Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (3 milliseconds)
English
Persian
vainly
بدون نتیجه
fruitlessly
بدون نتیجه
Search result with all words
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
LUT
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
open loop system
مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
translation tables
جدولهای جستجو یا مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت توسط پردازنده قابل دستیابی هستند بدون نیاز به محاسبه نتیجه
without respect to the result
بدون توجه به نتیجه
to spin one's wheels
<idiom>
بدون نتیجه زحمت کشیدن
[اصطلاح روزمره]
Other Matches
It wI'll eventually pay off.
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
to be a foregone conclusion
<idiom>
نتیجه حتمی
[نتیجه مسلم]
بودن
foregone conclusion
نتیجه حتمی نتیجه مسلم
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
run into
<idiom>
نتیجه
sequent
نتیجه
upshot
نتیجه
consequent
نتیجه
ineffectual
بی نتیجه
frustrated
بی نتیجه
outgrwth
نتیجه
payoffs
نتیجه
payoff
نتیجه
inference
نتیجه
resulted
نتیجه
resulting
نتیجه
result
نتیجه
ineffective
بی نتیجه
effect
نتیجه
effected
نتیجه
of no issue
بی نتیجه
effecting
نتیجه
products
نتیجه
consequences
نتیجه
inferences
نتیجه
inconclusive
بی نتیجه
ineffetual
بی نتیجه
educt
نتیجه
eduction
نتیجه
effectless
بی نتیجه
product
نتیجه
consequence
نتیجه
indeterminate
بی نتیجه
affect
نتیجه
affects
نتیجه
inconsequent
بی نتیجه
conclusion
نتیجه
inconseqential
بی نتیجه
inconsecutive
بی نتیجه
thanks
در نتیجه
whereupon
که در نتیجه ان
sequitur
نتیجه
outgrowth
نتیجه
sequela
نتیجه
outcomes
نتیجه
rest
نتیجه
rests
نتیجه
outcome
نتیجه
abortive
بی نتیجه
thanks to.....
در نتیجه
decision
نتیجه
harvests
نتیجه
afterclap
نتیجه
issueless
بی نتیجه
growth
نتیجه
to no purpose
بی نتیجه
harvested
نتیجه
harvest
نتیجه
growths
نتیجه
decisions
نتیجه
resultful
پر نتیجه
in the sequel
در نتیجه
conclusions
نتیجه
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
generalizations
نتیجه کلی
net reaction
واکنش نتیجه
net result
نتیجه نهایی
hatch
نتیجه خط انداختن
conclusion
نتیجه گیری
conclusions
انجام نتیجه
knock one's head against the wall
<idiom>
کاربی نتیجه
conclusion
انجام نتیجه
talk out of
<idiom>
به نتیجه نرسیدن
at
در نتیجه بر حسب
conclusions
نتیجه گیری
turn out
<idiom>
نتیجه ،پایان
hatches
نتیجه خط انداختن
hatched
نتیجه خط انداختن
hard and fast rule
<idiom>
نتیجه ماندگار
consequences
نتیجه منطقی
to drawa conclusion
نتیجه گرفتن
to pull a result
نتیجه گرفتن
to effectuate a conclusion
نتیجه دادن
to fall through
به نتیجه نرسیدن
to fall to the ground
به نتیجه نرسیدن
put through
به نتیجه رساندن
ultimaratio
نتیجه غایی
deducing
نتیجه گرفتن
deduces
نتیجه گرفتن
deduced
نتیجه گرفتن
deduce
نتیجه گرفتن
to come a mucker
به نتیجه نرسیدن
to came a howler
به نتیجه نرسیدن
consequence
نتیجه منطقی
computations
نتیجه محاسبه
computation
نتیجه محاسبه
subsumption
نتیجه گیری
sequel
نتیجه پایان
sequels
نتیجه پایان
test announcement
نتیجه ازمایش
the long and the short of it
<idiom>
نتیجه کلی
resultful
نتیجه بخش
to be dashed to the ground
به نتیجه نرسیدن
to bring to an issve
به نتیجه رساندن
side effect
نتیجه جانبی
side-effect
نتیجه جانبی
consequent
نتیجه بخش
corollaries
نتیجه فرعی
corollaries
نتیجه فرع
corollary
نتیجه فرعی
corollary
نتیجه فرع
issues
نتیجه بحث
issued
نتیجه بحث
issue
نتیجه بحث
thwart
بی نتیجه گذاردن
thwarted
بی نتیجه گذاردن
without result
بی نتیجه بیهوده
wrap up
به نتیجه رسیدن
void result
نتیجه بی اعتبار
void result
نتیجه باطل
printout
نتیجه چاپی
printouts
نتیجه چاپی
generalization
نتیجه کلی
generalisations
نتیجه کلی
perficient
نتیجه بخش
side-effects
نتیجه جانبی
dTnouements
نتیجه نمایش
denouements
نتیجه نمایش
denouement
نتیجه نمایش
It is absolutely useless . It is a waste of time .
بی نتیجه است
to come to grief
به نتیجه نرسیدن
periods
نتیجه غایی
result of the negotiations
نتیجه مذاکرات
search result
نتیجه جستجو
syntheses
نتیجه گیری
synthesis
نتیجه گیری
successes
پیروزی نتیجه
illative
نتیجه رسان
period
نتیجه غایی
foregone conclusion
نتیجه نابهنگام
consecution
نتیجه منطقی
condition of subsequent events
شرط نتیجه
condition of corollary
شرط نتیجه
illiative
حاکی از نتیجه
concluder
نتیجه گیرنده
fall through
به نتیجه نرسیدن
fine drawn
نتیجه ورزش
non sequiturs
نتیجه کاذب
non sequitur
نتیجه کاذب
success
پیروزی نتیجه
cheating does not prosper
تقلب نتیجه
by product
نتیجه فرعی
negotiation outcome
نتیجه مذاکرات
negotiation result
نتیجه مذاکرات
fruitlessness
عدم نتیجه
issue
[outcome]
نتیجه
[بحثی ]
fetch up
به نتیجه رسیدن
hereon
در نتیجه این
final result
نتیجه نهایی
call by result
فراخوانی با نتیجه
fall-out
[side effect]
نتیجه جانبی
abort
بی نتیجه ماندن
aborts
بی نتیجه ماندن
spillover effect
نتیجه جانبی
byeffect
نتیجه جانبی
by-effect
نتیجه جانبی
aborted
بی نتیجه ماندن
secondary effect
نتیجه جانبی
blind search
جیستجوی بی نتیجه
adverse reaction
نتیجه جانبی
aborting
بی نتیجه ماندن
evidentiary effect
نتیجه مشهود
inoperculate
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
resolution
نتیجه ثبات قدم
test announcement
اعلام نتیجه ازمایش
resolutions
نتیجه ثبات قدم
backfire
نتیجه معکوس گرفتن
side effect
اثرجانبی نتیجه جانبی
mechanicals
نتیجه نهایی تجسمی
deduction
استنتاج نتیجه گیری
side-effect
اثرجانبی نتیجه جانبی
matter of course
بدیهی نتیجه منطقی
information processing
نتیجه گیری ازاخبار
backfired
نتیجه معکوس گرفتن
the result was
نتیجه اش این بود که
talk out
<idiom>
بحث تا رسیدن به نتیجه
clutch up
نامشخص بودن نتیجه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com