English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
English Persian
untitled بدون عنوان
Search result with all words
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
nontitle مسابقه بدون عنوان قهرمانی
Other Matches
titles صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym عنوان دهنده عنوان مشخص
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
stbtitle عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
title عنوان
life peer عنوان
life peers عنوان
epithets عنوان
name عنوان
topic عنوان
subject [topic] عنوان
topics عنوان ها
subjects عنوان ها
themes عنوان ها
head line عنوان
ground عنوان
epithet عنوان
titles عنوان
appellative عنوان
title عنوان
by way of remainder به عنوان رد
headlines عنوان
headword عنوان
headline عنوان
capitulary عنوان
headings عنوان
headwords عنوان
caption عنوان
captions عنوان
heading عنوان
rubric عنوان
rubrics عنوان
prints عنوان و..
printed عنوان و..
print عنوان و..
titles عنوان ها
names عنوان ها
naturals حرکت در عنوان
topic عنوان سرفصل
topics عنوان سرفصل
natural حرکت در عنوان
the hoy f. عنوان پاپ
superscrible عنوان روی
captions عنوان دادن
in a topic form بصورت عنوان
appropriation title عنوان اعتبار
appropriation title عنوان سپرده
titlist دارای عنوان
intitule عنوان دادن به
exempli gratia [e.g.] به عنوان مثال
for example به عنوان مثال
honorifics عنوان تجلیلی
honorific عنوان تجلیلی
on loan به عنوان قرض
surnames لقب عنوان
guize روبند عنوان
surname لقب عنوان
message heading عنوان پیام
caption عنوان دادن
Under the title ( heading) of … تحت عنوان ...
start of heading شروع عنوان
head عنوان مبحث
doctorates عنوان دکتری
nowise به هیچ عنوان
Distinguished . Titled. صاحب عنوان
berths کسب عنوان
berthing کسب عنوان
berthed کسب عنوان
berth کسب عنوان
brand عنوان تجارتی
branding عنوان تجارتی
brands عنوان تجارتی
heading عنوان گذاری
exercise term عنوان مانور
heading عنوان سرصفحه
head سالار عنوان
headings عنوان گذاری
headings عنوان سرصفحه
possessory title عنوان مالکیت
doctorate عنوان دکتری
rubricize دارای عنوان قرمزکردن
possession by title of ownership تصرف به عنوان مالکیت
running head خط عنوان هرصفحه در متن
rubricate دارای عنوان قرمزکردن
titles واگذارکردن عنوان دادن به
clinch کسب عنوان قهرمانی
subhead عنوان فرعی مقاله
superscription عنوان روی پاکت
clinching کسب عنوان قهرمانی
streamer عنوان چشمگیر مقاله
streamers عنوان چشمگیر مقاله
subhead عنوان جزء یا فرعی
title block قسمت عنوان نامه
title page صفحه عنوان کتاب
clinches کسب عنوان قهرمانی
misdirection گمراهی عنوان غلط
short title عنوان کوتاه شده
clinched کسب عنوان قهرمانی
title واگذارکردن عنوان دادن به
defending shampion مدافع عنوان قهرمانی
title دارنده عنوان قهرمانی
challenge round مبارزه با صاحب عنوان
lord عنوان لردی دادن به
titles دارنده عنوان قهرمانی
donna عنوان مودبانه بانوان
head line عنوان سرصفحه روزنامه
languages برنامهای که به عنوان مترجم
language برنامهای که به عنوان مترجم
lords عنوان لردی دادن به
to act [as somebody] عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
superscription عنوان نوشته روی چیزی
What is the title of the book ? عنوان این کتاب چیست ؟
dominie عنوان کشیشان کلیسای هلند
Take it as a souvenir! این را به عنوان سوغاتی بردار!
headings عنوان یا نام متن در فایل
headings سمت سینه ناو عنوان
heading عنوان یا نام متن در فایل
residentship اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
short title عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
heading سمت سینه ناو عنوان
running title عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
to serve as something به کار رفتن به عنوان چیزی
to function as something به کار رفتن به عنوان چیزی
letterheads عنوان چاپی بالای کاغذ
letterhead عنوان چاپی بالای کاغذ
to readdress a letter عنوان نامهای را عوض کردن
recoilless جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
prifixal پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
interface و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interfaces و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
prifix پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
mercury delay line تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
smear word عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
pabulum [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
keep in trust به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
to have a title [ to be titled] لقب دار [صاحب عنوان] بودن
hold down نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
titleholder صاحب سند مالکیت دارای عنوان
to act [as somebody] عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
dauphin عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
defacto recognition به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
they call him mister یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
He works as engineer. او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
rematch مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
inoperculate بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
block تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
represents عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
He gets paid wering different hats . به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
blocks تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
represent عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represented عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
blocked تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
Will you go out with me? با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
to speak on behalf of [as representative] از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
backgrounds که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
unipolar که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
electronic موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
Do you want to go out with me? با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
an open letter نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
gulped گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
rational number عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
initialled توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initials توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
polar سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
macroelement تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
gulping گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
rent ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
gulps گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
primary products محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
initial توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
job کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
your reverence عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
jobs کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
initialed توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialing توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
Christmas comes but once a year. <proverb> جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
to go out باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to date باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
redirects فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
redirecting فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com