Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 27 (3 milliseconds)
English
Persian
trenchant
بران
bendon
بران
Other Matches
added to that
اضافه بران
lead
سوق دادن بران داشتن
leads
سوق دادن بران داشتن
persuading
بران داشتن ترغیب کردن
persuades
بران داشتن ترغیب کردن
persuade
بران داشتن ترغیب کردن
goes
روی دادن بران بودن
go
روی دادن بران بودن
there is no limit to it
حدی بران متصور نیست
the price was not reasonable
بهای گزافی بران گذاشته بودند
the principality
استان WALES که اسما بران حکومت دارد
the principality of wales
استان WALES که اسما بران حکومت دارد
spin wall
دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
labarum
پرچم قستنطین که نشان نصارا بران بود
potter wheel
صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
plane table
سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
inestimably
پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
gibus
کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
gongs
زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
gong
زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
structure
نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
structures
نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
to take the p of any one
بدانگونه مشت بران کسی زدن که سخت دردگین شودیافالج گرد د
structuring
نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
sudarium
دستمال دور سر مسیح دستمالی که نقش صورت مسیح بران باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com