English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English Persian
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
Other Matches
impulse buying خرید بدون برنامه ریزی
pl/m زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
planning comission هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
square away <idiom> برنامه ریزی کردن
programs برنامه ریزی کردن
work out <idiom> برنامه ریزی کردن
schedule برنامه ریزی کردن
program برنامه ریزی کردن
scheduled برنامه ریزی کردن
plan برنامه ریزی کردن
plans برنامه ریزی کردن
schedules برنامه ریزی کردن
to reprogram دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی]
schedule برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedules برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
scheduled برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
scheduled wave امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
business مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
businesses مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
facsimile روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimiles روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
dropped دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drops دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drop دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropping دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
planning <adj.> برنامه ریزی
schematization برنامه ریزی
managements برنامه ریزی
programming برنامه ریزی
management برنامه ریزی
linear programming برنامه ریزی خطی
agricultural planning برنامه ریزی کشاورزی
personnel development برنامه ریزی استخدامی
central planning برنامه ریزی مرکزی
centralized planning برنامه ریزی متمرکز
educational planning برنامه ریزی اموزشی
economic planning برنامه ریزی اقتصادی
quantitative programming برنامه ریزی کمی
comprehensive planning برنامه ریزی جامع
state planning برنامه ریزی دولتی
regional planning برنامه ریزی منطقهای
ex ante برنامه ریزی شده
overall planning برنامه ریزی کلی
financial planning برنامه ریزی مالی
dynamic programming برنامه ریزی پویا
centeralized planning برنامه ریزی متمرکز
contract scheduling برنامه ریزی قرارداد
consolidated planning برنامه ریزی تلفیقی
macroplanning برنامه ریزی کلان
planning horizon افق برنامه ریزی
planning horizon مدت برنامه ریزی
programmed برنامه ریزی شده
social planning برنامه ریزی اجتماعی
production planning برنامه ریزی تولید
family planning برنامه ریزی خانواده
adhoc planning برنامه ریزی روزمره
programming methods روشهای برنامه ریزی
timing برنامه ریزی زمانی
product planning برنامه ریزی محصولات
sectoral planning برنامه ریزی بخشی
optimal planning برنامه ریزی مطلوب
optimal planning برنامه ریزی بهینه
development planning برنامه ریزی توسعه
imperative planning برنامه ریزی اجباری
corporate planning برنامه ریزی شرکت
national planning برنامه ریزی ملی
planning cycle دوره برنامه ریزی
planning model الگوی برنامه ریزی
planning principles اصول برنامه ریزی
curriculum development برنامه ریزی درسی
planning system نظام برنامه ریزی
quadratic programming برنامه ریزی غیرخطی
develops برنامه ریزی و تولید
dietetics برنامه ریزی غذایی
goal programming برنامه ریزی ارمانی
develop برنامه ریزی و تولید
rural planning برنامه ریزی روستائی
population planning برنامه ریزی جمعیت
scheduled fire اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
programmed check مقابله برنامه ریزی شده
non numeric programming برنامه ریزی غیر عددی
financial planning system سیستم برنامه ریزی مالی
directive planning برنامه ریزی هدایت شده
integer programming برنامه ریزی عدد صحیح
production planning and control برنامه ریزی و کنترل تولید
medium term planning برنامه ریزی میان مدت
production resource planning برنامه ریزی منابع تولید
decentralized planning برنامه ریزی غیر متمرکز
planned demand تقاضای برنامه ریزی شده
devised برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
nonprogrammed halt توقف برنامه ریزی نشده
devise برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
inter sectoral planning برنامه ریزی بین بخشی
programmable terminal ترمینال قابل برنامه ریزی
generalized planning برنامه ریزی تعمیم یافته
scheduling برنامه ریزی کارهای اجرائی
planned saving پس انداز برنامه ریزی شده
short run planning برنامه ریزی کوتاه مدت
gosplan سازمان برنامه ریزی شوروی
programmed check بررسی برنامه ریزی شده
nonlinear programming برنامه ریزی غیر خطی
devises برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
material requirements planning برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
programmable check مقابله برنامه ریزی شده
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
programmed computer کامپیوتر برنامه ریزی شده
programmed instruction دستورالعمل برنامه ریزی شده
manpower planning برنامه ریزی نیروی انسانی
programmed label برچسب برنامه ریزی شده
programmed switch گزینه برنامه ریزی شده
devising برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
long run planning برنامه ریزی بلند مدت
proms Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
prom Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
redefining تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
sensitivity analysis تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
redefines تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefined تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefine تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
hard که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hardest که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
programmed i/o ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
developments برنامه ریزی تولید محصول جدید
harder که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
centrally planned economy اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
planned investment سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
planning programming budgetting نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
blows برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
materials requirements planning برنامه ریزی مواد مورد نیاز
blow برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
development برنامه ریزی تولید محصول جدید
electrically نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
EAPROM گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
fpla ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
timer switch سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
designs برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
cursor نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
addressable نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
design برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
cursors نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
blasts ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blast ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
planned economies اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
delays مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
preprogrammed که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
delay مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
balances برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
eds وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
plato منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
balance برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
delaying مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
proms حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
robotics مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
eerom دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
prom حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
pla CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
businesses کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
business کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
programmer وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmers وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
linear code برنامه بدون حلقه
tramp steamer کشتی بدون برنامه
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
new دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
cleanest بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
cleans بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
clean بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
cleaned بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
programmable read only memory حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
eprom PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
on the fly در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
trojan horse برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
mission critical برنامه نرم افزاری ه بدون آن شرکت شما کار نمی:ند
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
blue ribbon program برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
mail که به سیستم پست الکترونیکی دستیابی دارد بدون ترک برنامه کاربردی
mails که به سیستم پست الکترونیکی دستیابی دارد بدون ترک برنامه کاربردی
dead دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
resume شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
resumed شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
resuming شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
halts دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
jump instruction دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
halt دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
opened تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
resumes شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
opens تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
automatics توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
halted دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
automatic توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
open تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
ACD سیستم تلفن خاص که میتواند تماسهای متعددی را مدیریت کند و آنها را طبق دستورات برنامه ریزی شده در پایگاه داده ها هدایت کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com