Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
to stand in the gap
برای دفاع اماده بودن
Other Matches
on guard
اماده برای دفاع باشید
to keep ome's powder dry
برای هر رویدادی اماده بودن
clutch start
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
to be prepared to go
اماده رفتن بودن
standby
به حال اماده بودن
standbys
به حال اماده بودن
abler
اماده بودن ارایش دادن
stand by
دم دست بودن اماده خدمت
ablest
اماده بودن ارایش دادن
in self defence
برای دفاع
to fit with
اماده کردن برای
ready to die
اماده برای مرگ
on offer
اماده برای فروش
fit to work
اماده برای کارکردن
prompt to go
اماده برای رفتن
cheats
موضعگیری برای دفاع
cheat
موضعگیری برای دفاع
cheated
موضعگیری برای دفاع
back checker
بازگشته برای دفاع
batted
گل اماده برای کوزه گری
attention
شمشیرباز اماده برای مبارزه
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
cover
اماده برای برگرداندن توپ
attentions
شمشیرباز اماده برای مبارزه
mission ready
هواپیمای اماده برای پرواز
to prepare for war
برای جنگ اماده شدن
he was prone to mischief
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
attack on preparation
شمشیرباز اماده برای حمله
covers
اماده برای برگرداندن توپ
coverings
اماده برای برگرداندن توپ
bat
گل اماده برای کوزه گری
bats
گل اماده برای کوزه گری
up and running
اماده برای عملیات کامل
dan
درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
in defence of somebody
[something]
برای دفاع از کسی
[چیزی]
covers
اماده شدن برای دریافت توپ
coverings
اماده شدن برای دریافت توپ
off the shelf
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
addressed
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
platform load
بار اماده برای بارریزی هوایی
addresses
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
winterization
اماده کردن برای کار در زمستان
herbescent
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
cover
اماده شدن برای دریافت توپ
finished product
محصولات اماده برای توزیع ومصرف
cramming
خودرا برای امتحان اماده کردن
cram
خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed
خودرا برای امتحان اماده کردن
crams
خودرا برای امتحان اماده کردن
box defence
تشکیل یک مربع برای دفاع ازدروازه
repertoire
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
tropicalization
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
to the manner born
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
hypnotizable
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
grooms
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
pools
عده کارمند اماده برای انجام امری
pool
عده کارمند اماده برای انجام امری
groom
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
pooled
عده کارمند اماده برای انجام امری
forcing
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
force
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forces
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
lime paste
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
despatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
set up
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
sawhorse
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
vitrescent
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
it is insusceptible of change
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
back-up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
civilian preparedness for war
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
dispatch
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
reaction time
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
turnkey
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
hot site
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
convoys
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
zone ride
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
literacy
اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
predigest
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
sedans
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
crammer
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
sedan
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
rig the ship
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
turnkey system
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
third base
موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
samisch variation
واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
russian defence
دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
schleman defence
دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
Linotype
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
voyage repairs
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
statitizing
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
panels
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
misbecome
نامناسب بودن برای
to stand ready to
[+ verb]
آماده بودن برای
to stand ready for
[+ noun]
آماده بودن برای
to act
[as somebody]
پاسخگو بودن
[برای]
just in case
برای مطمئن بودن
overtask
زیاد سنگین بودن برای
to be clear to somebody
برای کسی واضح بودن
to look at the black side
[about something]
بدبین بودن
[برای چیزی]
to be clear to somebody
برای کسی مشخص بودن
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
to be congenial to somebody
[things]
برای کسی دلپذیر بودن
[اشیا]
turn up one's nose at
<idiom>
ردکردن خوب بودن برای کسی
serve
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
served
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
inshrine
در حکم مزاریا معبد بودن برای
serves
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
to be congenial to somebody
[things]
برای کسی سازگار بودن
[اشیا]
to be congenial to somebody
[things]
برای کسی مطبوع بودن
[اشیا]
end in itself
<idiom>
مکان کافی برای راحت بودن
to be closed to
[all]
traffic
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
to be the obvious thing
[for somebody or something]
آشکار
[بدیهی]
بودن
[برای کسی یا چیزی]
to be on-call
در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
in distance
نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
stabling siding
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
siding
[railway]
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
freedom
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
validation
بررسی انجام شده برای معتبر بودن داده
to go down
[in a particular way]
with somebody
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
siding
[railway]
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
nsfnet
یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
case sensitive search
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
waiting games
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
waiting game
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
intestable
وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
defense system aquisition
سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
one on one
دفاع یارگری دفاع تک به تک
defense
دفاع وزارت دفاع
configured in
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
verification
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
standstill
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
self defense
دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carries
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carried
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carrying
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
continuity light
وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
desqview
نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com