Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (38 milliseconds)
English
Persian
make a draft for
برات کردن
Search result with all words
discount
برات را نزول کردن
discounted
برات را نزول کردن
discounting
برات را نزول کردن
discounts
برات را نزول کردن
discount with
تنزیل کردن برات
overdraw
بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
Other Matches
retour sans protet
اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
clearing a bill
محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
drawer
محال علیه برات برات کش
drawers
محال علیه برات برات کش
honored
برات
honour
برات
honors
برات
bill
برات
honoring
برات
draft
برات
bill of exchange
برات
drawers
برات کش
bill of e.
برات
bill exchange
برات
bill of exgchange
برات
drafts
برات
drafted
برات
honours
برات
bills
برات
drawer
برات کش
cheques
برات
cheque
برات
honouring
برات
honoured
برات
re draft
برات رجوعی
exequatur
برات قونسول
premiums
صرف برات
premium
صرف برات
dishonoring
نکول برات
dishonored
نکول برات
drawer
برات دهنده
drawer
کشنده برات یا چک
accommodation acceptance
برات دوستانه
sight draft
برات دیداری
enfacement
رونویسی برات
drawer
برات گیر
draft at sight
برات به رویت
accommodation bill
برات دوستانه
re draft
برات رجوعی
re exchange
برات رجوعی
drawers
برات دهنده
bank bill
برات بانک
trade acceptance
برات قبولی
agiotage
دلالی برات
bank draft
برات بانکی
on sight bill of exchange
برات عندالمطالبه
cambist
دلال برات
indorsee
برات گیر
retired draft
لاشه برات
bankbill
برات بانک
drawn on
برات کشیدن
drawer of a bill of exchange
برات دهنده
drawers
کشنده برات یا چک
drawee
برات گیر
kite
برات صوری
clean bill
برات ساده
kite
برات دوستانه
drawers
برات گیر
kites
برات صوری
kites
برات دوستانه
due bill
برات پرداختنی
draws
برات کشیدن
drafts
برات کشی
draft
برات سفته
draft
برات کشی
draft
حواله برات
honor
پذیرفتن برات
bill of exchange
برات ارزی
draft at sight
برات دیداری
foreign bill
برات خارجی
bill of exchange
برات مبادلهای
short bill
برات کم مدت
sight bill
برات دیداری
sight draft
برات به رویت
drafted
حواله برات
drafted
برات کشی
bill exchange
برات بازرگانی
drafts
برات سفته
drafts
حواله برات
papers
سفته برات
papering
سفته برات
drafted
برات سفته
usance bill
برات به وعده
dishoner
نکول برات
papered
سفته برات
paper
سفته برات
foreign bill
برات ارزی
bill broker
دلال برات
currency of a bill
مدت برات
dishonour
نکول برات
dishonours
نکول برات
bill pay able at sight
برات رویت
holders
دارنده برات
dishonouring
نکول برات
holder
دارنده برات
dishonors
نکول برات
draw
برات کشیدن
dishonoured
نکول برات
bill pay able at sight
برات دیداری
on sight bill of exchange
برات برویت یا دیداری
bill time draft
برات وسفته موجل
first of exchange
نسخه اصلی برات
days sight draft
برات دیداری 06 روزه
sight draft
برات یا حواله دیداری
drawer
برات دهنده محیل
usance
برات وعده دار
overdue draft
برات سررسید گذشته
draft at tenor
برات مدت دار
drawers
برات دهنده محیل
time draft
برات مدت دار
blank endorsement
برات سفید مهر
bill payable
برات قابل پرداخت
bills payable
برات های پرداخت کردنی
when will that bill fall due ?
سررسید پرداخت ان برات کی است
enface
در روی برات نوشتن یامهرزدن
short bills
سفته یا برات کوتاه مدت
payment against a draft
پیش پرداخت در مقابل برات
draw on
عهده کسی برات کشیدن
the bill is undue
وعده برات نرسیده است
I felt it it in my bones. I had a hunch.
بدلم برات شده بود
bill of exchange
حواله یا برات کتبی غیرمشروط
when does the bill fall due ?
سررسید برات چه موقعی است
date on which a bill falls due
موعد پرداخت برات یا سفته
return account
صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
the bill has come to maturity
وعده پرداخت برات رسیده است
the bill of has come to mature
وعده پرداخت برات رسیده است
the bill is overdraw
سر رسید برات منقضی شده است
billhead
کاغذی که شبیه برات چاپی است
foreign bill
برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
Now I am going to tell you something.
حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
road test
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
the bill has come to maturity
موعد پرداخت برات منقضی شده است
discount house
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
date of grace
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
bill time draft
برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
endorsee
کسی که برات یا هر سنددیگری از قبیل چک و سفته در وجه او فهر نویسی و به او تسلیم میشود
qualified indorsement
فهرنویسی برات یا سفته با ذکرمطلبی که مسئوولیت فهرنویس را نسبت به ان چه قانون مقرر داشته است محدودتر یا وسیعتر کند
sight bill
حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
presentment
ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
per procurationem
به نمایندگی قبولی برات به نمایندگی دیگری نوشتن
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com