English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (31 milliseconds)
English Persian
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
Other Matches
maps نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
surveying مساحی نقشه برداری
stripping نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
mapping نقشه برداری کردن
checked بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
bessel method پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
plotted تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
geodesy نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
overhauls سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
surveyed مساحی کردن
survey مساحی کردن
surveys مساحی کردن
geodesy مساحی کردن زمین
prospects اکتشاف کردن مساحی
prospecting اکتشاف کردن مساحی
prospected اکتشاف کردن مساحی
prospect اکتشاف کردن مساحی
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
fanion پرچم مساحی ونقشه برداری
operated از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated عمل کردن بهره برداری کردن
operate عمل کردن بهره برداری کردن
operates عمل کردن بهره برداری کردن
stenciled الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
estimates براورد کردن براورد
estimate براورد کردن براورد
estimated براورد کردن براورد
estimating براورد کردن براورد
reconnoitres بازدید کردن
reconnoitring بازدید کردن
examined بازدید کردن
revisits بازدید کردن
examine بازدید کردن
to return a visit بازدید کردن
reconnoitred بازدید کردن
revisiting بازدید کردن
revisited بازدید کردن
revisit بازدید کردن
reconnoitering بازدید کردن
reconnoiters بازدید کردن
reconnoitered بازدید کردن
examining بازدید کردن
reconnoitre بازدید کردن
see over بازدید کردن
examines بازدید کردن
surveys بازدید کردن
reconnoiter بازدید کردن
surveyed بازدید کردن
survey بازدید کردن
put at براورد کردن
calculated براورد کردن
estimated براورد کردن
calculate براورد کردن
surveyed براورد کردن
estimate براورد کردن
surveys براورد کردن
estimates براورد کردن
calculates براورد کردن
estimating براورد کردن
survey براورد کردن
mapping نقشه کشی کردن تهیه نقشه
review بازدید انتقاد کردن
to revisit an issue مسئله ای را بازدید کردن
survey بررسی کردن بازدید
to rehash something وضعیتی را بازدید کردن
to revisit the situation وضعیتی را بازدید کردن
surveyed بررسی کردن بازدید
reviewed بازدید انتقاد کردن
reviewing بازدید انتقاد کردن
surveys بررسی کردن بازدید
reviews بازدید انتقاد کردن
overestimation پیش براورد کردن
estimable قابل براورد کردن
overestimating زیاد براورد کردن
misestimate غلط براورد کردن
overestimate زیاد براورد کردن
overrating زیاد براورد کردن
overrates زیاد براورد کردن
overrated زیاد براورد کردن
over estimation بیش از حد براورد کردن
overrate زیاد براورد کردن
misvalue بناحق براورد کردن
overestimated زیاد براورد کردن
overestimates زیاد براورد کردن
gam گرد امدن بازدید کردن
refer مراجعه کردن بازدید مجدد
refers مراجعه کردن بازدید مجدد
to revisit something بازدید کردن چیزی [مجازی]
step in بازدید مختصر وکوتاهی کردن
visit and search بازدید و تجسس کردن ناو
referred مراجعه کردن بازدید مجدد
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
to revisit a subject of research سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
forecasts براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasted براورد کردن از قبل پیش بینی
overcapitalize بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
forecast براورد کردن از قبل پیش بینی
to revisit a criminal case [judicial proceedings] یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
to overcapitalize a company سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
physical inspection بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
rig the ship فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
projection print روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
exploit بهره برداری کردن از
utilize بهره برداری کردن
tap بهره برداری کردن از
utilizes بهره برداری کردن
defrauds کلاه برداری کردن
utilizing بهره برداری کردن
exploiting بهره برداری کردن از
tapped بهره برداری کردن از
utilising بهره برداری کردن
utilised بهره برداری کردن
sampled نمونه برداری کردن
sample نمونه برداری کردن
defrauded کلاه برداری کردن
defraud کلاه برداری کردن
defrauding کلاه برداری کردن
exploits بهره برداری کردن از
safing چاشنی برداری کردن
utilises بهره برداری کردن
tapping بهره برداری کردن از
unveils نمودار کردن پرده برداری
unveiling نمودار کردن پرده برداری
photo imagery عکس برداری کردن از زمین
unveiled نمودار کردن پرده برداری
unveil نمودار کردن پرده برداری
sampling نمونه برداری مزه کردن
inspection بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
To take an invevtory. صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
surveys نقشه برداری
survey نقشه برداری
topography نقشه برداری
land surveying نقشه برداری
mapping نقشه برداری
surveyed نقشه برداری
surveying نقشه برداری
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
chain survey نقشه برداری زنجیری
surveying instrument الات نقشه برداری
flying levels خط تراز نقشه برداری
surveying polygon شبکه نقشه برداری
surveying error خطای نقشه برداری
surveyers notebook دفتر نقشه برداری
aerial survey نقشه برداری هوایی
survey نقشه برداری زمینی
leveling staff ژالون نقشه برداری
stencil plate الگوی نقشه برداری
survey land نقشه برداری زمین
survey control کنترل نقشه برداری
surveys نقشه برداری زمینی
surveying insatrument اسباب نقشه برداری
surveyed نقشه برداری زمینی
topographical surveying نقشه برداری ارتفاعی
tacheometer دوربین نقشه برداری
surveying نقشه برداری ممیزی
surveyor's staff ژالون نقشه برداری
cadastral survey نقشه برداری زمینی
field survey نقشه برداری زمینی
ground survey نقشه برداری زمینی
schemes نقشه طرح کردن
to foil a plan خنثی کردن نقشه ای
schemed نقشه طرح کردن
to foil a plan نقش بر آب کردن نقشه ای
to spoil ones game نقشه یاکارکسیراخراب کردن
setting out پیاده کردن نقشه
scheme نقشه طرح کردن
altitude tints گویا کردن نقشه
map orientation توجیه کردن نقشه
reduction کوچک کردن نقشه
reductions کوچک کردن نقشه
To roll up the map. , نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
map reading نقشه خوانی کردن
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
utilises مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com