| Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| off the cuff <idiom> |
بدون آمادگی قبلی |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| cold turkey |
بدون آمادگی |
off hand |
بدون آمادگی |
| wing it <idiom> |
بدون آمادگی |
| leave hanging (in the air) <idiom> |
بدون تصمیم قبلی |
| free wheeling |
بازی بدون نقشه قبلی |
| sight-reading |
بدون مطالعه قبلی خواندن |
| sight read |
بدون امادگی قبلی اجراکردن |
| sight read |
بدون مطالعه قبلی خواندن |
| sight-read |
بدون مطالعه قبلی خواندن |
| a priori |
بدون بررسی یا آزمایش قبلی |
| sight-read |
بدون امادگی قبلی اجراکردن |
| sight-reading |
بدون امادگی قبلی اجراکردن |
| sight-reads |
بدون مطالعه قبلی خواندن |
| sight-reads |
بدون امادگی قبلی اجراکردن |
| Do not do any thing without due reflection . |
بدون فکر قبلی اقدامی نکنید |
| french leave |
مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن |
| random access |
فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد |
| presentiments |
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی |
| presentiment |
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی |
| provisional ball |
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده |
| window |
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری |
| prior admission |
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی |
| take steps <idiom> |
آمادگی یافتن |
readiness to accept |
آمادگی برای پذیرش |
| look to <idiom> |
آمادگی برای چیزی |
| prep schools |
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه |
| prep school |
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه |
operation |
آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند |
| China has signalled [its] readiness to resume talks. |
چین آمادگی [خود را ] برای از سرگیری مذاکرات نشان داد. |
| dtr |
سیگنال از وسیلهای که آمادگی خود را برای ارسال داده بیان میکند |
| The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. |
آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند. |
| configured off |
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است |
| configured out |
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است |
| handshakes |
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت |
handshake |
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت |
| informally |
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی |
| without any reservation |
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا |
| unformed |
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان |
| flattest |
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری |
| flat |
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری |
handshake |
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند |
| handshaking |
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند |
| handshakes |
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند |
| of no interest |
بدون اهمیت [بدون جلب توجه] |
| independently |
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال |
| Taoism |
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت |
| parataxis |
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر |
| lynch law |
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی |
| achylous |
بدون کیلوس بدون قیلوس |
| offhand |
بدون مقدمه بدون تهیه |
| unbranched |
بدون انشعاب بدون شعبه |
| unstressed |
بدون اضطراب بدون کشش |
| ex- |
قبلی |
| prior |
قبلی |
| foregone |
قبلی |
| one-time |
قبلی |
fore |
قبلی |
| preceding |
قبلی |
| previous |
قبلی |
| predecessors |
قبلی |
| predecessor |
قبلی |
| aforetime |
قبلی |
| ex |
قبلی |
| presupposition |
فرض قبلی |
| premeditated |
با قصد قبلی |
| foreordainment |
حکم قبلی |
| preoccupation |
اشغال قبلی |
| preoccupations |
اشغال قبلی |
| late war |
جنگ قبلی |
| foretype |
نمونه قبلی |
| foredoom |
محکومیت قبلی |
| foretoken |
اعلام قبلی |
| presuppositions |
فرض قبلی |
| predilection |
تمایل قبلی |
| prefiguration |
تصور قبلی |
| prefiguration or prefigurement |
نمایش قبلی |
| preformation |
تشکیل قبلی |
| preview |
اطلاع قبلی |
| previews |
اطلاع قبلی |
| premeditation |
قصد قبلی |
| forethought |
اندیشه قبلی |
| premonitions |
اخطار قبلی |
chain |
از کلمه قبلی |
| chains |
از کلمه قبلی |
| premeditatedly |
با اندیشه قبلی |
| premonition |
اخطار قبلی |
| prepossession |
تصرف قبلی |
| pretreatment |
معالجه قبلی |
| predilections |
تمایل قبلی |
| preexistence |
موجودیت قبلی |
| preengagement |
تعهد قبلی |
| predesignation |
تعیین قبلی |
| pregiurement |
احتساب قبلی |
| pre arrangement |
قرار قبلی |
| at sight |
بی مطالعه قبلی |
| forewarning |
اخطار قبلی |
| pre arrengement |
قرار قبلی |
| backgrounds |
معلومات قبلی |
| predispostion |
تمایل قبلی |
| background |
معلومات قبلی |
| precompression |
تراکم قبلی |
| previous work |
کارهای قبلی |
| preconidtion |
شرط قبلی |
| precognition |
اطلاع قبلی |
| pre indexing |
فهرست سازی قبلی |
| prior permission |
اجازه قبلی پرواز |
| malice aforethought |
سوء نیت قبلی |
| pre indexing |
شاخص گذاری قبلی |
| A one-month notice. |
اطلاع قبلی یک ماهه |
| prognostication |
تشخیص قبلی مرض |
| pre engaged |
دارای تعهد قبلی |
| prognostications |
تشخیص قبلی مرض |
| prelibation |
ازمایش یانوشیدن قبلی |
| bias |
ولتاژ قبلی دادن |
| premonitory |
متضمن اخطار قبلی |
| at ten minutes notice |
با ده دقیقه اخطار قبلی |
| as you were |
به حالت قبلی برگردید |
| forebedement |
اخبار قبلی پیشگویی |
| biases |
ولتاژ قبلی دادن |
| prefiguration |
پیش بینی احتساب قبلی |
| premise |
فرض قبلی فرضیه مقدم |
