Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
hold over
برای اینده نگاه داشتن
Other Matches
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
spare
برای یدکی نگاه داشتن
spared
برای یدکی نگاه داشتن
cellarage
حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
clipboards
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
laniard
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
outrigger
چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
clipboard
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
planch
صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
c clamp
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
future promissory
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
to keep in
نگاه داشتن
refrains
نگاه داشتن
tackled
نگاه داشتن
to lock out
نگاه داشتن
to keep any one waiting
نگاه داشتن
keep
نگاه داشتن
keeps
نگاه داشتن
refraining
نگاه داشتن
refrained
نگاه داشتن
tackle
نگاه داشتن
to put to a pause
نگاه داشتن
tackles
نگاه داشتن
tackling
نگاه داشتن
to lay fast
نگاه داشتن
refrain
نگاه داشتن
retain
نگاه داشتن
to stop
[doing something]
نگاه داشتن
stop
نگاه داشتن
hold
نگاه داشتن
retaining
نگاه داشتن
retains
نگاه داشتن
stopped
نگاه داشتن
stopping
نگاه داشتن
holds
نگاه داشتن
stops
نگاه داشتن
to hang up
نگاه داشتن
preservatize
نگاه داشتن
to give support to
نگاه داشتن
stay
نگاه داشتن
stayed
نگاه داشتن
retained
نگاه داشتن
to keep on file
درپرونده نگاه داشتن
wedged
باگوه نگاه داشتن
hold down
مطیع نگاه داشتن
impark
در محوطه نگاه داشتن
inurn
در فرف نگاه داشتن
stunting
کوتاه نگاه داشتن
stunts
کوتاه نگاه داشتن
to behave oneself
ادب نگاه داشتن
commemorating
بیادگار نگاه داشتن
wedges
باگوه نگاه داشتن
shroud
در زیرحجاب نگاه داشتن
wedging
باگوه نگاه داشتن
commemorate
بیادگار نگاه داشتن
to lay up in a napkin
بی مصرف نگاه داشتن
hides
مخفی نگاه داشتن
commemorated
بیادگار نگاه داشتن
hide
مخفی نگاه داشتن
inshrine
با حرمت نگاه داشتن
commemorates
بیادگار نگاه داشتن
stunt
کوتاه نگاه داشتن
to pick up oneself
خودرا نگاه داشتن
freezes
ثابت نگاه داشتن
freeze
ثابت نگاه داشتن
enwomb
در رحم نگاه داشتن
on ice
<idiom>
دور نگاه داشتن
wedge
باگوه نگاه داشتن
to keep down
پایین نگاه داشتن
keep under one's hat
<idiom>
پنهان نگاه داشتن
to hold in trust
بطورامانت نگاه داشتن
to keep away
دور نگاه داشتن
to hush up
ساکت نگاه داشتن
to keep at bay
معطل نگاه داشتن
keep on
بازهم نگاه داشتن
to keep in
روشن نگاه داشتن
to keep on
روشن نگاه داشتن
to keep the pot boiling
کارهارادرجریان نگاه داشتن
journalize
دفترروزانه نگاه داشتن
to keep on
پیوسته نگاه داشتن
shrouded
در زیرحجاب نگاه داشتن
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
nominates
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
tenor
بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
nominate
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominating
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
tenors
بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
pawl
باگیره یاعایق نگاه داشتن
retained
ابقاء کردن نگاه داشتن
to time a race
وقت مسابقهای را نگاه داشتن
retain
ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrates
نگاه داشتن تقدیس کردن
retaining
ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrating
نگاه داشتن تقدیس کردن
Keep somebody at bay
<idiom>
[کسی را دور نگاه داشتن]
retains
ابقاء کردن نگاه داشتن
keep something at bay
<idiom>
[چیزی را دور نگاه داشتن]
spared
درذخیره نگاه داشتن مضایقه
spare
درذخیره نگاه داشتن مضایقه
celebrate
نگاه داشتن تقدیس کردن
to observe the proprieties
اداب معاشرت را نگاه داشتن
smother
در دل نگاه داشتن خفه شدن
to rein up
جلو اسب را نگاه داشتن
commemorating
نگاه داشتن جشن گرفتن
smothered
در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothering
در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothers
در دل نگاه داشتن خفه شدن
commemorate
نگاه داشتن جشن گرفتن
saves
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
save
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
commemorates
نگاه داشتن جشن گرفتن
saved
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
commemorated
نگاه داشتن جشن گرفتن
future perfect
شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
to keep on
در نیاوردن
[نگاه داشتن]
[جامه یا کلاه]
fish globe
شیشه گردبرای نگاه داشتن ماهی
enchain
در زنجیر نهادن محکم نگاه داشتن
filed
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
to shut in
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
file
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
exclude
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to p a vehicle or horse
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
excludes
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
experimental free handicap
دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
memorialize
برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
pinfold
جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
to trainb arms
تفنگ رابایک دست وتقریباموازی بازمین نگاه داشتن
to save ones face
ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
to hold any one to ransom
کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
guard
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
to keep time
موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
pretty to look at
[to watch]
زیبا
[خوشگل]
برای نگاه کردن
pass book
برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
browsing
نگاه کردن به فایلها یالیستهای کامپیوتر برای پیداکردن یک چیز جالب
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
to nick a horse's tail
بیخ دم اسب را چاک زدن برای اینکه دم خود را بلند نگاه دارد
intubate
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
gloat
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek
باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloats
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
commit
اعزام داشتن برای
get to
<idiom>
توانایی داشتن برای
commits
اعزام داشتن برای
committing
اعزام داشتن برای
committed
اعزام داشتن برای
to fear
[for]
ترس داشتن
[بخاطر یا برای]
hold down
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
stand (someone) in good stead
<idiom>
سود زیاد برای شخص داشتن
to have connections
رابطه داشتن
[با مردم برای هدفی]
up to one's ears in work
<idiom>
کارهای زیاد برای انجام داشتن
look at me
بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
on easy street
<idiom>
پول کافی برای زندگی راحت داشتن
ineligibly
بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
to have the kindness to help s
لطف داشتن برای یاری کردن کسی .o.
arresting gear
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
ampullae niche
[طاقچه ای در کلیسا برای نگه داشتن ظروف آب مقدس]
connects
هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
connect
هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
Briefcase utility
در ویندوز امکان مخصوصی برای به روز نگه داشتن فایلهای کامپیوتر قابل حمل یا PC
clicks
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
caban
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
collimate
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
glanced
نگاه نگاه مختصر
glance
نگاه نگاه مختصر
glances
نگاه نگاه مختصر
approaching
اینده
forthcomming
اینده
following on
از پی اینده
future
اینده
lavenir
اینده
futurity
اینده
coming
اینده
forthcoming
اینده
comer
اینده
at a laterd
در اینده
to be
اینده
aftertime
اینده
toward
اینده
in the time to come
اینده
next
اینده
incoming
اینده
proximo
ماه اینده
providential
اینده نگر
the next world
جهان اینده
f. tense
زمان اینده
sup.latest or last
دیر اینده
the f. winter
زمستان اینده
the future
جهان اینده
prospect
اینده نگری
the next world
عالم اینده
by next mail
باپست اینده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com