English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (8 milliseconds)
English Persian
cosmical برابرباخورشید- مصادف باطلوع وغروب افتاب
Other Matches
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
conflictive مصادف
conflicting مصادف
cross مصادف شدن با
crosses مصادف شدن با
crossest مصادف شدن با
crosser مصادف شدن با
run across مصادف شدن با
hurtled تصادف کردن مصادف شدن
hurtle تصادف کردن مصادف شدن
hurtles تصادف کردن مصادف شدن
hurtling تصادف کردن مصادف شدن
encounters مصادف شدن با دست بگریبان شدن با مواجهه
encountering مصادف شدن با دست بگریبان شدن با مواجهه
encounter مصادف شدن با دست بگریبان شدن با مواجهه
encountered مصادف شدن با دست بگریبان شدن با مواجهه
dislocate افتاب
dislocating افتاب
subsolar در فل افتاب
queen's weather افتاب
photosphere افتاب
patent to the sun افتاب رو
dislocates افتاب
sunny افتاب رو
sunniest افتاب رو
sunnier افتاب رو
sunned افتاب
sun افتاب
sunshine افتاب
sunning افتاب
suns افتاب
sunless بی افتاب
dry in the sun خشکاندن در افتاب
chamaeleontis افتاب پرست
heliograph افتاب نگار
heliolatrous افتاب پرست
sun worshipper افتاب پرست
chamaeleon افتاب پرست
heliologist افتاب شناس
broiling sun افتاب سوزان
heliophilous افتاب دوست
heliosis افتاب زدگی
cockshut غروب افتاب
helianthus گل افتاب گردان
eclipse of sun افتاب گرفتگی
german giant swing افتاب شکسته
giant circle افتاب شکسته
weather beaten افتاب زده
giant swing افتاب یا مهتاب
girasol گل افتاب پرست
vizor افتاب گردان
helianthemum چرخ افتاب
helianthemum افتاب چرخ
girasole گل افتاب پرست
heliotherapy معالجه با افتاب
visorless بی افتاب گردان
sunshiny افتاب گیر
sunshine recorder افتاب سنج
roman candle افتاب مهتاب
sunlike مانند افتاب
sunbaked افتاب پخته
solarism افسانههای افتاب
solarization تابش افتاب
sun worship افتاب پرستی
sun beam پرتو افتاب
sun burn افتاب زدگی
patent to the sun افتاب گیر
p of the sun طلوع افتاب
visard افتاب گردان
sunward سوی افتاب
sunup طلوع افتاب
turnsole گل افتاب گردان
sun dried در افتاب خشکانیده
sunstruck افتاب زده
heliotrope گل افتاب پرست
heliotrope افتاب گرای
heliotropism افتاب گرایی
p of the sun نیش افتاب
sun struck افتاب زده
visors افتاب گردان
daisies گل افتاب گردان
sunbath حمام افتاب
sunrises طلوع افتاب
sunbeam پرتو افتاب
sunrise طلوع افتاب
bask افتاب خوردن
daisy گل افتاب گردان
dawn طلوع افتاب
sunbeam تیغ افتاب
sunshades افتاب گردان
sunshade افتاب گردان
sunbeams پرتو افتاب
sunflowers گل افتاب گردان
dawning طلوع افتاب
sunflower گل افتاب گردان
basking افتاب خوردن
basks افتاب خوردن
streamer تیغ افتاب
dawned طلوع افتاب
sunlight نور افتاب
visor افتاب گردان
sundials شاخص افتاب
sundial شاخص افتاب
sunbeams تیغ افتاب
sunshine تابش افتاب
sunshine نور افتاب
sunsets غروب افتاب
streamers تیغ افتاب
sunstroke افتاب زدگی
dawns طلوع افتاب
basked افتاب خوردن
sunburn افتاب زدگی
solarize درمعرض افتاب قراردادن
solisequous تابع گردش افتاب
sunbathing حمام افتاب گرفتن
sun dial افتاب نما مقنطره
bask حمام افتاب گرفتن
sunbathes حمام افتاب گرفتن
to take the sun افتاب بخود دادن
to sun one self خودرا افتاب دادن
sunshiny منور از نور افتاب
sunbaked حرارت افتاب دیده
sunlit روشن از فروغ افتاب
sunbaked در افتاب خشک شده
sung hat کلاه افتاب گیر
sun hat کلاه افتاب گیر
sunbathe حمام افتاب گرفتن
under the sun در جهان در زیر افتاب
basked حمام افتاب گرفتن
sunbathed حمام افتاب گرفتن
sunflowers گیاه افتاب گرا
sunflower گیاه افتاب گرا
helianthus روزگردک جنس گل افتاب
sunburn افتاب سوخته کردن
insolate در معرض افتاب گذاشتن
side screen چادر افتاب گیر
peep نیش افتاب روزنه
peeped نیش افتاب روزنه
peeping نیش افتاب روزنه
basks حمام افتاب گرفتن
peeps نیش افتاب روزنه
basking حمام افتاب گرفتن
ra خدای افتاب مصریان قدیم
sunning درمعرض افتاب قرار دادن
sunrise طلوع خورشید تیغ افتاب
suns درمعرض افتاب قرار دادن
sunrises طلوع خورشید تیغ افتاب
sunned درمعرض افتاب قرار دادن
sun درمعرض افتاب قرار دادن
tannage قهوهای در اثر اشعه افتاب
fire opal گل افتاب گردان عین الشمس
solar orientation تعیین موقعیت نسبت به افتاب
sun deck عرشه افتاب گیر کشتی
heliotrope گل افتاب گردان ارغوانی روشن
sun disk صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
parch تفتیدن افتاب سوخته کردن
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
parches تفتیدن افتاب سوخته کردن
helioscope دوربین افتاب بینی خورشیدبین
heliograph دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
solarize زیاد در افتاب ماندن وخراب شدن
dog watch پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
sunlight تابش افتاب انعکاس نور خورشید
heliotropic رشدکننده تحت تاثیرافتاب افتاب گرد
the sun had parched his skin افتاب پوست تنش را سوزانده بود
apollo خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
tan باحمام افتاب پوست بدن راقهوهای کردن
suntan قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
sticky wicket زمین بازی خیس که در افتاب خشک میشود
suntans قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
stockfish ماهی روغن و امثال ان که در افتاب خشک شده
sunfast محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
biltong گوشت خرد کرده ونمک زده خشک شده در افتاب
the sun is near setting افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
havelock روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
airglow روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com