Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English
Persian
freely
بدون محدودیت
free play
بدون محدودیت
Search result with all words
freedom
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
unlimited
وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
unconstrained optimization
بهینه سازی بدون محدودیت
Other Matches
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
incomprehensiveness
محدودیت
constraints
محدودیت ها
circumscription
محدودیت
finiteness
محدودیت
finitude
محدودیت
restrictions
محدودیت
constraint
محدودیت
narrowness
محدودیت
limitation
محدودیت
restraints
محدودیت
restriction
محدودیت
restraint
محدودیت
limitations
محدودیت
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
exchange restricition
محدودیت ارزی
restraint of trade
محدودیت تجارت
economic constraint
محدودیت اقتصادی
restriction of range
محدودیت دامنه
restrictionism
سیاست محدودیت
exchange restriction
محدودیت ارزی
appropriation limitation
محدودیت بودجه
trade restriction
محدودیت تجاری
time bar
محدودیت زمانی
restrictions
منع محدودیت
wage constraint
محدودیت دستمزد
restriction
منع محدودیت
fire restriction
محدودیت اتش
exclusiveness
محدودیت انحصار
tie up
<idiom>
محدودیت استفاده
monetary restriction
محدودیت پولی
monopoly restriction
محدودیت انحصاری
age limit
محدودیت سنی
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
capital constraint
محدودیت سرمایه
budget constraint
محدودیت بودجه
economic stringency
محدودیت اقتصادی
budget constaint
محدودیت بودجهای
compute bound
محدودیت محاسباتی
constraint of supply
محدودیت امادی
monetary deflation
محدودیت پولی
limitation period
دوره محدودیت
time limits
محدودیت زمانی
time limit
محدودیت زمانی
limitable
محدودیت پذیر
import restriction
محدودیت واردات
restriction of imports
محدودیت واردات
modular constraint
محدودیت در جابجایی تصاویر
in restraint of trade
تحت محدودیت تجارتی
parochialism
محدودیت در افکار وعقایدمحلی
exclusion
محدودیت در دستیابی به سیستم
import quotas
محدودیت کمی واردات
appropriation limitation
محدودیت تخصیص اعتبار
airspace restricted area
منطقه محدودیت پرواز
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
freezes
محدودیت عدم امکان تغییر
frees
کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing
کمی محدودیت نوع اسلحه
freed
کمی محدودیت نوع اسلحه
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
freeze
محدودیت عدم امکان تغییر
limited access
دراری محدودیت مدارک محدود
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
array
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
arrays
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
bounds
محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
parochialism
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
withhold
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withheld
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
inputted
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input limited
ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
wraparound
توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
gridding
محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
Afshan
[all-over pattern]
طرح افشان
[با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
to a certainty
بدون شک
ex
بدون
undoubted
بدون شک
not nearctic
بدون
sans
بدون
unstressed
بدون مد
bottomless
بدون ته
obtrusively
بدون حق
ex-
بدون
goalless
بدون گل
indubitable
بدون شک
and no mistake
بدون شک
doubtlessly
بدون شک
wanting
بدون
undoubtedly
بدون شک
but
بدون
without
بدون
acheilous
بدون لب
acheilos
بدون لب
i'll warrant
بدون شک
undeviating
بدون انحراف
undeviating
بدون تردیدرای
acold
بدون احساسات
quiescently
بدون جنبش
unequivocally
بدون ابهام
unequivocal
بدون ابهام
acid free
بدون اسید
unspotted
بدون الودگی
unlined
بدون پوشش
unoccupied
بدون مستاجر
unlined
بدون استر
pathless
بدون جاده
prosaically
بدون لطافت
unfunded
بدون سرمایه
unfinanced
بدون پشتوانه
unfeigned
بدون تصنع
safely
بدون خطر
unattended
بدون متصدی
awless
بدون بیم
recoilless
بدون لنگر
shadeless
بدون سایه
unceasing
بدون وقفه
shockless
بدون ضربه
constantly
بدون تغییر
ametabolic
بدون دگردیسی
soilless
بدون خاک
stemless
بدون ساقه
stemless
بدون تنه
strikeless
بدون ضربت
tenantless
بدون مستاجر
toeless
بدون پنجه
termless
بدون شرط
terrorless
بدون ترس
consistently
بدون تناقض
searchless
بدون جستجو
avirulent
بدون شدت
acranial
بدون کاسهء سر
air dry
بدون رطوبت
asymptomatic
بدون علامت
run on
بدون وقفه
unaligned
بدون صف ارایی
sans ceremonie
بدون تشریفات
sans recours
بدون رجوع
unblushing
بدون شرم
unsprung
بدون فنر
unadvised
بدون اطلاع
faultless
بدون خطا
scoreless
بدون امتیاز
ametabolous
بدون دگردیسی
exclusive of
بدون در نظرگرفتن
hands down
بدون احتیاط
notwithstanding
بدون توجه
holdless
بدون گیره
immethodical
بدون اسلوب
discontinuously
بدون اتصال
immusical
بدون هماهنگی
insecure
بدون ایمنی
expired
بدون اعتبار
inoffensive
بدون زنندگی
disconnectedly
بدون ارتباط
dimensionless
بدون بعد
inapproachable
بدون دسترسی
incognizant
بدون شناسایی
incommunicable
بدون رابطه
diamensionless
بدون بعد
diamensionless
بدون اندازه
deice
بدون یخ کردن
guilelessly
بدون تزویر
involuntarily
بدون اراده
failure free
بدون خرابی
continuously
بدون توقف
toothless
بدون دندانه
unresponsive
بدون احتیاط
confidently
بدون شبهه
flavorless
بدون مزه
free from backlash
بدون لقی
immediately
بدون واسطه
free from slip
بدون لغزش
free of tax
بدون مالیات
unfurnished
بدون اثاثیه
bloodless
بدون خونریزی
free trader
بدون گمرک
undue
بدون مداخله
anechoic
بدون انعکاس
fruitlessly
بدون نتیجه
glabrous
بدون کرک
indistinctively
بدون فرق
indolently
بدون درد
unalloyed
بدون الیاژ
adrift
بدون هدف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com