Dictiornary-Farsi | بدون اثاثیه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
unfurnished	بدون اثاثیه


Other Matches

furnishings	اثاثیه
equipment	اثاثیه
gas fittings	اثاثیه گاز
Luggage	اسباب و اثاثیه
the f. of a room	اثاثیه اطاق
dixings	اثاثیه مخلفات
disfurnish	بی اثاثیه کردن
this luggage	این اسباب و اثاثیه
luggage van	واگن اسباب و اثاثیه
accomodation	تدارک جا اثاثیه تطابق
props	اثاثیه صحنه نمایش
pantechnicon van	یکجوربارکش برای بردن اثاثیه
To rearrange the futniture.	اثاثیه ( مبلمان ) راجابجا کردن
There is one piece missing.	یک تکه از اسباب و اثاثیه نیست.
luggage lockers	قفس های اسباب و اثاثیه
I'd like to leave my luggage, please.	من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
Can you help me with my luggage?	ممکن است اسباب و اثاثیه ام را حمل کنید؟
Where are the luggage lockers?	قفسه های ویژه اسباب و اثاثیه کجاست؟
Where are the luggage trolleys?	چرخ دستی اسباب و اثاثیه کجا هستند؟
Could you help me carry my luggage?	ممکن است در حمل اسباب و اثاثیه ام به من کمک کنید؟
Take this luggage to the taxi, please.	لطفا این اسباب و اثاثیه را تاکسی حمل کنید.
Please take this luggage.	خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
Will you have our luggage sent up?	آیا ممکن است اسباب و اثاثیه من را بالا بفرستید؟
Take this luggage to the bus, please.	لطفا این اسباب و اثاثیه را تا اتوبوس / تاکسی حمل کنید.
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
and no mistake	بدون شک
indubitable	بدون شک
sans	بدون
ex-	بدون
undoubtedly	بدون شک
acheilos	بدون لب
doubtlessly	بدون شک
acheilous	بدون لب
bottomless	بدون ته
unstressed	بدون مد
goalless	بدون گل
but	بدون
ex	بدون
obtrusively	بدون حق
undoubted	بدون شک
not nearctic	بدون
wanting	بدون
without	بدون
i'll warrant	بدون شک
to a certainty	بدون شک
without justification	بدون مجوز
ametabolous	بدون دگردیسی
to be sure <idiom>	مطمئنا ،بدون شک
scoreless	بدون امتیاز
run on	بدون وقفه
nonstop	بدون توقف
under one's own steam <idiom>	بدون کمک
acranial	بدون کاسهء سر
nonsyllabic	بدون هجایی
sans recours	بدون رجوع
air dry	بدون رطوبت
consistently	بدون تناقض
anechoic	بدون انعکاس
unwary	بدون نگرانی
faultless	بدون خطا
ametabolic	بدون دگردیسی
wing it <idiom>	بدون آمادگی
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
constantly	بدون تغییر
unceasing	بدون وقفه
recoilless	بدون لنگر
quiescently	بدون جنبش
prosaically	بدون لطافت
avirulent	بدون شدت
awless	بدون بیم
unoccupied	بدون مستاجر
bareheaded	بدون کلاه
decaffeinated	بدون کافئین
pathless	بدون جاده
asymptomatic	بدون علامت
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
bloodlessly	بدون خونریزی
on the square	بدون کجی
excluding meals	بدون غذا
without milk	بدون شیر
safely	بدون خطر
unmanned	بدون سرنشین
voteless	بدون رای
unvalued	بدون ارج
untitled	بدون سراغاز
indubitable	بدون تردید
untitled	بدون عنوان
toeless	بدون پنجه
unsigned	بدون امضاء
insecure	بدون ایمنی
unadvised	بدون اطلاع
unvocal	بدون موسیقی
expired	بدون اعتبار
inoffensive	بدون زنندگی
terrorless	بدون ترس
vibrationless	بدون لرزه
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
inaction	بدون فعالیت
valveless	بدون سوپاپ
vacant succession	بدون جانشین
toothless	بدون دندانه
unaligned	بدون صف ارایی
unpromising	بدون امید
unmennerly	بدون اداب
confidently	بدون شبهه
unfinanced	بدون پشتوانه
unfeigned	بدون تصنع
undeviating	بدون تردیدرای
undeviating	بدون انحراف
immediately	بدون واسطه
unresponsive	بدون احتیاط
continuously	بدون توقف
bloodless	بدون خونریزی
unfunded	بدون سرمایه
unlined	بدون استر
unmannered	بدون اداب
undue	بدون مداخله
unmaned	بدون سرنشین
notwithstanding	بدون توجه
unsprung	بدون فنر
unspotted	بدون الودگی
involuntarily	بدون اراده
unlined	بدون پوشش
unblushing	بدون شرم
unexceptional	بدون استثنا
backless	بدون پشتی
unattended	بدون متصدی
backless	بدون پشت
shadeless	بدون سایه
achromatic	بدون ترخیم
achlamydeous	بدون پوشش
endless	بدون پایان
achromic	بدون ترخیم
acid free	بدون اسید
searchless	بدون جستجو
faceless	بدون ویژگی
faceless	بدون صورت
unequivocal	بدون ابهام
unequivocally	بدون ابهام
acold	بدون احساسات
cold turkey	بدون آمادگی
zero elasticity	بدون کشش
workless	بدون عمل
shockless	بدون ضربه
with in compass	بدون مبالغه
strikeless	بدون ضربت
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
tenantless	بدون مستاجر
weanting	بدون بی منهای
wayless	بدون جاده
warless	بدون جنگ
blankly	بدون مقصودیامعنی
vainly	بدون نتیجه
stemless	بدون تنه
acarpous	بدون میوه
without recourse	بدون رجوع
without recourse	بدون حق مراجعه
unselfish	بدون خودخواهی
adrift	بدون هدف
unalloyed	بدون الیاژ
soilless	بدون خاک
stemless	بدون ساقه
termless	بدون شرط
dealated	بدون بال
off hand	بدون آمادگی
inofficial	بدون اجازه
free of tax [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
trouble-free <adj.>	بدون زحمت
exempt from taxes [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
diamensionless	بدون اندازه
diamensionless	بدون بعد
dimensionless	بدون بعد
exempt from taxation [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
zero-rated <adj.>	بدون مالیات
disconnectedly	بدون ارتباط
discontinuously	بدون اتصال
stagnant	بدون حرکت
degas	بدون گازکردن
inoperculate	بدون دریچه
deice	بدون یخ کردن
faultless <adj.>	بدون مشکل
impeccable <adj.>	بدون مشکل
sound <adj.>	بدون مشکل