Dictiornary-Farsi | براى آدم بدبخت از در و دیوار مى بارد. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
For the unlucky man adversity comes from all direc. <proverb>	براى آدم بدبخت از در و دیوار مى بارد.


Other Matches

Death is good luck for the unlucky . <proverb>	براى آدم بدبخت مرگ خوشبختى است .
the streets are paved with gold <idiom>	از در و دیوار شهر پول می بارد
If it has not water for me it certainly has bread . <proverb>	آب براى من ندارد براى تو که دارد .
partition wall	دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
bard cannon theory	نظریه بارد- کنون
drizzly day	روزی که باران سیرمی بارد
counter fert	دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
murage	مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
To cook a pottage for some one . <proverb>	آش براى کسى پختن .
common wall	دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
A word is enough to the wise . <proverb>	براى عاقل یک یرف بس است .
A single bereavement is enough to affect a whole family. <proverb>	یک داغ دل بس است براى قبیله اى .
Every why has a wherefore . <proverb>	براى هر چونى ,چرایى هست.
Such a one is fit for being placed insid a pillar. <proverb>	براى لاى جرز خوب است .
Die for him who will get feverish for you. <proverb>	براى کسى بمیر که برایت تب کند .
It is never too late to mend. <proverb>	براى اصلای شدن هیچگاه دیر نیست .
It is never too late to learn . <proverb>	براى کسب علم هیچ موقعى دیر نیست .
retaining wall	دیوار نگهبان دیوار محافظ
Never put off till tomorrow what maybe done today. <proverb>	آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
unhappiest	بدبخت
fortuneless	بدبخت
infelicitous	بدبخت
wretches	بدبخت
ill starred	بدبخت
wretch	بدبخت
ill-fated	بدبخت
ill fated	بدبخت
unhappier	بدبخت
unblessed	بدبخت
unblest	بدبخت
wretched	بدبخت
unfortunate	بدبخت
unhappy	بدبخت
poor d.	بدبخت
miserable	بدبخت
luckless	بدبخت
woeful	بدبخت
Spare when you are young, and spend when you are old. <proverb>	در جوانى پس انداز کن تا در پیرى خرج کنى (براى دگر روز چیزى بنه).
to be ill-fated	بدبخت بودن
donsie	بدبخت بدخیال
to be doomed	بدبخت بودن
sorrier	ناجور بدبخت
sorry	ناجور بدبخت
sorriest	ناجور بدبخت
donsy	بدبخت بدخیال
femme fatale	زن بدبخت کننده زن فریبنده
femmes fatales	زن بدبخت کننده زن فریبنده
adjacent	نزدیک دیوار به دیوار
bulkheads	دیوار
wellhead	سر دیوار
bulkhead	دیوار
curtains	دیوار
fence	دیوار
fences	دیوار
alignment frontage	بر دیوار
bulwarks	دیوار
bulwark	دیوار
wall-to-wall	از دیوار به دیوار
walls have ears	دیوار
walls	دیوار
wall	دیوار
partition	دیوار
counter-scrap	دیوار
coping	سر دیوار
cope	سر دیوار
partitions	دیوار
face wall	دیوار بر
f. with the woll	دیوار
enclosure wall	دیوار بر
quay wall	دیوار بارانداز
common wall	دیوار مشترک
mason up	ساختن دیوار
sidewall	دیوار پهلویی
clay wall	دیوار چینه
cobwall	دیوار کاهگلی
load bearing wall	دیوار باربر
load bearing wall	دیوار حمال
tow brick wall	دیوار دو اجری
partition wall	دیوار تیغه
non bearing wall	دیوار تیغه
cranny	شکاف دیوار
wall insulator	عایق دیوار
an interstice in a wall	ترک در دیوار
vallation	دیوار خاکی
one brick wall	دیوار یک اجره
