Dictiornary-Farsi | برادر موسی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 76 (5 milliseconds)

English	Persian
aaron	برادر موسی


Other Matches

moses	موسی
the rod of moses	عصای موسی
ten commandments	ده فرمان موسی
the mosaic law	شریعت موسی
mosaic	وابسته به موسی
tora	شریعت موسی
moses	حضرت موسی
torah	شریعت موسی
jetting	سنگ موسی
jetted	سنگ موسی
jets	سنگ موسی
jet	سنگ موسی
mosic law	شریعت موسی
decalogue	احکام دهگانه موسی
law of moses	احکام دهگانه موسی
mosaic d.	وضع احکام دینی درزمان موسی
moses antedates zoroastes	موسی ازحیث سال تاریخی پیش از زردتشت بوده است
brorher in law	برادر زن
brother in low	برادر زن
brotherless	بی برادر
fra	برادر
brother	برادر
Br	برادر
bro	برادر
bru	برادر
fratricide	برادر کش
brothers-in-law	برادر زن
brother-in-law	برادر زن
brother in law	برادر زن
relatives	برادر
brothers	برادر
sib	برادر یا خواهر
nepew	پسر برادر
Big Brother	برادر بزرگتر
uterine brother	برادر امی
half brother	برادر ناتنی
brother of full blood	برادر تنی
brother of half blood	برادر ناتنی
bigbrother	برادر بزرگتر
blood brothers	برادر خوانده
blood brothers	برادر هم خون
blood brother	برادر خوانده
blood brother	برادر هم خون
sisters-in-law	خواهرشوهر زن برادر
half-brothers	برادر ناتنی
foster brother	برادر رضاعی
nephews	پسر برادر
sibling	برادر یاخواهر
siblings	برادر یاخواهر
fratricide	برادر کشی
nephew	پسر برادر
sister-in-law	خواهرشوهر زن برادر
full blood	برادر تنی
full blood	برادر ابوینی
half-brother	برادر ناتنی
nieces	دختر برادر یا خواهر
half-brother	برادر امی یا ابی
fraternal	برادر وار ائتلافی
niece	دختر برادر یا خواهر
grand nephew	نوه برادر یا خواهر
sister in law	خواهر شوهر زن برادر
half blood brother	برادر امی یا ابوی
grandnephew	نوه برادر یا خواهر
imeant his brother	مقصودم برادر اوست
My younger brother and sister .	برادر وخواهر کوچک من
half-brothers	برادر امی یا ابی
grandniece	نوه برادر یا خواهر
grand niece	نوه برادر یا خواهر
billies	برادر مخفف نام william
billy	برادر مخفف نام william
You are sure a dead ringer for muy brother.	تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
nepotism	انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
brother in low	برادر شوهر شوهر خواهر باجناغ
brorher in law	برادر شوهر شوهر خواهر
nepew	پسر خواهر برادر زاده یا خواهر زاده