English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
free of all charges بدون هیچگونه مخارج
Other Matches
locals اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
local اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
f.o.b قیمت کالا بدون احتساب مخارج حمل و بیمه
program cost مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
simple design طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
inseparable cost حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
whatsoever هیچگونه هرقدر
any هیچگونه هیچ
there is no place for doubt جای هیچگونه تردید نیست
whatsoe'er هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
it leaves no room for doubt جای هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارد
fixed bridge پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
raw wool پشم خام [پشمی که هیچگونه عملیات سفیدگری یا شستشو روی آن صورت نگرفته باشد.]
disbursements مخارج
expenses مخارج
expenditures مخارج
aggregate expenditures مخارج کل
outgoing مخارج
outlays مخارج
spending مخارج
superstitious uses مخارج خرافاتی
foot پرداختن مخارج
social outlays مخارج اجتماعی
luxury spending مخارج تجملی
tax expenditures مخارج مالیاتی
licence fee مخارج پروانه
actual expenses مخارج واقعی
expenditure مخارج صرف
rate of spending نرخ مخارج
travelling expenses مخارج سفر
welfare expenditures مخارج رفاهی
wasteful expenditures مخارج بیهوده
expenditure approach روش مخارج
postage مخارج پستی
costs of proceedings مخارج عدلیه
cost estimate تخمین مخارج
wage costs مخارج دستمزد
freight charges مخارج حمل
capital expenditure مخارج سرمایهای
budget expenditures مخارج بودجه
holding costs مخارج نگهداری
incidental expenses مخارج اتفاقی
indirect expenses مخارج غیرمستقیم
estimate of costs تخمین مخارج
management expenses مخارج مدیریت
operating cost مخارج عملیاتی
operating expenses مخارج عملیاتی
rate of spending میزان مخارج
military expenditure مخارج نظامی
portage مخارج باربری
porterage مخارج باربری
expense accounts حساب مخارج
military spending مخارج نظامی
management expenses مخارج اداری
marginal outlays مخارج نهائی
national expenditures مخارج ملی
municipal spending مخارج شهرداری
expense account حساب مخارج
reasonable scale مخارج متعارفه
national spending مخارج ملی
public expenditures مخارج عمومی
noncash expenditures مخارج غیر نقدی
unfinanced مخارج پرداخت نشده
overhead مخارج کلی سرجمع
outlays هزینههای سرمایهای مخارج
marginal propensity to spend میل نهائی به مخارج
sumptuary law قانون تحدید مخارج
marginal propensity to expend تمایل نهائی به مخارج
deduction of expenses کسر مخارج [اقتصاد]
marginal propensity to expend میل نهائی به مخارج
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
support a family متکفل مخارج خانوادهای بودن
You need spare no expense . نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
time cost curve منحنی مخارج برحسب زمان
all the expenses fell on him تمام مخارج به گردن اوافتاد
postpaid مخارج پستی قبلا پرداخت شده
To cut down expenses . خرج را کم کردن ( مخارج راپایین آوردن )
self support اتکاء بخود تکفل مخارج خود
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
real balance effect اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
optimum schedule مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
sumptuary law قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
submarginal land زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
charges forward هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
recoilless جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
undoubtedly بدون شک
doubtlessly بدون شک
goalless بدون گل
to a certainty بدون شک
wanting بدون
and no mistake بدون شک
i'll warrant بدون شک
undoubted بدون شک
sans بدون
obtrusively بدون حق
ex بدون
ex- بدون
unstressed بدون مد
acheilos بدون لب
not nearctic بدون
bottomless بدون ته
indubitable بدون شک
without بدون
acheilous بدون لب
but بدون
irreflexive بدون واکنش
inviscid بدون لزوجت
unalloyed بدون الیاژ
irrespective of بدون ملاحظه
ametabolic بدون دگردیسی
achromic بدون ترخیم
adrift بدون هدف
achromatic بدون ترخیم
acarpous بدون میوه
achlamydeous بدون پوشش
unselfish بدون خودخواهی
vainly بدون نتیجه
blankly بدون مقصودیامعنی
bloodless بدون خونریزی
notwithstanding بدون توجه
insecure بدون ایمنی
indubitable بدون تردید
inaction بدون فعالیت
bachelors بدون عیال
bachelor بدون عیال
humblest بدون ارتفاع
humble بدون ارتفاع
immediately بدون واسطه
toothless بدون دندانه
inoffensive بدون زنندگی
involuntarily بدون اراده
expired بدون اعتبار
undue بدون مداخله
unresponsive بدون احتیاط
searchless بدون جستجو
unfurnished بدون اثاثیه
confidently بدون شبهه
continuously بدون توقف
no doubt بدون تردید
failure free بدون خرابی
free trader بدون گمرک
cordless بدون سیم
fruitlessly بدون نتیجه
glabrous بدون کرک
guilelessly بدون تزویر
discontinuously بدون اتصال
by rote بدون فکر
hands down بدون احتیاط
holdless بدون گیره
free play بدون محدودیت
free of tax بدون مالیات
dealated بدون بال
disconnectedly بدون ارتباط
dimensionless بدون بعد
flavorless بدون مزه
diamensionless بدون بعد
diamensionless بدون اندازه
free from backlash بدون لقی
free from slip بدون لغزش
deice بدون یخ کردن
degas بدون گازکردن
immethodical بدون اسلوب
immusical بدون هماهنگی
inofficial بدون اجازه
inoperculate بدون دریچه
anechoic بدون انعکاس
ametabolous بدون دگردیسی
exclusive of بدون در نظرگرفتن
air dry بدون رطوبت
acranial بدون کاسهء سر
acold بدون احساسات
acid free بدون اسید
ingenuously بدون تزویر
inelastic بدون کشش
indolently بدون درد
inapproachable بدون دسترسی
bloodlessly بدون خونریزی
bareheaded بدون کلاه
incognizant بدون شناسایی
incommunicable بدون رابطه
awless بدون بیم
avirulent بدون شدت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com