Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
rose gall
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
Other Matches
jonquil
گل نسترن
sweet brier
نسترن
eglantine
نسترن
lark heel
نسترن
insecticidal
دافع حشره مربوط به حشره کشی
give it a good wash
خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
insecticides
حشره کشی داروی حشره کش
insecticide
حشره کشی داروی حشره کش
papillary
مانند برامدگی دارای برامدگی
imago
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
lepidopteron
حشره فلس بال حشره پشیز بال
entomology
حشره شناسی
[حشره شناسی]
[جانور شناسی]
[رشته دانشگاهی]
rootery
توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند
to strike an a
بصورت ویژهای درامدن
tea has an adour p to itself
چای بوی ویژهای دارد
textures
دارای بافت ویژهای نمودن
that point was of p interest
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
texture
دارای بافت ویژهای نمودن
papaw
درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی
ceiba
درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
to smile a person into a mood
کسیرا با لبخند بحالت ویژهای در ژوردن
an idiomatic experssion
عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
underbrush
درخت کوچک روینده درزیر درخت
breeding grounds
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
gentleman at large
کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
he went out in the poll
امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
breeding ground
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
detail
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detailing
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
introductory word
کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
design points
ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
embassy
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassies
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
playback rate scale factor
و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2-
radius dimpling
ایجاد گودی در سطح ورقههای فلز توسط ابزارمخروطی شکل ویژهای
myrica
درخت شیشعان درخت موم
approved data
سوابق و اطلاعاتی که میتوانندبرای تعیین مراحل تعمیرات یاتغییرات هواپیمای ویژهای بکارروند
action oriented management report
گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
him who
انرا که
neither i or he sees it
نه من انرا می بینم نه او
i have a secure grasp of it
انرا گرفته ام
i saw it
انرا دیدم
had searched
انرا می یافتید
give it a rinse
انرا بشویید یا اب بکشید
give it a shake
انرا تکان دهید
give it a twist
انرا پیچ بدهید
he sold the good ones
خوبهای انرا فروخت
i saw it my self
من خودم انرا دیدم
i do not have the courage
جرات انرا ندارم
i had it signed
انرا به امضاء رساندم
i can make nothing of it
هیچ انرا نمیفهم
imyself saw it
من خودم انرا دیدم
send it by post
با پست انرا بفرستید
i am out of p with it
دیگرحوصله انرا ندارم
we must winnow away the refuse
اشغال انرا باید
lowlander
اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
it mokes it yet easier
انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
shearling
گوسفندی که یک بار پشم انرا
who will pay for it
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
you have perhaps seen it
شاید انرا دیده باشید
who will pay for it
کی پول انرا خواهد داد
sculpsit
انرا تراشیده یاحجاری کرد
we made heavy weather of it
انرا خیلی سخت دیدیم
i am out of p with it
دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
i cannot a to buy that
استطاعت خرید انرا ندارم
i sold it to one abdullah
به عبدالله نامی انرا فروختم
i gave it a slight press
انرا کمی فشار دادم
they give it a good scrub
خوب انرا مالش میدهند
i kind of liked it
من تا اندازهای انرا دوست داشتم
ormer
یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
an inseparable prefix
سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
you have perhaps seen it
ممکن است انرا دیده باشید
i life that better
انرا بیشتر از همه دوست دارم
it is past reclaim
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
irrecocilably
چنانکه نتوان انرا وفق داد
overshot wheel
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
sexto
کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
water bed
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
loaded dice
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
whitleather
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
indiscerptible
ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
bugs
حشره
fly dope
حشره کش
insects
حشره
insect
حشره
larvicide
حشره کش
insecticide
حشره کش
insecticidal
حشره کش
bug
حشره
bugging
حشره
insecticides
حشره کش
ricksha
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
dress coat
جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
rickshaw
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
reversible propeller
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
it will not bear repeating
جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
rackets
یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
indian giver
کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
labium
لب زیرین حشره
larva
کرم حشره
maggot
کرم حشره
fly
حشره پردار
gnat
حشره دو بال
gnats
حشره دو بال
ocellus
چشم حشره
insectarium
حشره خانه
stinkbug
حشره بدبو
maggots
کرم حشره
incunabulum
پیله حشره
insectologist
حشره شناس
grubs
کرم حشره
grub
کرم حشره
may fly
حشره یک روزه
insectean
حشره دار
grubbed
کرم حشره
entomology
حشره شناسی
insect powder
گرد حشره کش
insectivorous
حشره خوار
ephemera
حشره یکروزه
ephemerid
حشره یک روزه
insectile
دارای حشره
insectifuge
حشره کشی
larvae
کرم حشره
firefly
حشره شب تاب
insectivora
حشره خواران
insectary
حشره خانه
fireflies
حشره شب تاب
arvicide
کرم حشره کش
entomologist
حشره شناس
entomologize
در حشره شناسی
entomophagous
حشره خوار
hackle
حشره پردار
insectology
حشره شناسی
entomophobia
حشره هراسی
insectile
حشره مانند
gambier
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
gambir
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
to garble the coinage
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
waggonette
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
cheque to a person's order
چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
judgement dept
بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
demarche
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
femurs
فخذ ران حشره
insectivora
پستانداران حشره خوار
femur
فخذ ران حشره
femora
فخذ ران حشره
larva
نوزاد حشره لیسه
hellgrammite
کرم حشره گوشتخوار
pesticide
کشنده حشره موذی
ant
مور
[حشره شناسی]
hoppers
هرگونه حشره جهنده
ant
مورچه
[حشره شناسی]
insectivore
پستاندار حشره خوار
hessian fly
حشره گندم خوار
pesticides
کشنده حشره موذی
hopper
هرگونه حشره جهنده
arvicide
که کرم حشره را میکشد
proboscises
الت مکیدن حشره
segment's of an insect's body
حلقه هایابندهای تن حشره
entomological
مربوط به حشره شناسی
sucking louse
شپش یا حشره مکنده
larvicide
دافع کرم حشره
entomology
علم حشره شناسی
dealate
حشره بدون بال
maggoty
پراز کرم حشره
proboscis
الت مکیدن حشره
fly trap
گیاه حشره گیر
formication
توهم لمس حشره
larvae
نوزاد حشره لیسه
bed bug
ساس
[حشره شناسی]
retro rocket
موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
frumenty
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
pope's eye
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
vacuum concrete
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
vanishing cream
کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
leadsman
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
telescopic chimney
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
Cypress design
طرح درخت سرو
[سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
fly
طعمه مصنوعی بشکل حشره
bagworm
کرم حشره بید یاپروانه
gall wasp
حشره پرده بال مازو
black ant
مورچه سیاه
[حشره شناسی]
walking sticks
حشره راست بال امریکایی
migrant butterfly
پروانه کوچگر
[حشره شناسی]
walking stick
حشره راست بال امریکایی
coxa
بند اول پای حشره
insectivore
جانور یا گیاه حشره خوار
larval
مربوط به کرم حشره یا نوزادحشره
chigger
نوعی حشره شبیه کنه
trochanter
بند دوم پای حشره
prothorax
قسمت قدامی سینه حشره
intertentacular
واقع در میان شاخکهای حشره
money spinner
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
gallinipper
حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
bass bug
حشره برای گرفتن ماهی خاردار
drosera
دروزرا گیاه حشره خوار باتلاقی
fly casting
استفاده از حشره مصنوعی درماهی گیری
horntail
هرنوع حشره ازدسته نازک بالان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com