English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
irresponsibly بدون داشتن مسئولیت
Other Matches
irresponsibly بدون حس مسئولیت
without engagement بدون تقبل مسئولیت
amoral بدون احساس مسئولیت اخلاقی
in common <idiom> مسئولیت داشتن
tied down <idiom> مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
up to someone to do something <idiom> مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
collective guarantee مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
incommensurably بدون داشتن مقیاس مشترک
insignificantly بطور ناچیز بدون داشتن معنی
ineligibly بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
get away with murder <idiom> انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
unconditional دستوری که کنترل را از یک بخش برنامه به دیگری منتقل میکند , بدون بستگی داشتن به وقوع شرایط ی .
vertical take off and landing هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
custody مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
cyphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cipher مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
trusts مسئولیت
trust مسئولیت
trusted مسئولیت
liability to disease مسئولیت
responsibly با مسئولیت
menage مسئولیت
unresponsive بی مسئولیت
responsibilities مسئولیت
liability مسئولیت
burthen مسئولیت
amenableness مسئولیت
liabilities مسئولیت
irresponsible بی مسئولیت
responsibility مسئولیت
onus مسئولیت
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
on one's shoulders <idiom> مسئولیت شخصی
office مسئولیت احرازمقام
charges بار مسئولیت
implied trust مسئولیت فرضی
onmy own responsibility به مسئولیت خودم
imputability مسئولیت اخلاقی
post مقام مسئولیت
constructive trust مسئولیت قهری
loads فشار مسئولیت
posted مقام مسئولیت
cark بار مسئولیت
load فشار مسئولیت
irresponsible عاری از حس مسئولیت
liability الزام مسئولیت
amenability احساس مسئولیت
liabilities الزام مسئولیت
area of responsibility منطقه مسئولیت
posts مقام مسئولیت
responsible مسئولیت دار
post- مقام مسئولیت
sector of responsibility منطقه مسئولیت
offices مسئولیت احرازمقام
charge بار مسئولیت
product liability مسئولیت محصول
primary interest مسئولیت اصلی
law of tort مسئولیت مدنی
over worked man مهره شطرنج پر مسئولیت
unlimited company شرکت با مسئولیت نامحدود
perils بیم زیان مسئولیت
sponsors مسئولیت راقبول کردن
The responsibility lies with you. مسئولیت با شما است.
limited liability company شرکت با مسئولیت محدود
liability for damages مسئولیت در برابر خسارت
law of tort قانون مسئولیت مدنی
privity of contract مسئولیت طرفین قرارداد
sponsor مسئولیت راقبول کردن
sponsoring مسئولیت راقبول کردن
law of torts قانون مسئولیت مدنی
peril بیم زیان مسئولیت
To assume responsibility . قبول مسئولیت کردن
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
disclaimers رفع کننده ادعا یا مسئولیت
disclaimer رفع کننده ادعا یا مسئولیت
Responsibility weighed him down بار مسئولیت کمرش را خم کرد
caveat subscriptor مسئولیت به عهده عضو میباشد
pass the buck <idiom> مسئولیت خودرا به دیگری دادن
What do I care? چطور این مسئولیت من است؟
loosest از قید مسئولیت ازاد ساختن
solidarity بهم پیوستگی مسئولیت مشترک
loose از قید مسئولیت ازاد ساختن
looser از قید مسئولیت ازاد ساختن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
see to it <idiom> مسئولیت انجام کاری را برعهده گرفتن
sinecure هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecures هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
broad shoulders نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
ignorance of law is no excuse جهل به قانون رافع مسئولیت نیست
to take the fall for somebody مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
to take the fall [American English] مسئولیت چیزی [کاری یا خطایی] را پذیرفتن
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
accountability ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
to pass the buck to somebody مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به کسی دادن
to shift off responsibility مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
buck passer شخصی که مسئولیت خود را بدیگران محول میکند
to shuffle off responsibility مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
to pass the buck <idiom> مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به دیگری دادن
I wI'll do it on my own responsibility . به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
To wash ones hands of somebody (something). دست از کسی (چیزی )شستن (قطع مسئولیت ورابطه )
pick up واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
frankpledge مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
One insust not step aside and diclaim responsibility . نبا ید کنا ررفت واز خود سلب مسئولیت کرد
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
mean مقصود داشتن هدف داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
misrepresentation در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
limited company شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
errors and omissions expected باستثنای اشتباهات وچیزهایکه از قلم افتاده این عبارت روی صورت حسابهانوشته میشود و یعنی مسئولیت اشتباهات بعهده شرکت نمیباشد
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
recoilless جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
sectors منطقه عمل منطقه مسئولیت
unlimited liability بدهیهای نامحدود مسئولیت نامحدود
sector منطقه عمل منطقه مسئولیت
sans بدون
not nearctic بدون
undoubted بدون شک
goalless بدون گل
i'll warrant بدون شک
to a certainty بدون شک
obtrusively بدون حق
doubtlessly بدون شک
ex بدون
undoubtedly بدون شک
acheilous بدون لب
ex- بدون
and no mistake بدون شک
without بدون
bottomless بدون ته
wanting بدون
unstressed بدون مد
but بدون
acheilos بدون لب
indubitable بدون شک
unconditional بدون قیدوشرط
indubitable بدون تردید
holdless بدون گیره
aimlessly بدون مقصد
immethodical بدون اسلوب
immusical بدون هماهنگی
unprofitable بدون سود
inaction بدون فعالیت
intestate بدون وصیت
hands down بدون احتیاط
bloodless بدون خونریزی
involuntarily بدون اراده
unoccupied بدون مستاجر
notwithstanding بدون توجه
insecure بدون ایمنی
without milk بدون شیر
safely بدون خطر
fruitlessly بدون نتیجه
guilelessly بدون تزویر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com