Dictiornary-Farsi | بدون بی منهای | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
weanting	بدون بی منهای


Other Matches

minus	منهای
biquinary code	" منهای عدد + "
net tax revenue	مالیات منهای پرداختهای انتقالی
Co	پیشوندی بمعنای 09 درجه منهای مقدار مذکور
co-	پیشوندی بمعنای 09 درجه منهای مقدار مذکور
net net worth	ارزش کل داراییهای یک موسسه منهای قروض و تعهداتش
remainder	عدد معادل مقسوم منهای حاصل ضرب خارج قسمت ومقسوم علیه
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
undoubtedly	بدون شک
bottomless	بدون ته
to a certainty	بدون شک
sans	بدون
but	بدون
i'll warrant	بدون شک
doubtlessly	بدون شک
indubitable	بدون شک
ex	بدون
ex-	بدون
not nearctic	بدون
undoubted	بدون شک
obtrusively	بدون حق
acheilos	بدون لب
and no mistake	بدون شک
unstressed	بدون مد
without	بدون
wanting	بدون
goalless	بدون گل
acheilous	بدون لب
unceasing	بدون وقفه
searchless	بدون جستجو
constantly	بدون تغییر
scoreless	بدون امتیاز
quiescently	بدون جنبش
sans recours	بدون رجوع
sans ceremonie	بدون تشریفات
shadeless	بدون سایه
run on	بدون وقفه
no doubt	بدون تردید
non delay	بدون تاخیر
nonboresafe	بدون ضامن
nonstop	بدون توقف
nonsyllabic	بدون هجایی
consistently	بدون تناقض
on the square	بدون کجی
faultless	بدون خطا
pathless	بدون جاده
recoilless	بدون لنگر
prosaically	بدون لطافت
shockless	بدون ضربه
irrespective	بدون مراعات
untitled	بدون سراغاز
untitled	بدون عنوان
unsigned	بدون امضاء
unpromising	بدون امید
unmennerly	بدون اداب
unmannered	بدون اداب
unmaned	بدون سرنشین
unsprung	بدون فنر
unvalued	بدون ارج
unvocal	بدون موسیقی
voteless	بدون رای
standstill	بدون حرکت
indiscriminately	بدون تمیز
vibrationless	بدون لرزه
disposed	بدون پوشش
valveless	بدون سوپاپ
vacant succession	بدون جانشین
unwary	بدون نگرانی
unspotted	بدون الودگی
unlined	بدون پوشش
unlined	بدون استر
terrorless	بدون ترس
termless	بدون شرط
tenantless	بدون مستاجر
unoccupied	بدون مستاجر
strikeless	بدون ضربت
safely	بدون خطر
stemless	بدون تنه
stemless	بدون ساقه
by rote	بدون فکر
unfeigned	بدون تصنع
unfunded	بدون سرمایه
unfinanced	بدون پشتوانه
undeviating	بدون تردیدرای
undeviating	بدون انحراف
unblushing	بدون شرم
unaligned	بدون صف ارایی
unadvised	بدون اطلاع
toeless	بدون پنجه
soilless	بدون خاک
dimensionless	بدون بعد
bloodlessly	بدون خونریزی
immediately	بدون واسطه
bareheaded	بدون کلاه
awless	بدون بیم
avirulent	بدون شدت
toothless	بدون دندانه
asymptomatic	بدون علامت
continuously	بدون توقف
bloodless	بدون خونریزی
involuntarily	بدون اراده
diamensionless	بدون بعد
diamensionless	بدون اندازه
insecure	بدون ایمنی
deice	بدون یخ کردن
degas	بدون گازکردن
dealated	بدون بال
notwithstanding	بدون توجه
cordless	بدون سیم
unresponsive	بدون احتیاط
confidently	بدون شبهه
unfurnished	بدون اثاثیه
acid free	بدون اسید
achromic	بدون ترخیم
achromatic	بدون ترخیم
achlamydeous	بدون پوشش
blankly	بدون مقصودیامعنی
vainly	بدون نتیجه
acarpous	بدون میوه
unselfish	بدون خودخواهی
acold	بدون احساسات
inoffensive	بدون زنندگی
anechoic	بدون انعکاس
undue	بدون مداخله
unalloyed	بدون الیاژ
ametabolous	بدون دگردیسی
ametabolic	بدون دگردیسی
air dry	بدون رطوبت
acranial	بدون کاسهء سر
expired	بدون اعتبار
adrift	بدون هدف
disconnectedly	بدون ارتباط
unequivocal	بدون ابهام
inofficial	بدون اجازه
ingenuously	بدون تزویر
inelastic	بدون کشش
indolently	بدون درد
indistinctively	بدون فرق
incommunicable	بدون رابطه
incognizant	بدون شناسایی
inapproachable	بدون دسترسی
inoperculate	بدون دریچه
endless	بدون پایان
unequivocally	بدون ابهام
irrespective of	بدون ملاحظه
unattended	بدون متصدی
irreflexive	بدون واکنش
inviscid	بدون لزوجت
intolerantly	بدون بردباری
immusical	بدون هماهنگی
immethodical	بدون اسلوب
holdless	بدون گیره
free from backlash	بدون لقی
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
inaction	بدون فعالیت
flavorless	بدون مزه
failure free	بدون خرابی
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
indubitable	بدون تردید
free from slip	بدون لغزش
free of tax	بدون مالیات
hands down	بدون احتیاط
guilelessly	بدون تزویر
glabrous	بدون کرک
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
fruitlessly	بدون نتیجه
free trader	بدون گمرک
free play	بدون محدودیت
discontinuously	بدون اتصال
bared	بدون روکش
barer	بدون روکش
bares	بدون روکش
Nothing down.	بدون بیعانه.
barest	بدون روکش
baring	بدون روکش
alcohol-free <adj.>	بدون الکل
bare	بدون روکش
unleaded	بدون سرب
free from error <adj.>	بدون مشکل
immaculate <adj.>	بدون مشکل
flawless <adj.>	بدون مشکل
sound <adj.>	بدون مشکل
impeccable <adj.>	بدون مشکل