
print |
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند |
medium |
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است |
emptier |
رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده |
takedown |
مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود |
printed |
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند |
monitor |
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن |
monitors |
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن |
monitored |
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن |
disagreed |
مخالف بودن ناسازگار بودن |
owed |
مدیون بودن مرهون بودن |
stravaig |
سرگردان بودن بی هدف بودن |
pertained |
مربوط بودن متعلق بودن |
on guard |
مراقب بودن نگهبان بودن |
disagree |
مخالف بودن ناسازگار بودن |
look for |
منتظر بودن درجستجو بودن |