Total search result: 210 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
(do something) behind someone's back <idiom> |
بدون اطلاع کسی |
|
|
Search result with all words |
|
inference |
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی |
inferences |
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی |
redundant |
که بدون از بین رفتن اطلاع قابل حذف است |
enquiry |
تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده |
french leave |
مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن |
incognizant |
بدون اطلاع غیر وارد |
lossless compression |
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت |
negligent escape |
فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش |
unadvised |
بدون اطلاع |
Other Matches |
|
join |
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع |
joined |
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع |
joins |
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع |
updated |
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود |
updates |
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود |
update |
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود |
without any reservation |
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا |
informally |
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی |
unformed |
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان |
flattest |
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری |
flat |
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری |
of no interest |
بدون اهمیت [بدون جلب توجه] |
independently |
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال |
Taoism |
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت |
parataxis |
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر |
lynch law |
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی |
achylous |
بدون کیلوس بدون قیلوس |
offhand |
بدون مقدمه بدون تهیه |
unstressed |
بدون اضطراب بدون کشش |
unbranched |
بدون انشعاب بدون شعبه |
unwitting |
بی اطلاع |
well-read |
با اطلاع |
well read |
با اطلاع |
versed |
با اطلاع |
deep read |
با اطلاع |
learning |
اطلاع |
uniformed |
بی اطلاع |
datum |
اطلاع |
uninformed |
بی اطلاع |
notice |
اطلاع |
intelligence |
اطلاع |
warning |
اطلاع |
tip-off |
اطلاع |
communication |
اطلاع |
unknowable |
بی اطلاع |
word |
اطلاع |
unknowingly |
بی اطلاع |
unknowing |
بی اطلاع |
acquaintance |
اطلاع |
conizance |
اطلاع |
knowledge |
اطلاع |
nescious |
بی اطلاع |
appreciation [awareness] |
اطلاع |
unimformed |
بی اطلاع |
ill informed |
بی اطلاع |
advice |
اطلاع |
information |
اطلاع |
awareness |
اطلاع |
unaware |
بی اطلاع |
unawares |
بی اطلاع |
conscience [archaic for: consciousness] |
اطلاع |
consciousness |
اطلاع |
conscious mind |
اطلاع |
know how |
اطلاع |
notification |
اطلاع |
ill-informed <adj.> |
بی اطلاع |
unpolitical |
بی اطلاع ازسیاست |
previews |
اطلاع قبلی |
preview |
اطلاع قبلی |
notifying |
اطلاع دادن |
reports |
اطلاع دادن |
noticing |
توجه اطلاع |
notices |
توجه اطلاع |
criticaster |
ناقد بی اطلاع |
reported |
اطلاع دادن |
report |
اطلاع دادن |
noticed |
توجه اطلاع |
notice |
توجه اطلاع |
tip off |
اطلاع نهانی |
precognition |
اطلاع قبلی |
tip-off |
اطلاع نهانی |
tip-offs |
اطلاع نهانی |
informatics |
اطلاع رسانی |
prospectuses |
اطلاع نامه |
information |
اطلاع دادن |
notifies |
اطلاع دادن |
global knowledge |
اطلاع سراسری |
notify |
اطلاع دادن |
inking |
اطلاع مختصر |
attention |
اخطارجهت اطلاع به |
knowledge of results |
اطلاع از نتایج |
prospectus |
اطلاع نامه |
attentions |
اخطارجهت اطلاع به |
notified |
اطلاع دادن |
a piece of information |
یک تکه اطلاع |
letter of a |
اطلاع نامه |
misknow |
بی اطلاع بودن از |
advice note |
یادداشت اطلاع |
to pass on [information or news] |
به بقیه اطلاع دادن |
to let know |
خبردادن به اطلاع دادن |
tipping |
انعام اطلاع منحرمانه |
publicized |
به اطلاع عموم رساندن |
gibberish |
اطلاع بی معنا و بی استفاده |
publicizes |
به اطلاع عموم رساندن |
publicizing |
به اطلاع عموم رساندن |
publicize |
به اطلاع عموم رساندن |
publicises |
به اطلاع عموم رساندن |
publitize |
به اطلاع عموم رساندن |
tip |
انعام اطلاع منحرمانه |
publicising |
به اطلاع عموم رساندن |
We just received word that . . . |
هم اکنون اطلاع رسید که … |
he is in the know |
اطلاع ویژه دارد |
mininformation |
اطلاع یا خبر نادرست |
messages |
حجم اطلاع مشخص |
As you are well informed… |
همانطور که اطلاع دارید |
Please let me know. |
لطفا"به من اطلاع دهید |
publicised |
به اطلاع عموم رساندن |
message |
حجم اطلاع مشخص |
let me know |
بمن اطلاع دهید |
A one-month notice. |
اطلاع قبلی یک ماهه |
notify the public |
به اطلاع عموم رساندن |
misinform |
اطلاع غیر صحیح دادن |
messages |
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری |
message |
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری |
He did it with his fathers knowledge. |
با اطلاع پدرش اینکار راکرد |
informs |
اطلاع دادن چغلی کردن |
informs |
اطلاع دادن مستحضر داشتن |
whom it may concern |
برای اطلاع افراد ذیربط |
foredknowlege |
اطلاع قبلی علم غیب |
To smell out something. |
از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن ) |
precognitive |
وابسته به اطلاع یا الهام قبلی |
misinforms |
