English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
tactical reconnaissance براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
Other Matches
armed peace حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
close price دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
heads up در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
duty with troops در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
combat team گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
combat developer وسیله اموزش دهنده رزمی مربی رزمی
emergency scramble درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
field services قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
combat power نیروی رزمی استعداد رزمی
combat orders دستورات رزمی دستورالعملهای رزمی
combatcommand فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
combat air patrol هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
inside ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closer نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
combat cargo officer افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
combat airlift support پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
point bland بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore نزدیک کرانه نزدیک ساحل
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
contentions درگیری
engagements درگیری
contretemps درگیری
contention درگیری
engagement درگیری
involvement درگیری
braking قطع درگیری
disengagement قطع درگیری
self involvement خود- درگیری
brake قطع درگیری
rules of engagement قوانین درگیری
engagements درگیری با دشمن
jaw clutch coupling درگیری دندانه
engagement درگیری با دشمن
braked قطع درگیری
brakes قطع درگیری
brush with the law <idiom> درگیری با قانون
approached نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
set to مشت بازی درگیری
set-tos مشت بازی درگیری
gear in درگیری دو چرخ دنده
break off position نقطه قطع درگیری
set-to مشت بازی درگیری
cease engagement درگیری را قطع کنید
emergency scramble درگیری اضطراری هواپیماها
rules of engagement روشهای درگیری پدافند هوایی
catalytic ترغیب کننده دشمن به درگیری
coupling جفت شدگی اتصال درگیری
engagement control کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
gear arrangment نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
cease engagement درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
expressional حالتی
two state دو حالتی
trimorphous سه حالتی
trimorph سه حالتی
inexpressiveness بی حالتی
degenerated چند حالتی
multiphase چند حالتی
two state variable متغییر دو حالتی
two state jump جهش دو حالتی
two state algebra جبر دو حالتی
two state circuit مدار دو حالتی
degenerating چند حالتی
state equation معادله حالتی
degenerate چند حالتی
degenerates چند حالتی
dichotomies دو حالتی دورستگی
dichotomy دو حالتی دورستگی
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
gate فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liner باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
gates فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liners باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
trigon سه حالتی ستاره سه تایی
to get into دچار [حالتی] شدن
strike an attitude حالتی بخود گرفتن
to fall into دچار [حالتی] شدن
impasse حالتی که از ان رهایی نباشد
desperateness حالتی که بیرون ازامیدباشد
degeneracy چند حالتی بودن
few تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewest تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bullying درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bully درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullied درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullies درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
igo علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
demurs در CL حالتی است که مدعی علیه
passage انتقال از حالتی به حالت دیگر
demurred در CL حالتی است که مدعی علیه
passages انتقال از حالتی به حالت دیگر
demurring در CL حالتی است که مدعی علیه
demur در CL حالتی است که مدعی علیه
heading crossing angle زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
the greenish hue of blue حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند
emergency حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergencies حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
tied on در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
merger حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
mergers حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
recognition و تبدیل به حالتی که بتواند وارد کامپیوتر شود
hand inhand poition رقص در حالتی که بدن هر دورقصنده به یک سمت است
combating رزمی
combats رزمی
combat رزمی
combated رزمی
epics رزمی
epic رزمی
epical رزمی
double adultery زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
gold standards حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
recognition و به حالتی تبدیل میکند که به تواند وارد کامپیوتر شود
optical و آنها را به حالتی تبدل میکند که کامپیوتر پردازش کند
tie in sales حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
Hypergraphia [حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
remainder حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
group گروه رزمی
groups گروه رزمی
readiness امادگی رزمی
non combatant غیر رزمی
field commands قسمتهای رزمی
battle station پایگاه رزمی
field manual دستور رزمی
field type نوع رزمی
fighting load بار رزمی
heroic verse شعر رزمی
strengths استعداد رزمی
field commands یکانهای رزمی
battle problems مشکلات رزمی
battle casualty ضایعات رزمی
field army ارتش رزمی
field officer افسر رزمی
field order دستورالعمل رزمی
nonbattle غیر رزمی
field gun توپ رزمی
field grade رده رزمی
strength استعداد رزمی
field exercise تمرین رزمی
field duty ماموریت رزمی
combat duty امور رزمی
field ration جیره رزمی
field duty خدمات رزمی
martial arts ورزشهای رزمی
operational route جاده رزمی
non-combatants غیر رزمی
field service خدمات رزمی
non-combatant غیر رزمی
herioic verse شعر رزمی
combat support پشتیبانی رزمی
combat vehicle خودروی رزمی
combat patrol گشتی رزمی
combat ration جیره رزمی
combat exercise تمرین رزمی
combatcommand یکان رزمی
combat , elements یکانهای رزمی
tactical support پشتیبانی رزمی
combatdrill تمرین رزمی
tactical missile موشک رزمی
combat troops عدههای رزمی
combat trains بنه رزمی
task organization سازمان رزمی
combat outpost پاسدار رزمی
combat arms رسته رزمی
damage ضایعات رزمی
combat crew خدمه رزمی
combat development توسعه رزمی
combat duty ماموریت رزمی
combat efficiency کارایی رزمی
combat readiness امادگی رزمی
combat engineer مهندسی رزمی
combat surveillance مراقبت رزمی
combat team تیم رزمی
combat proficiency مهارت رزمی
combat , elements عناصر رزمی
field glasses عینک رزمی
combat jump پرش رزمی
service ammunition مهمات رزمی
fighting patrol گشتی رزمی
combat proficiency شایستگی رزمی
combat power قدرت رزمی
c ration جیره رزمی
combat intelligence اطلاعات رزمی
combat , echelon رده رزمی
combatintelligence اطلاعات رزمی
combat , echelon یکان رزمی
combat forces نیروهای رزمی
combat formation ارایش رزمی
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
inflationary gap وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
decompression تبدیل یک تصویر یا فایل داده فشرده به حالتی که قابل دیدن شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com