Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (9 milliseconds)
English
Persian
conservative estimate
براورد محافظه کارانه
Other Matches
conservatives
محافظه کارانه
conservative
محافظه کارانه
low key
<adj.>
محافظه کارانه
protect a lead
بازی محافظه کارانه
sit on a lead
بازی محافظه کارانه
sit on the ball
بازی محافظه کارانه
low key posture
رویه محافظه کارانه
conservatism
عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
estimate
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimating
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimates
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimated
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
felonious
تبه کارانه
floniously
تبه کارانه
cut-throat
جنایت کارانه
circumspectly
ملاحظه کارانه
criminally
جنایت کارانه
nonchalantly
مسامحه کارانه
flagitiously
تبه کارانه
dam design
براورد سد براورد بند
estimating
براورد کردن براورد
estimates
براورد کردن براورد
estimated
براورد کردن براورد
estimate
براورد کردن براورد
outrageously
تجاوز کارانه بیحد
overly
به طور مفرط فزون کارانه
conservatives
محافظه کار
conservativeness
محافظه کاری
standpat
محافظه کار
hunkerism
محافظه کاری
conservative
محافظه کار
Tory
محافظه کار
toryism
محافظه کاری
conservatism
محافظه گرائی
old line
محافظه کار
unprogressive
محافظه کار
stick in the mud
محافظه کار
stuffy
محافظه کار
Tories
محافظه کار
conservatism
محافظه کاری
stick-in-the-muds
محافظه کار
stick-in-the-mud
محافظه کار
conservatively
از روی محافظه کاری
Conservative Party
حزب محافظه کار
ultraconservative
بیش از حد محافظه کار
guardedly
از روی محافظه کاری
conservatism
سیاست محافظه کاری
old guard
محافظه کار سیاسی
exoskeleton
پوشش محافظه خارجی حیوان
Tory
وابسته به حزب محافظه کار
old fashioned
کهنه پرست محافظه کار
Tory
عضو حزب محافظه کارانگلیس
nervous nellie
ادم محافظه کار و بی خاصیت
Tories
وابسته به حزب محافظه کار
Tories
عضو حزب محافظه کارانگلیس
mossyback
ادم کهنه پرست یا محافظه کار
toryism
اصول وعقاید حزب محافظه کار
mossback
ادم کهنه پرست یا محافظه کار
lowboy
عضو حزب محافظه کار قدیم میز چهارپایه کشودار
co axial cable
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxes
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxed
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coax
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxing
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
evaluations
براورد
estimation
براورد
estimations
براورد
appraisals
براورد
appraisal
براورد
evaluation
براورد
estimating
براورد
surveyed
براورد
estimated
براورد
survey
براورد
estimates
براورد
estimate
براورد
surveys
براورد
line of regression
خط براورد
interval estimate
براورد فاصلهای
intelligence estimate
براورد اطلاعات
underestimation
براورد نقصانی
assessment
تقویم براورد
assessment
براورد مالیات
cost calculation
براورد هزینه
assessments
تقویم براورد
assessments
براورد مالیات
estimator
براورد کننده
estimated of situation
براورد وضعیت
estimate of the situation
براورد وضعیت
calculate
براورد کردن
surveyed
براورد کردن
staff estimate
براورد ستادی
time estimation
براورد زمانی
survey
براورد کردن
rough estimate
براورد تقریبی
regression estimate
براورد رگرسیون
put at
براورد کردن
point estimation
براورد نقطهای
point estimate
براورد نقطهای
overestimation
براورد اضافی
calculates
براورد کردن
surveys
براورد کردن
calculated
براورد کردن
unbiased estimate
براورد ناسودار
error of estimate
خطای براورد
cost estimate
براورد هزینه
surveyors
براورد کننده
surveyor
براورد کننده
calculation
حساب براورد
extrapolations
براورد برونی
estimating
براورد کردن
extrapolation
براورد برونی
interpolation
براورد درونی
appreciation of the situation
براورد وضعیت
estimates
براورد کردن
biased estimate
براورد سودار
estimated
براورد کردن
cost accountant
براورد کننده
interpolations
براورد درونی
commander's estimate
براورد فرماندهی
estimate
براورد کردن
calculating factor
ضریب براورد
overestimating
زیاد براورد کردن
abstracts
فهرست خلاصه براورد
standard error of estimate
خطای معیار براورد
estimate
[quote]
براورد
[تخمین]
[اقتصاد]
abstracting
فهرست خلاصه براورد
quantily surveyor
براورد کننده مقادیر
estimable
قابل براورد کردن
over estimation
بیش از حد براورد کردن
misestimate
غلط براورد کردن
quantity surveyor
براورد کننده مقادیر
quantity surveyors
براورد کننده مقادیر
misvalue
بناحق براورد کردن
least squares estimates
براورد حداقل مربعات
command budget estimate
براورد بودجه یکان
overestimates
زیاد براورد کردن
overestimated
زیاد براورد کردن
overestimate
زیاد براورد کردن
the estimative faculty
قوه سنجش یا براورد
pre design estimate
براورد مقدماتی طرح
overestimation
پیش براورد کردن
overrates
زیاد براورد کردن
overrated
زیاد براورد کردن
overrate
زیاد براورد کردن
overrating
زیاد براورد کردن
calculable
براورد کردنی قابل اعتماد
capitalization
براورد ارزش حال سرمایه
unbiased estimators
براورد کنندههای بدون تورش
unliquidated damages
خسارات غیرقابل براورد به پول
i put the population at 0000
نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
second revised estimate
براورد تجدید نظر شده دوم
damage assessment
تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
forecasted
براورد کردن از قبل پیش بینی
overcapitalize
بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
forecasts
براورد کردن از قبل پیش بینی
forecast
براورد کردن از قبل پیش بینی
to overcapitalize a company
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
over capitalised
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
credit system of supply
سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com