اطلاع غیر صحیح دادن |
compuserve |
شبکه اصلی اطلاع رسانی |
inform |
اطلاع دادن چغلی کردن |
inform |
اطلاع دادن مستحضر داشتن |
informing |
اطلاع دادن چغلی کردن |
misinformed |
اطلاع غیر صحیح دادن |
If not , please let me know. |
درغیر اینصورت به من اطلاع دهید |
misinforming |
اطلاع غیر صحیح دادن |
informing |
اطلاع دادن مستحضر داشتن |
We know very little about his background. |
ازسوابق او اطلاع کمی در دست است |
domains |
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است |
inkling |
اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش |
well informed |
بصیر بخوبی اگاه با اطلاع مطلع |
domain |
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است |
loutish |
بیشعور خام دست وبی اطلاع |
The professor knows what he is talking about. |
استاد ازروی اطلاع صحبت می کند |
compare |
بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع |
compares |
بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع |
attentions |
به جای خود به گیرندگان جهت اطلاع |
comparing |
بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع |
to pass a dividend |
سود سهام کسی را به او اطلاع دادن |
attention |
به جای خود به گیرندگان جهت اطلاع |
prevue |
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی |
compared |
بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع |
enters |
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید |
output |
داده یا اطلاع تولید شده پس از پردازش با کامپیوتر. |
outputs |
داده یا اطلاع تولید شده پس از پردازش با کامپیوتر. |
enter |
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید |
outputs |
عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر |
match |
جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه |
entered |
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید |
matches |
جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه |
questionnaires |
نامه یی که حاوی طلب اطلاع در موردموضوعی باشد |
output |
عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر |
questionnaire |
نامه یی که حاوی طلب اطلاع در موردموضوعی باشد |
dispatched |
عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی |
despatching |
عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی |
dispatch |
عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی |
distributing |
ارسال داده یا اطلاع به کاربران در شبکه یا سیستم |
dispatches |
عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی |
distributes |
ارسال داده یا اطلاع به کاربران در شبکه یا سیستم |
despatched |
عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی |
distribute |
ارسال داده یا اطلاع به کاربران در شبکه یا سیستم |
despatches |
عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی |
input |
انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش |
inputted |
انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش |
gas sentinel |
مامور اطلاع بافراد هنگام حمله با گاز جنگی |
ddp |
عمل بازیاب یا اطلاع از دادهای که در محلهای مختلف قرار دارند |
effective |
نرخ یافتن یک بخش مشخص از اطلاع از یک رسانه ذخیره سازی |
search |
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع |
searches |
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع |
chains |
لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است |
asis |
Science Information Societyfor American انجمن امریکایی علم اطلاع رسانی |
chain |
لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است |
searchingly |
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع |
searched |
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع |
distributes |
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند |
logic seeking |
چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند |
cyclic |
دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد |
distributing |
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند |
distribute |
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند |
queried |
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد |
queries |
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد |
query |
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد |
flag |
ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است |
flags |
ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است |
querying |
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد |
recoilless |
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی |
searchingly |
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد |
self- |
که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود |
searches |
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد |
searched |
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد |
search |
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد |
inoperculate |
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش |
delimiter |
1-حرف یا نشانهای که به زبان یابرنامه شروع و پایان داده یا کورد یا اطلاع بیان میکند. 2-مرز بین دستور و آرگومان |
extensions |
اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل |
extension |
اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل |
garbage |
اصط لاحی که در آن دقت و کیفیت اطلاع خروجی بستگی به کیفیت ورودی دارد |
diagnostics |
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن |