English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
English Persian
purgation برائت جستن
Other Matches
to make approaches وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
escape رهایی جستن خلاصی جستن
escaped رهایی جستن خلاصی جستن
escapes رهایی جستن خلاصی جستن
escaping رهایی جستن خلاصی جستن
innocency برائت
exonertion برائت
guiltlessly برائت
guiltlessness برائت
quittance برائت
quietus برائت
exculpation برائت
clean handedness برائت
compurgation برائت
acquittance برائت
absolution برائت
innocence پاکی برائت
quietus پاکی برائت
quittance برائت ذمه
purgation تنقیه برائت
presumption of innocence اصل برائت
presumption of clearance اصل برائت
clearance from obligation برائت ذمه
acquittal برائت ذمه
acquitting نمودن برائت
acquits نمودن برائت
acquit نمودن برائت
acquittals حکم برائت
acquittal حکم برائت
everybody is presumed innocent اصل بر برائت است
order of discharge حکم برائت ذمه
acquittals برائت ذمه رو سفیدی
The presumption of innocence applies. فرض برائت صدق می کند.
presumption of innocence فرض برائت درامور جزائی
presumption of clearance فرض برائت درامور مدنی
everybody is presumed obligation any of free فرض بر برائت است
release خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
releases خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
overleap جستن از
bounced پس جستن
outjockey جستن بر
bounce پس جستن
bounces پس جستن
jump جستن
jumps جستن
springs جستن
spring جستن
jumped جستن
to get the upper hand پیشی جستن
antecede برتری جستن
get the start of سبقت جستن بر
out act پیشی جستن از
to find f.with عیب جستن از
to find fault with عیب جستن
to gain a ccess تقرب جستن
to gain the upper hand تفوق جستن
to get the better of پیشی جستن بر
to give the go by to پیشی جستن بر
to keep one's distance دوری جستن
to make a pounce ناگهان جستن
to seek refuge پناه جستن
to carry sword شمشیر جستن
to come out of the woods <idiom> از خطر جستن
to be out of the woods <idiom> از خطر جستن
outbalance پیشی جستن
outguess سبقت جستن
outvie برتری جستن از
overtop برتی جستن بر
overtop برتری جستن از
to be off the hook <idiom> از خطر جستن
to be over the worst <idiom> از خطر جستن
to be over the hump [American] <idiom> از خطر جستن
to seek shelter پناه جستن
outruns پیشی جستن بر
renounced تبری جستن از
denied تبری جستن
denies تبری جستن
deny تبری جستن
denying تبری جستن
transcend سبقت جستن
transcended سبقت جستن
transcending سبقت جستن
renouncing تبری جستن از
hip جستن پریدن
shoot-outs بالا جستن
excelled تفوق جستن بر
excelling تفوق جستن بر
excels تفوق جستن بر
hips جستن پریدن
excel تفوق جستن بر
shoot forth بالا جستن
shoot out بالا جستن
shoot-out بالا جستن
transcends سبقت جستن
renounces تبری جستن از
assists شرکت جستن
overrides برتری جستن بر
overrode برتری جستن بر
best برتری جستن
renounce تبری جستن از
forestall پیش جستن بر
forestalled پیش جستن بر
forestalls پیش جستن بر
outrun پیشی جستن بر
outrunning پیشی جستن بر
override برتری جستن بر
leaps جستن دویدن
assisting شرکت جستن
overridden برتری جستن بر
leap جستن دویدن
leaped جستن دویدن
assisted شرکت جستن
assist شرکت جستن
out maneuver تفوق جستن در مانور
find جستن تشخیص دادن
to gain a over برتری یاتفوق جستن بر
to escape with life and limb سختی رهایی جستن
wager of law تبری جستن با سوگند
finds جستن تشخیص دادن
anticipates پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipate پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
outstrip عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstrips عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstripped عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstripping عقب گذاشتن پیشی جستن از
anticipating پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
emulate برابری جستن با پهلو زدن
overleap جستن از روی نادیده گذشتن از
emulated برابری جستن با پهلو زدن
surpasses بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed بهتر بودن از تفوق جستن
surpass بهتر بودن از تفوق جستن
anticipated پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
emulates برابری جستن با پهلو زدن
emulating برابری جستن با پهلو زدن
trumps مغلوب ساختن پیشی جستن
trump مغلوب ساختن پیشی جستن
to have recourse to a person بکسی توسل جستن یامتوسل شدن
overjump بیش از اندازه نیروی خود جستن
to get the upper hand برتری جستن تفوق پیدا کردن
to steal a march on any one بر کسی پیشدستی کردن یاسبقت جستن
toget the start of one's rival بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
scoot بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooting بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooted بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoots بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
view halloo فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
rocket راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocketed راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rockets راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
to pounce on somebody به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
rocketing راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
provcation در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
isolationism سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com