| pre condition |
شرط لازم الاجرای قبلی |
| prefiguration or prefigurement |
تشبیه از پیش تصور قبلی |
| premised |
فرض قبلی فرضیه مقدم |
| premisses |
فرض قبلی فرضیه مقدم |
| precognitive |
وابسته به اطلاع یا الهام قبلی |
| quondam |
قبلی مربوط به چندی قبل |
| prognosticate |
تشخیص دادن قبلی مرض |
| prepossession |
اشغال قبلی تمایل بیجهت |
| foredknowlege |
اطلاع قبلی علم غیب |
| sneak preview |
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی |
| prognosticator |
تشخیص دهنده قبلی مرض |
| prerequisites |
شرط قبلی لازمه امری |
| sneak previews |
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی |
| premonition |
برحذر داشتن فکر قبلی |
| prenotion |
احساس قبلی نسبت بچیزی |
| inherited error |
خطایی در فرآیند یا عمل قبلی |
| premonitions |
برحذر داشتن فکر قبلی |
| prerequisite |
شرط قبلی لازمه امری |
| foretaste |
ازمایش قبلی پیش بینی کردن |
| prevue |
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی |
| precombustion chamber engine |
موتور با اطاق احتراق تراکم قبلی |
| cancelling |
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید |
| cancel |
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید |
| post edit |
ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی |
| cancels |
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید |
| go off half-cocked <idiom> |
صحبت یا انجام کاری بون آمارگی قبلی |
| zero hour |
هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی |
| decision |
اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند |
| decisions |
اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند |
| package shows |
نمایشات و برنامههای تفریحی پیش بینی شده قبلی |
| undoes |
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش |
| undo |
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش |
| Mentioning his ex-wife's name was like waving a red flag in front of a bull. |
تا اسم زن قبلی او [مرد] را آوردم خونش به جوش آمد. |
| Can I make an appointment for friday? |
آیا میتوانم برای روز جمعه وقت قبلی بگیرم؟ |
| predicted log racing |
مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده |
| counter disengagement |
حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی |
| prolepsis |
فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است |
| impulsive |
کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند |
| ideologies |
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد |
| ideology |
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد |
| incremental backup |
تابع پشتیبان که فقط فایل هایی را ذخیره میکند که نسبت به ذخیهر قبلی تغییر کرده اند |
| recoilless |
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی |
| inoperculate |
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش |
| reconstituting |
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه |
| readout |
وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند |
| sequential |
مدار منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبلی دارد |
| reconstitutes |
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه |
| palinode |
قطعه شعر یا سرودی که مطلب شعر یا سرود قبلی راانکار کند |
| cob web theorem |
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است . |
| reconstitute |
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه |
| reconstituted |
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه |
| replaced |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
| pre engage |
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن |
| replace |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
| relative |
دادهای که اطلاعات مختصات جدید دررابط ه با مختصات قبلی میدهد |
| replaces |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
| replacing |
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر |
| excess loss cover |
بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است |
| to wipe the slate clean <idiom> |
شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح] |
| unpacking |
حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی |
| unpack |
حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی |
| modes |
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود |
| mode |
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود |
| unpacks |
حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی |
| premeditate |
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن |
| provisional frame |
ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است |
| serials |
فضای ذخیره سازی که داده خاص در آن تنها با خواندن داده قبلی در لیست بدست آید. |
| serial |
فضای ذخیره سازی که داده خاص در آن تنها با خواندن داده قبلی در لیست بدست آید. |
| buffer |
وسیلهای که به دستورات یا داده ها اجازه میدهد پیش از کامل شدن قبلی داده جدید وارد کنند |
| recursive equations |
معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد |
| sam |
فضای ذخیره سازی که فقط داده خاصی قابل دستیابی است توسط خواندن داده قبلی در لیست |
| chain-smoke |
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن |
| chain-smoked |
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن |
| chain-smokes |
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن |
| chain-smoking |
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن |
| roll back |
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی |
| writ of error |
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است |
| prehistory |
ماقبل تاریخ تاریخ قبلی |
| additions |
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود |