English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (14 milliseconds)
English Persian
shockless بدون ضربه
Search result with all words
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
deadbeat زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
deadbeats زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
bases empty ضربه بدون حضور بازیگر درپایگاهها
bunt ضربه زدن به توپ بدون تاب دادن چوب
bunter توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
fly kick ضربه در هوا با پا بدون گرفتن با دست
Other Matches
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
recoilless جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
blow ضربه
shock ضربه
shockproof ضد ضربه
blows ضربه
interrupter ضربه گر
bonked ضربه بر سر
bonks ضربه بر سر
bonking ضربه بر سر
surges ضربه
shots ضربه
shot ضربه
impluse ضربه
surge ضربه
butting ضربه با سر
surged ضربه
shocks ضربه
shocked ضربه
bonk ضربه بر سر
strikeless بی ضربه
impulses ضربه
sole trap ضربه با کف پا
sole of the foot kick ضربه با کف پا
impact ضربه
impulse ضربه
impacts ضربه
sole kick ضربه با کف پا
slugger ضربه زن
shock proof ضد ضربه
hacked ضربه
hacks ضربه
mishit ضربه بد
stroking ضربه
strokes ضربه
stroked ضربه
hack ضربه
yee jupkki ضربه پا
push ضربه
pushed ضربه
pushes ضربه
pulse ضربه
pulsed ضربه
whang ضربه
brunt ضربه
head ضربه با سر
stroke ضربه
kicking ضربه
thudding ضربه
thuds ضربه
kick ضربه با پا
kicks ضربه
pops ضربه
popped ضربه
thudded ضربه
kicks ضربه با پا
thud ضربه
kicking ضربه با پا
kicked ضربه
butt joint ضربه
kicked ضربه با پا
kick ضربه
pop ضربه
flapped ضربه
flaps ضربه
double kick دو ضربه پی در پی
collision ضربه
collisions ضربه
flap ضربه
antiknock ضد ضربه
tit ضربه
left ضربه چپ
tits ضربه
percussion drill مته ضربه ای
finishing blow ضربه اخر
penalty hit ضربه ازاد
penalty kick ضربه پنالتی
piston stroke ضربه پیستون
c. degrace ضربه مرگ
shock absorbers ضربه گیر
punch ضربه با مشت
shock absorbers ضربه پذیر
drive ضربه از پایین
punched ضربه با مشت
punches ضربه با مشت
pulse counter ضربه شمار
finishing blow ضربه مرگ
penalty flick ضربه پنالتی
drives ضربه درایو
ni dan geri ضربه دوتایی با پا
net shot ضربه لب تور
skull ضربه به سر بازیگر
skulls ضربه به سر بازیگر
lashed ضربه مژگان
lash ضربه شلاق
lash ضربه مژگان
miskick ضربه ضعیف
shock absorber ضربه پذیر
miscue ضربه نادرست
drives ضربه از پایین
drive ضربه درایو
change beat تبادل ضربه
bumpers ضربه گیر
overhead stroke ضربه از بالای سر
chip shot ضربه کوتاه
lashes ضربه شلاق
lashes ضربه مژگان
bumper ضربه گیر
lashed ضربه شلاق
shock absorber ضربه گیر
mikazuki uke ushiro geri ضربه با پشت پا
tee off ضربه محکم
beat of drum ضربه طبل
sixes ضربه 6 امتیازی
near نزدیک به ضربه
near- نزدیک به ضربه
neared نزدیک به ضربه
nearer نزدیک به ضربه
six ضربه 6 امتیازی
nearest نزدیک به ضربه
nearing نزدیک به ضربه
nears نزدیک به ضربه
clumps ضربه سنگین
electric shock ضربه برقی
electric shocks ضربه برقی
four ضربه 4 امتیازی
whiff ضربه ناموفق
cherry ضربه ناموفق
cherries ضربه ناموفق
at one blow بیک ضربه
thrums ضربه گیر
atonic interrupter ضربه گر سست
slugging ضربه زنی
axial runout ضربه محوری
backheader ضربه با عقب سر
bar stop ضربه میله
clumping ضربه سنگین
clumped ضربه سنگین
single stroke bell زنگ تک ضربه
brisance ضربه انفجاری
push ضربه فشاری
pushed ضربه فشاری
pushes ضربه فشاری
range of storke ناحیه ضربه
push shot ضربه فشاری
pump stroke ضربه پمپ
pulse transformer مبدل ضربه
rebound ضربه برگشت
shock waves موج ضربه
shock wave موج ضربه
rebounds ضربه برگشت
rebounding ضربه برگشت
side foot ضربه با کنار پا
shotmaking ضربه به توپ
clump ضربه سنگین
bingle ضربه پایگاهی
shock inducer دستگاه ضربه زن
birth trauma ضربه تولد
sevice kick ضربه سرویس
brain concussion ضربه مغزی
scissors kick ضربه قیچی
rectangular pulse ضربه مستطیلی
rebounded ضربه برگشت
c. degrace ضربه اخر
belts ضربه محکم
dubs ضربه کم جان
jolts تکان ضربه
jolting تکان ضربه
whipped ضربه زدن
whips ضربه زدن
knock ضربه زدن
knocked ضربه زدن
jolted تکان ضربه
knocks ضربه زدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com