Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (15 milliseconds)
English
Persian
bill payable
برات قابل پرداخت
Search result with all words
bill time draft
برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
foreign bill
برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
sight bill
حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
Other Matches
retour sans protet
اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
clearing a bill
محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
date on which a bill falls due
موعد پرداخت برات یا سفته
when will that bill fall due ?
سررسید پرداخت ان برات کی است
bills payable
برات های پرداخت کردنی
payment against a draft
پیش پرداخت در مقابل برات
the bill of has come to mature
وعده پرداخت برات رسیده است
the bill has come to maturity
وعده پرداخت برات رسیده است
the bill has come to maturity
موعد پرداخت برات منقضی شده است
date of grace
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
presentment
ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
remittable
قابل پرداخت
reimbursable
قابل پرداخت
payable
قابل پرداخت
accounts payable
حساب قابل پرداخت
due
پرداختنی قابل پرداخت
chargeable call
مکالمه قابل پرداخت
dishonour
قابل پرداخت نبودن
dishonored
قابل پرداخت نبودن
dishonouring
قابل پرداخت نبودن
due
ذمه قابل پرداخت
payable in advance
قابل پیش پرداخت
payable at maturity
قابل پرداخت دراینده
dishonors
قابل پرداخت نبودن
payable immediately
قابل پرداخت فوری
payable at destiination
قابل پرداخت در مقصد
dishonoured
قابل پرداخت نبودن
dishonoring
قابل پرداخت نبودن
payable in arrears
قابل پرداخت در سررسید
chargeable
قابل بدهی یا پرداخت
dishonours
قابل پرداخت نبودن
payable to bearer
قابل پرداخت در وجه حامل
solvable
واریز شدنی قابل پرداخت
payable to order
قابل پرداخت به حواله کرد
benefits payable to surviving dependents
مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
net amount payable to contractor
مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
frozen
سرمازده غیر قابل پرداخت تاانقضامدت
deferred dividened
سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
special acceptance of a bill of
قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
drawers
محال علیه برات برات کش
drawer
محال علیه برات برات کش
re issuable notes
اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
assemble capital stock
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
payable at sight
قابل پرداخت به محض رویت به رویت
progress payment
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
کسری پرداخت کسر پرداخت
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
drawers
برات کش
drafts
برات
bill of exchange
برات
bill of exgchange
برات
honoured
برات
honored
برات
honours
برات
honouring
برات
honour
برات
drawer
برات کش
honors
برات
honoring
برات
cheques
برات
bill
برات
bills
برات
cheque
برات
bill exchange
برات
draft
برات
drafted
برات
bill of e.
برات
enfacement
رونویسی برات
clean bill
برات ساده
re exchange
برات رجوعی
holders
دارنده برات
re draft
برات رجوعی
re draft
برات رجوعی
kites
برات دوستانه
short bill
برات کم مدت
sight bill
برات دیداری
holder
دارنده برات
drawer
برات دهنده
drafts
برات کشی
currency of a bill
مدت برات
drafts
حواله برات
drawer
برات گیر
drawer
کشنده برات یا چک
drafts
برات سفته
sight draft
برات دیداری
sight draft
برات به رویت
dishonors
نکول برات
make a draft for
برات کردن
drawn on
برات کشیدن
premiums
صرف برات
papers
سفته برات
draft
حواله برات
draft
برات کشی
draft
برات سفته
drafted
برات سفته
papered
سفته برات
drafted
حواله برات
paper
سفته برات
premium
صرف برات
on sight bill of exchange
برات عندالمطالبه
due bill
برات پرداختنی
kites
برات صوری
retired draft
لاشه برات
draft at sight
برات به رویت
kite
برات دوستانه
kite
برات صوری
draft at sight
برات دیداری
drawee
برات گیر
papering
سفته برات
drawer of a bill of exchange
برات دهنده
exequatur
برات قونسول
drafted
برات کشی
cambist
دلال برات
foreign bill
برات ارزی
bill exchange
برات بازرگانی
dishonouring
نکول برات
foreign bill
برات خارجی
bill of exchange
برات ارزی
bill of exchange
برات مبادلهای
indorsee
برات گیر
bill pay able at sight
برات دیداری
bill pay able at sight
برات رویت
accommodation bill
برات دوستانه
accommodation acceptance
برات دوستانه
dishonours
نکول برات
trade acceptance
برات قبولی
honor
پذیرفتن برات
bill broker
دلال برات
bankbill
برات بانک
drawers
برات دهنده
drawers
برات گیر
draw
برات کشیدن
drawers
کشنده برات یا چک
dishonoring
نکول برات
agiotage
دلالی برات
dishoner
نکول برات
dishonour
نکول برات
dishonored
نکول برات
bank draft
برات بانکی
bank bill
برات بانک
dishonoured
نکول برات
usance bill
برات به وعده
draws
برات کشیدن
draft at tenor
برات مدت دار
bill time draft
برات وسفته موجل
discount with
تنزیل کردن برات
on sight bill of exchange
برات برویت یا دیداری
blank endorsement
برات سفید مهر
overdue draft
برات سررسید گذشته
days sight draft
برات دیداری 06 روزه
usance
برات وعده دار
discounts
برات را نزول کردن
discounting
برات را نزول کردن
first of exchange
نسخه اصلی برات
time draft
برات مدت دار
discounted
برات را نزول کردن
discount
برات را نزول کردن
sight draft
برات یا حواله دیداری
drawer
برات دهنده محیل
drawers
برات دهنده محیل
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
I felt it it in my bones. I had a hunch.
بدلم برات شده بود
short bills
سفته یا برات کوتاه مدت
bill of exchange
حواله یا برات کتبی غیرمشروط
draw on
عهده کسی برات کشیدن
when does the bill fall due ?
سررسید برات چه موقعی است
the bill is undue
وعده برات نرسیده است
enface
در روی برات نوشتن یامهرزدن
the bill is overdraw
سر رسید برات منقضی شده است
return account
صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
billhead
کاغذی که شبیه برات چاپی است
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
road test
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
Now I am going to tell you something.
حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
discount house
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
subscribed
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
overdraw
بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
endorsee
کسی که برات یا هر سنددیگری از قبیل چک و سفته در وجه او فهر نویسی و به او تسلیم میشود
dividend warrant
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com