Dictiornary-Farsi | بدیهه گویی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
improvisation	بدیهه گویی


Search result with all words

improvisatorial	وابسته به بدیهه گویی یابدیهه سازی
improvisatory	وابسته به بدیهه گویی یابدیهه سازی
Other Matches

chiromancy	پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
improv	زن بدیهه گو
improvisator	بدیهه گو
improvisatore	بدیهه گو
improv	زن بدیهه سرا
extemporaneousness	بدیهه گوئی
improvisatore	بدیهه سرا
improvisator	بدیهه ساز حاضر جواب
improvisation	بدیهه سازی حاضر جوابی
telnet	پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
downrightness	رک گویی
outdpokenness	رک گویی
one would say	گویی
free spokenness	رک گویی
so to peaking	گویی
soliloquy	تک گویی
soliloquies	تک گویی
plain speaking	رک گویی
candour	رک گویی
laconic speech	کم گویی
hypophrasia	کم گویی
hypologia	کم گویی
ingenuousness	رک گویی
candor	رک گویی
as thought	گویی
pauciloquy	کم گویی
scandals	بد گویی
scandal	بد گویی
to stab in the back	بد گویی
knop	گویی
restatements	باز گویی
ironies	وارونه گویی
knob	دستگیره گویی
leasing	دروغ گویی
witticism	بذله گویی
witticisms	بذله گویی
open heartedness	رک گویی صداقت
agitolalia	شتابان گویی
tachylalia	شتابان گویی
tachyphemia	شتابان گویی
ambage	ابهام گویی
contradictions	خلاف گویی
cluttering	بریده گویی
rants	بیهوده گویی
ranting	بیهوده گویی
repetitions	باز گویی
repetition	باز گویی
invective	ناسزا گویی
irony	وارونه گویی
piffle	مهمل گویی
reticence	سکوت کم گویی
jocose	بذله گویی
jocosely	بذله گویی
exaggeration	گزافه گویی
rant	بیهوده گویی
ranted	بیهوده گویی
contradiction	خلاف گویی
missatement	خلاف گویی
labyrinthine speech	پریشان گویی
iterance	باز گویی
gratulation	تبریک گویی
door-knob	دستگیره گویی
idioglossia	نامفهوم گویی
idiolalia	مهمل گویی
free spokenness	ساده گویی
knobs	دستگیره گویی
polyphrasia	پریشان گویی
metonymy	به تقریب گویی
divagation	پریشان گویی
divination	غیب گویی
overstatements	گزافه گویی
logorrhea	پراکنده گویی
echolalia	پژواک گویی
echophrasia	پژواک گویی
extemporization	بالبداهه گویی
facetiousness	بذله گویی
lallation	کودکانه گویی
restatement	باز گویی
polylogia	پریشان گویی
vituperation	ناسزا گویی
verbalization	دراز گویی
tympany	گزافه گویی
to speak ill of	بد گویی کردن از
to fling d.	بد گویی کردن
unreserve	بی پرده گویی
disclosure	بی پرده گویی
disclosures	بی پرده گویی
jests	بذله گویی
jest	بذله گویی
gossips	اراجیف بد گویی
gossiping	اراجیف بد گویی
bullshit	گزافه گویی
knock	بد گویی کردن از
knocked	بد گویی کردن از
knocks	بد گویی کردن از
word salad	اشفته گویی
wittiness	لطیفه گویی
wittiness	بذله گویی
waggery	بذله گویی
gossip	اراجیف بد گویی
gossiped	اراجیف بد گویی
tautologize	مکرر گویی
stilted speech	مطنطن گویی
poeticism	شعر گویی
scandalum magnatum	بد گویی از بزرگان
rodomontade	گزاف گویی
verbosity	اطناب گویی
rhodomontade	گزاف گویی
