Dictiornary-Farsi | بدون الیاژ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
unalloyed	بدون الیاژ


Other Matches

alloys	الیاژ
copper alloy	الیاژ مس
alloy	الیاژ
alloying element	عنصر الیاژ
unalloyed	الیاژ نشده
iron alloy	الیاژ اهن
metal alloy	الیاژ فلز
bronze	الیاژ مس و قلع
bronzes	الیاژ مس و قلع
magnetic alloy	الیاژ مغناطیسی
aluminum alloy	الیاژ الومینیوم
alloy steel	الیاژ فولاد
light alloy	الیاژ سبک
lead base alloy	الیاژ سرب
alloy treated steel	فولاد کم الیاژ
nickel alloy	الیاژ نیکل
hypereutectoid alloy	الیاژ هیپراوتکتوئیدی
heavy alloy	الیاژ سنگین
ferro alloy	الیاژ فرو
ternary alloy	الیاژ سه تایی
superalloy	فوق الیاژ
free cutting alloy	الیاژ اتومات
brass	برنج الیاژ
alloys	الیاژ همبسته
alloy	الیاژ همبسته
steel aloy	الیاژ فولاد
stainless alloy	الیاژ ضد زنگ
binary alloy	الیاژ دوتایی
gun metal	الیاژ مس و قلع
wrought alloy	الیاژ غیر ریختنی
alloy	الیاژ فلز مرکب
platinum iridium alloy	الیاژ پلاتین- ایریدیم
ferroalloy	الیاژ اهن دار
pearlite	الیاژ اهن وکربن
iron carbon alloy	الیاژ اهن و کربن
alloying constituent	ترکیب کننده الیاژ
alloys	الیاژ فلز مرکب
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
hard facing alloy	الیاژ سخت گردانی سطحی
high temperature alloy	الیاژ درجه حرارت بالا
building up alloy	الیاژ مخصوص روکش کاری
binary alloy	الیاژ محتوی دوفلز بنیانی
alclad	نوعی ورقه از الیاژ الومینیوم
alodine	نوعی روکش شیمیایی جهت قطعات الیاژ الومینیوم
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
amalgam	الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgams	الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
lohmannizing	غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
not nearctic	بدون
and no mistake	بدون شک
doubtlessly	بدون شک
wanting	بدون
i'll warrant	بدون شک
bottomless	بدون ته
undoubtedly	بدون شک
ex	بدون
acheilos	بدون لب
unstressed	بدون مد
undoubted	بدون شک
goalless	بدون گل
obtrusively	بدون حق
sans	بدون
but	بدون
indubitable	بدون شک
ex-	بدون
acheilous	بدون لب
without	بدون
to a certainty	بدون شک
undeviating	بدون تردیدرای
unresponsive	بدون احتیاط
undeviating	بدون انحراف
faultless <adj.>	بدون مشکل
stemless	بدون تنه
degas	بدون گازکردن
dealated	بدون بال
confidently	بدون شبهه
unfurnished	بدون اثاثیه
cordless	بدون سیم
impeccable <adj.>	بدون مشکل
unlined	بدون استر
without recourse	بدون رجوع
consistently	بدون تناقض
unfunded	بدون سرمایه
backless	بدون پشت
backless	بدون پشتی
free from error <adj.>	بدون مشکل
without recourse	بدون حق مراجعه
workless	بدون عمل
immaculate <adj.>	بدون مشکل
blankly	بدون مقصودیامعنی
unfinanced	بدون پشتوانه
flawless <adj.>	بدون مشکل
unfeigned	بدون تصنع
continuously	بدون توقف
sound <adj.>	بدون مشکل
failure free	بدون خرابی
alcohol-free <adj.>	بدون الکل
unaligned	بدون صف ارایی
zero elasticity	بدون کشش
unmanned	بدون سرنشین
unexceptional	بدون استثنا
vainly	بدون نتیجه
adrift	بدون هدف
faceless	بدون ویژگی
faceless	بدون صورت
cold turkey	بدون آمادگی
unoccupied	بدون مستاجر
expired	بدون اعتبار
inoffensive	بدون زنندگی
undue	بدون مداخله
Nothing down.	بدون بیعانه.
discontinuously	بدون اتصال
constantly	بدون تغییر
unblushing	بدون شرم
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
toeless	بدون پنجه
deice	بدون یخ کردن
unceasing	بدون وقفه
unadvised	بدون اطلاع
incognizant	بدون شناسایی
diamensionless	بدون اندازه
diamensionless	بدون بعد
dimensionless	بدون بعد
disconnectedly	بدون ارتباط
safely	بدون خطر
unlined	بدون پوشش
involuntarily	بدون اراده
immediately	بدون واسطه
ametabolic	بدون دگردیسی
ametabolous	بدون دگردیسی
without justification	بدون مجوز
inaction	بدون فعالیت
bachelors	بدون عیال
unselfish	بدون خودخواهی
bachelor	بدون عیال
anechoic	بدون انعکاس
with in compass	بدون مبالغه
humblest	بدون ارتفاع
humble	بدون ارتفاع
asymptomatic	بدون علامت
without milk	بدون شیر
decaffeinated	بدون کافئین
excluding meals	بدون غذا
acid free	بدون اسید
achromic	بدون ترخیم
acold	بدون احساسات
notwithstanding	بدون توجه
acranial	بدون کاسهء سر
air dry	بدون رطوبت
to be sure <idiom>	مطمئنا ،بدون شک
under one's own steam <idiom>	بدون کمک
insecure	بدون ایمنی
achromatic	بدون ترخیم
wing it <idiom>	بدون آمادگی
bloodless	بدون خونریزی
achlamydeous	بدون پوشش
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
acarpous	بدون میوه
indubitable	بدون تردید
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
weanting	بدون بی منهای
wayless	بدون جاده
warless	بدون جنگ
unvocal	بدون موسیقی
unvalued	بدون ارج
untitled	بدون سراغاز
untitled	بدون عنوان
unequivocally	بدون ابهام
unequivocal	بدون ابهام
unsigned	بدون امضاء
by rote	بدون فکر
unpromising	بدون امید
unmennerly	بدون اداب
unmannered	بدون اداب
unmaned	بدون سرنشین
unsprung	بدون فنر
unspotted	بدون الودگی
bloodlessly	بدون خونریزی
unattended	بدون متصدی
toothless	بدون دندانه
avirulent	بدون شدت
awless	بدون بیم
voteless	بدون رای
bareheaded	بدون کلاه
vibrationless	بدون لرزه