Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
to feel for another
برای دیگری متاثرشدن
Other Matches
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
doubled up
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
compiler
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
pities
متاثرشدن
to take to heart
متاثرشدن از
pitied
متاثرشدن
pity
متاثرشدن
pur autre vie
برای مدت عمر دیگری
farm out
<idiom>
شخص دیگری برای انجام کار
compurgator
یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
cascade connection
خروجی یکی ورودی برای دیگری است
pedestal
میز یا پشتیبان فیزیکی دیگری برای یک ترمینال
pedestals
میز یا پشتیبان فیزیکی دیگری برای یک ترمینال
to provide interpretation
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
texture mapping
2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی
to interpret
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
cannibalising
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
(in) care of someone
<idiom>
فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
relocation
کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
cannibalizing
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
stiffening
اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
additive
ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
additives
مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
deflector
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
personal assistant
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
takedown
مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
word
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
worded
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
machines
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
to jump-start someone's car
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
bookends
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
piggybacks
اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا
machined
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
bookend
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
piggyback
اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا
labelled
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
owelty
سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
labeling
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licenses
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
label
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licences
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
labels
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licence
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
wheel sucker
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
blue flag
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
workflow
نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
intermediate
مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
redirecting
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirected
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirect
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirects
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
it is another name for
نام دیگری است برای ......با....مترادف است
fee tail
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
searched
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searches
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searchingly
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
black wash
نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
duplex
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplexes
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
third
به دیگری
tother
دیگری
another
دیگری
t' other
دیگری
thirds
به دیگری
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
common of pasturage
حق چرادرزمین دیگری
follow suit
<idiom>
از دیگری تقلیدکردن
onother's money
پول دیگری
consecutively
یکی پس از دیگری
at another time
در زمان دیگری
heteronomous
پیروقانون دیگری
others
متفاوت دیگری
at second hand
از قول دیگری
in turn
<idiom>
یکی پس از دیگری
other
متفاوت دیگری
We have no other way (alternative).
را ه دیگری نداریم
predecease
قبل از دیگری مردن
converted
تغییر چیزی به دیگری
i had no a
شق دیگری نبودکه اختیارکنم
copycat
<idiom>
تقلید از شخص دیگری
take the words out of someone's mouth
<idiom>
حرف دیگری راقاپیدن
convert
تغییر چیزی به دیگری
i had no a
چاره دیگری نداشتم
it is of a different kind
قسم دیگری است
pestiferous
فاسدکننده اخلاق دیگری
transplanting
درجای دیگری نشاندن
transplanted
درجای دیگری نشاندن
transplant
درجای دیگری نشاندن
alternately
تغییر از یکی به دیگری
through the grapevine
<idiom>
از اشخاص دیگری پرسیدن
transplants
درجای دیگری نشاندن
predecease
مرگ قبل از دیگری
impersonate
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonated
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonates
خودرابجای دیگری جا زدن
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
دنبال روی دیگری
impersonating
خودرابجای دیگری جا زدن
detinue
ضبط مال دیگری
serially
یکی پس از دیگری یا در سری
personified
رل دیگری بازی کردن
release
اعراض از حق به نفع دیگری
one after a
یکی درپی دیگری
metonymy
ذکرکلمهای بمنظور دیگری
personify
رل دیگری بازی کردن
transport
انتقال از یک مسیر به دیگری
transported
انتقال از یک مسیر به دیگری
let a praise thee
بگذارد دیگری تورابستاید
transporting
انتقال از یک مسیر به دیگری
another kettle of fish
<idiom>
کاملا متفاوت از دیگری
personifies
رل دیگری بازی کردن
one country or another
این یا یک کشور دیگری
another
کسی
[چیز]
دیگری
breach of a close
تجاوز به ملک دیگری
sequentially
یکی پس از دیگری به ترتیب
released
اعراض از حق به نفع دیگری
releases
اعراض از حق به نفع دیگری
ratio
نسبت یک عدد به دیگری
ratios
نسبت یک عدد به دیگری
personifying
رل دیگری بازی کردن
transports
انتقال از یک مسیر به دیگری
heteronomy
پیروی از قانون دیگری
breach of close
تجاوز به ملک دیگری
shuffle off
بدوش دیگری گذاردن
subtraction
کم کردن یک عدد از دیگری
converting
تغییر چیزی به دیگری
converts
تغییر چیزی به دیگری
highbinder
جاسوس یا مراقب دیگری
assumpsit
تقبل دیون دیگری
eye baby
دیگری که به او نگاه میکند
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
delaying
یچ بسته به دیگری عبور میکند
sublease
به مستاجر دیگری اجاره دادن
are these a more apples
هیچ سیب دیگری هست
rephrase
به طرز دیگری بیان کردن
i have no other place to go
جای دیگری ندارم که بروم
rephrasing
به طرز دیگری بیان کردن
foist
چیزی را بجای دیگری جا زدن
common of piscary
حق ماهی گیری درابهای دیگری
throw down the gauntlet
<idiom>
به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
staged
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
impersonation
نقش دیگری رابازی کردن
to connect with a flight
به پرواز
[دیگری]
وصل شدن
interrupt
حرف دیگری را قطع کردن
interrupting
حرف دیگری را قطع کردن
transmutation
تبدیل عنصری بعنصر دیگری
interrupts
حرف دیگری را قطع کردن
message
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
messages
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
to transubstantiate
به جسم دیگری تبدیل کردن
global
را با دیگری در متن عوض میکند
transfusable
قابل تزریق در جسم دیگری
transfusible
قابل تزریق در جسم دیگری
proxy
بنمایندگی دیگری رای دادن
rub off
<idiom>
به شخص دیگری انتقال دادن
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
rephrases
به طرز دیگری بیان کردن
rephrased
به طرز دیگری بیان کردن
suffragan
تابع منطقه یاقسمت دیگری
to t.
بحقوق دیگری تجاوز کردن
drag in
<idiom>
پا فشاری روی موضوع دیگری
outdistancing
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
delay
یچ بسته به دیگری عبور میکند
augmenter
مقداری که به دیگری اضافه میشود
outdistances
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
to shift a burden
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
transubstantiate
بجسم دیگری تبدیل کردن
outdistance
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistanced
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com