revilement	ناسزا گویی
ellipsis	بریده گویی
premonition	شوم گویی
premonitions	شوم گویی
reticency	سکوت کم گویی
ranten	بیهوده گویی
pseudology	دروغ گویی
prate	یاوه گویی
wit	بذله گویی
so to speak	چنانکه گویی
overstatement	گزافه گویی
soliloquize	تک گویی کردن
incoherence	گسسته گویی
self contradiction	تناقض گویی
somniloquy or quence	سخن گویی
wits	بذله گویی
obsequiousness	تملق مزاج گویی
recriminative	پس دهنده بد گویی یا تهمت
forebode	پیش گویی کردن
bullshit	چرند گویی کردن
natter	یاوه گویی کردن
deliriousness	پرت گویی [روانشناسی]
natters	یاوه گویی کردن
nattered	یاوه گویی کردن
veridical	از روی حقیقت گویی
tergiversation	بی ثباتی تناقض گویی
Do you mean it ? Really ? Honestly ?	جان من ؟( جدی می گویی )
Is that so ? You dont say.	نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
it look as if	چنین مینماید که گویی
deliriousness	هذیان گویی [روانشناسی]
toucher	گویی که باجک برخوردکند
logorrhea	پرحرفی وبیهوده گویی
pleasantry	بذله گویی شوخی
witticism	شوخی لطیفه گویی
overstating	گزافه گویی کردن
overstates	گزافه گویی کردن
overstate	گزافه گویی کردن
exaggerating	گزافه گویی کردن
exaggerates	گزافه گویی کردن
exaggerate	گزافه گویی کردن
dotes	پرت گویی کردن
chicaneries	ضد ونقیض گویی مغالطه
chicanery	ضد ونقیض گویی مغالطه
extravaganza	فانتزی گزاف گویی
pleasantries	بذله گویی شوخی
delirium	پرت گویی دیوانگی
hyperbole	غلو گزاف گویی
divine	غیب گویی کردن
divined	غیب گویی کردن
divines	غیب گویی کردن
divining	غیب گویی کردن
extravaganzas	فانتزی گزاف گویی
doted	پرت گویی کردن
dote	پرت گویی کردن
corespondent	مسئول جواب گویی
quirk	مزاجی تناقض گویی
quirks	مزاجی تناقض گویی
gutter ball	گویی که به شیار میافتد
recriminatory	پس دهنده بد گویی یاتهمت
grandiloquence	گزاف گویی مبالغه
effusively	چنانکه گویی بریزد
hyperbolize	گزافه گویی کردن
fribble	یاوه گویی کردن
nattering	یاوه گویی کردن
bounced	جست گزاف گویی
bounces	جست گزاف گویی
witticisms	شوخی لطیفه گویی
overstated	گزافه گویی کردن
divining rod	چوب غیب گویی
bounce	جست گزاف گویی
self contradiction	معارضه بانفس تناقض گویی
bombast	جنس پنبهای گزافه گویی
welcoming drink	نوشیدنی خوش آمد گویی
bounced	پریدن گزاف گویی کردن
You took the words out of my mouth.	جانا سخن از زبان ما می گویی
bounces	پریدن گزاف گویی کردن
bounce	پریدن گزاف گویی کردن
rodomontade	گزافه گویی کردن فریاد
mealy mouthed	دریغ دارنده ازراست گویی
mealy-mouthed	دریغ دارنده ازراست گویی
geomancy	غیب گویی ازروی خاک
divination	پیش گویی فال گیری
magniloquence	قلمبه نویسی گزاف گویی
flim flam	هرزه درایی گزاف گویی
monological	وابسته بشیوه تنهاسخن گویی
mythomania	جنون دروغ یا اغراق گویی
ingenuously	ازروی سادگی بارک گویی
my ears burn	گویی کسی از من سخن می گوید
longbow	اغراق گویی کمان دستی
he made a show of goung	چنان وانمودکردکه گویی میرود
he coins money	گویی پول سکه میزند
longbows	اغراق گویی کمان دستی