Dictiornary-Farsi | بدون صراحت لهجه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
disingenuous	بدون صراحت لهجه


Other Matches

patois	لهجه ولایتی وشهرستانی لهجه محلی
imprecise	بی صراحت
precision	صراحت
four-square	با صراحت
speciosity	صراحت
explicitness	صراحت
directness	صراحت
positivity	قطع صراحت
perspicuity	صراحت شفافی
enounce	به صراحت گفتن
up front	با صراحت و صداقت
uberrima fides	صراحت کامل
inexplicitness	عدم صراحت
imprecision	عدم صراحت
we demand p in our contract	ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
glasnost	صراحت و احتراز از پرده پوشی
accents	لهجه
dialects	لهجه
dialect	لهجه
idioms	لهجه
idiom	لهجه
intonation	لهجه
intonations	لهجه
accenting	لهجه
accented	لهجه
accent	لهجه
brogue	لهجه محلی
cantonese	لهجه کانتونی
cockney	لهجه لندنی
cockneys	لهجه لندنی
jargon	لهجه خاص
heavy accent	لهجه غلیظ
patois	لهجه عوام
brogues	لهجه محلی
patters	لهجه محلی
pattering	لهجه محلی
pattered	لهجه محلی
atticism	لهجه اتنی
provincial dialect	لهجه ولایتی
patter	لهجه محلی
slang	بزبان یا لهجه مخصوص
provincialism	گویش یا لهجه محلی
provinciality	لهجه یا عادات یا رسوم ولایتی
patavinity	لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
britishism	لغت یا لهجه یا زبانزد ویژه انگلستان
brogan	چکمه سنگین پاشنه دار لهجه محلی
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
frequency shift keying	روشی برای انتقال اطلاعات که در ان وضعیت بیت ارسال شده توسط یک لهجه شنیدنی مشخص میشود
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
but	بدون
and no mistake	بدون شک
i'll warrant	بدون شک
doubtlessly	بدون شک
undoubtedly	بدون شک
goalless	بدون گل
without	بدون
indubitable	بدون شک
undoubted	بدون شک
unstressed	بدون مد
ex-	بدون
not nearctic	بدون
bottomless	بدون ته
ex	بدون
obtrusively	بدون حق
acheilos	بدون لب
acheilous	بدون لب
sans	بدون
to a certainty	بدون شک
wanting	بدون
immusical	بدون هماهنگی
ingenuously	بدون تزویر
free trader	بدون گمرک
inoperculate	بدون دریچه
non delay	بدون تاخیر
free play	بدون محدودیت
free of tax	بدون مالیات
free from slip	بدون لغزش
free from backlash	بدون لقی
flavorless	بدون مزه
failure free	بدون خرابی
nonboresafe	بدون ضامن
inelastic	بدون کشش
intolerantly	بدون بردباری
no doubt	بدون تردید
indistinctively	بدون فرق
holdless	بدون گیره
irreflexive	بدون واکنش
indolently	بدون درد
hands down	بدون احتیاط
guilelessly	بدون تزویر
inapproachable	بدون دسترسی
irrespective of	بدون ملاحظه
immethodical	بدون اسلوب
incognizant	بدون شناسایی
inviscid	بدون لزوجت
glabrous	بدون کرک
Nothing down.	بدون بیعانه.
incommunicable	بدون رابطه
inofficial	بدون اجازه
fruitlessly	بدون نتیجه
toothless	بدون دندانه
humble	بدون ارتفاع
continuously	بدون توقف
unresponsive	بدون احتیاط
confidently	بدون شبهه
unfurnished	بدون اثاثیه
undue	بدون مداخله
expired	بدون اعتبار
inoffensive	بدون زنندگی
blankly	بدون مقصودیامعنی
vainly	بدون نتیجه
unalloyed	بدون الیاژ
immediately	بدون واسطه
bloodless	بدون خونریزی
unequivocally	بدون ابهام
unattended	بدون متصدی
endless	بدون پایان
humblest	بدون ارتفاع
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
inaction	بدون فعالیت
indubitable	بدون تردید
insecure	بدون ایمنی
notwithstanding	بدون توجه
involuntarily	بدون اراده
unselfish	بدون خودخواهی
acarpous	بدون میوه
bloodlessly	بدون خونریزی
by rote	بدون فکر
adrift	بدون هدف
cordless	بدون سیم
dealated	بدون بال
degas	بدون گازکردن
deice	بدون یخ کردن
diamensionless	بدون اندازه
diamensionless	بدون بعد
dimensionless	بدون بعد
disconnectedly	بدون ارتباط
discontinuously	بدون اتصال
bareheaded	بدون کلاه
awless	بدون بیم
achlamydeous	بدون پوشش
achromatic	بدون ترخیم
achromic	بدون ترخیم
acid free	بدون اسید
acold	بدون احساسات
acranial	بدون کاسهء سر
air dry	بدون رطوبت
ametabolic	بدون دگردیسی
ametabolous	بدون دگردیسی
anechoic	بدون انعکاس
asymptomatic	بدون علامت
avirulent	بدون شدت
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
decaffeinated	بدون کافئین
faultless <adj.>	بدون مشکل
impeccable <adj.>	بدون مشکل
sound <adj.>	بدون مشکل
flawless <adj.>	بدون مشکل
immaculate <adj.>	بدون مشکل
free from error <adj.>	بدون مشکل
off hand	بدون آمادگی
barrier-free	بدون حائل
alcohol-free <adj.>	بدون الکل
without milk	بدون شیر
cordless <adj.>	بدون سیم
wireless <adj.>	بدون سیم
smooth <adj.>	بدون دشواری
trouble-free <adj.>	بدون دردسر
problem-free <adj.>	بدون دردسر
trouble-free <adj.>	بدون زحمت
problem-free <adj.>	بدون زحمت
free from taxes <adj.>	بدون مالیات
taxless <adj.>	بدون مالیات
non-assessable <adj.>	بدون مالیات
non-taxable <adj.>	بدون مالیات
tax-exempt <adj.>	بدون مالیات
tax-free <adj.>	بدون مالیات
zero-rated <adj.>	بدون مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
free of tax [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
direct <adj.>	بدون واسطه
excluding meals	بدون غذا
nonstop	بدون توقف
tenantless	بدون مستاجر