outwall	دیوار بیرونی
batter of a wall	میل دیوار
batter of a wall	شیب دیوار
tow brick wall	دیوار دواجره
bearing wall	دیوار باربر
non load bearing wall	دیوار تیغه
bearing wall	دیوار بارگیر
panel wall	اگین دیوار
thickness of a wall	ضخامت دیوار
thickness of a wall	کلفتی دیوار
the pictures on the wall	ی روی دیوار
outer wall	دیوار خارجی
cut off	دیوار اببند
gable wall	دیوار لچکی
gable wall	دیوار سنتوری
front wall	دیوار جلو
cut off wall	دیوار جداکننده
decorated wall	دیوار تزیینی
sea dike	دیوار ساحلی
dike	دیوار مانع
seawall	دیوار یا سد دریایی
septate	دیوار دار
shear wall	دیوار برشی
curtain wall	دیوار پردهای
gravity wall	دیوار وزنی
key wall	دیوار اب بند
inwall	دیوار گرفتن
counterfort	دیوار تکیه
counterfort	دیوار تقویتی
rear wall	دیوار پشت
render a wall	استرکشی دیوار
cross wall	دیوار همبر
spine wall	دیوار اساسی
sleeper wall	دیوار کرسی
retaining wall	دیوار حائل
retaining wall	دیوار ضامن
guide bank	دیوار هادی سد
side wall	دیوار پهلویی
batter of wall	میل دیوار
petard	بمب دیوار کن
poster	دیوار کوب
posters	دیوار کوب
sonic boom	دیوار صوتی
sonic booms	دیوار صوتی
coping	قرنیس دیوار
niche	تو رفتگی در دیوار
niches	تو رفتگی در دیوار
embankment	دیوار خاکی
embankments	دیوار خاکی
party walls	دیوار مشترک
allering	کنگره دیوار
bay	فرورفتگی دیوار
conservative wall	دیوار باغچه
bailey	دیوار بیرونی
interior wall	دیوار داخلی
dwarf wall	دیوار نیمه
hollow walls	دیوار دو جداره
lie-by	تو رفتگی دیوار
load-bearing wall	دیوار حمال
load-bearing	دیوار باربر
partitions	دیوار تیغه
party wall	دیوار مشترک
mural	دیوار نما
murals	دیوار نما
wall opening	روزنه دیوار
weephole	ابرو دیوار
weephole	راه اب در دیوار
enclosure	دیوار حصارکشی
wall paint	رنگ دیوار
cavity wall	دیوار صندوقهای
cavity wall	دیوار دو جداره
cavity walls	دیوار صندوقهای
cavity walls	دیوار دو جداره
wall lining	اندود دیوار
partition	دیوار تیغه
quay	دیوار ساحلی
quays	دیوار ساحلی
wall lining	پوشش دیوار
enclosures	دیوار حصارکشی
abutment	دیوار پشتیبان
cordon	سرپوش دیوار
cordons	سرپوش دیوار
to lean against the wall	به دیوار تکیه دادن
bracket	[ستون نگهدارنده دیوار]
counter-fort	[شمع پشتیبان دیوار]
row stack	فاصله اماد از دیوار
dragon-bracket	طاقچه دیوار کوب
ha-ha	دیوار فرو رفته
pinup	ویژه نصب به دیوار
pile planking	دیوار سپر فولادی
cut-splay	[گوشه کج آجر در دیوار]
rock work	دیوار کوه نما
aumbry	[تورفتگی در دیوار کلیسا]
semidetached	دارای یک دیوار حائل
as white as a sheet <idiom>	سفید مثل گچ دیوار
My head hit the wall.	سرم خورد به دیوار
to deaden a wall	عایق کردن دیوار
wall socket	پریز روی دیوار
To stick a poster on the wall.	اعلان به دیوار چسباندن
to deafen a wall	عایق کردن دیوار
to encircle with a wall	دیوار یا چینه کشیدن
toe wall	دیوار پای خاکریز
toss ball against a wall	تمرین ابشار با دیوار
wailing wall	دیوار قدیمی اورشلیم
electrical outlet	پریز روی دیوار
abamurus	[مستحک کننده دیوار]
socket [wall socket]	پریز روی دیوار
sacrp	دیوار درونی خندق
sanbar	دیوار شنی ساحلی
scarp	دیوار درونی خندق
sconce mirror	اینه دیوار کوب
power outlet	پریز روی دیوار
point [wall socket] [British]	پریز روی دیوار
sea dike	دیوار کنار اب دریا
wall entrance	عبور از داخل دیوار