English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
unresponsive بدون احتیاط
hands down بدون احتیاط
Other Matches
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
yoghurts احتیاط
rashes بی احتیاط
rash بی احتیاط
caution احتیاط
imprudent بی احتیاط
careful با احتیاط
cautioned احتیاط
cautioning احتیاط
cautions احتیاط
yoghourts احتیاط
incosiderate بی احتیاط
circumspective با احتیاط
incircumspect بی احتیاط
discreet <adj.> با احتیاط
niceties احتیاط
nicety احتیاط
yogurts احتیاط
guardless بی احتیاط
ciecumspect با احتیاط
yoghurt احتیاط
for fealty of با احتیاط
reservation احتیاط
reservations احتیاط
prudent [discreet] <adj.> با احتیاط
canniness احتیاط
cautel احتیاط
forgetter بی احتیاط
vigilance احتیاط
precaution احتیاط
improvident بی احتیاط
indiscreet بی احتیاط
retenv احتیاط
discretional <adj.> با احتیاط
discrete <adj.> با احتیاط
prudish با احتیاط
precautions احتیاط
incautious بی احتیاط
injudicious بی احتیاط
reserve احتیاط
discretion احتیاط
prudence احتیاط
reserves احتیاط
circumspection احتیاط
precautious با احتیاط
reserving احتیاط
closeness احتیاط
well-advised با احتیاط
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
wariness احتیاط کار
discreetness احتیاط کاری
discreetnss احتیاط کاری
for the sake of precaution برای احتیاط
chary با احتیاط ودقیق
fabian احتیاط کار
floating reserve احتیاط سیال
circumspectly ازروی احتیاط
prudent از روی احتیاط
battle reserve احتیاط جنگی
mobile reserve احتیاط متحرک
reservedly از روی احتیاط
indiscreet بی تمیز بی احتیاط
ca'canny با احتیاط جلورفتن
cautiously از روی احتیاط
cannily از روی احتیاط
warily احتیاط کار
cautiousness احتیاط کاری
with reserve بقید احتیاط
charily از روی احتیاط
prudently از روی احتیاط
cautelous احتیاط کار
general reserve احتیاط عمومی
operational reserve احتیاط عملیاتی
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
to take in a reef احتیاط کردن
reserve force نیروی احتیاط
in case برای احتیاط
reserve center مرکز احتیاط
reserve officer افسر احتیاط
prudentially از روی احتیاط
reserve echelon رده احتیاط
prudential از روی احتیاط
reserve احتیاط یدکی
reserves احتیاط یدکی
reserving احتیاط یدکی
measure of prevention احتیاط کاری
reservedness احتیاط کاری
bolder خشن وبی احتیاط
bold خشن وبی احتیاط
boldest خشن وبی احتیاط
To err on the side of caution. جانب احتیاط راگرفتن
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
to be on guard بودن احتیاط کردن
precaution حزم احتیاط کردن
army reserve احتیاط نیروی زمینی
warily از روی احتیاط محتاطانه
Ton play safe . To tread cautiously. با احتیاط عمل کردن
Caution demands that . . . شرط احتیاط آنست که …
Be careful ! احتیاط کن ( مواظب باش )!
wariness از روی احتیاط محتاطانه
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
He drives recklessly. بی احتیاط رانندگی می کند
over caution احتیاط بیش اندازه
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
precautions حزم احتیاط کردن
forethought مال اندیشی احتیاط
Mind what you're doing! [Be careful!] احتیاط کن [مواظب باش ] !
to keep guard بودن احتیاط کردن
if you don't watch it اگر احتیاط نکنید
reserve center مرکز اموزش احتیاط
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
mincingly با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
unadvised تند وبی ملاحظه بی احتیاط
guarded احتیاط امیز ملاحظه کار
assembly محل بسیج افراد احتیاط
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
To be on the safe side. خیلی احتیاط بخرج دادن
unadvied تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
base reserves ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
ready reservist جزو احتیاط اماده به خدمت
stalk قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
affiliated unit یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
stalked قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
guard احتیاط نرده روی عرشه کشتی
stalking قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalks قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
guards احتیاط نرده روی عرشه کشتی
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
guarding احتیاط نرده روی عرشه کشتی
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
precaution درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
precautions درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
to edge one's way [towards something] [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
to play it safe با احتیاط عمل کردن [اصطلاح روزمره]
mobilization به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
yellow arc محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
recoilless جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
reservoir سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
reservoirs سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
inoperculate بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
and no mistake بدون شک
goalless بدون گل
i'll warrant بدون شک
bottomless بدون ته
not nearctic بدون
acheilous بدون لب
sans بدون
ex- بدون
ex بدون
to a certainty بدون شک
unstressed بدون مد
doubtlessly بدون شک
undoubtedly بدون شک
undoubted بدون شک
without بدون
but بدون
obtrusively بدون حق
wanting بدون
indubitable بدون شک
acheilos بدون لب
unattended بدون متصدی
without milk بدون شیر
recoilless بدون لنگر
bachelor بدون عیال
endless بدون پایان
terrorless بدون ترس
prosaically بدون لطافت
humblest بدون ارتفاع
continuously بدون توقف
bachelors بدون عیال
inaction بدون فعالیت
humble بدون ارتفاع
irrespective of بدون ملاحظه
toothless بدون دندانه
immediately بدون واسطه
unalloyed بدون الیاژ
bloodless بدون خونریزی
involuntarily بدون اراده
stemless بدون ساقه
nonboresafe بدون ضامن
soilless بدون خاک
shockless بدون ضربه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com