English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (23 milliseconds)
English Persian
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
Search result with all words
Which bus do I take to Victoria Station? کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
Which bus do I take for the opera? برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟
Other Matches
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bin محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
How can you ask? این باید واضح باشد برای تو
overhead کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
You will have to pay duty on this. شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
I must make a special note of that. من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
beadroll صورت مردگانیکه باید برای ارواح انها فاتحه یادعابخوانند
little go نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
prospectus شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
prospectuses شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
job دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
language دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
dropped خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
jobs دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
dropping خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
languages دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
powered اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
drops خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
powers اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powering اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
notification message پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
trip the light fantastic <idiom> رفتن برای رقصیدن
prompt to go اماده برای رفتن
fluctuability امادگی برای بالاوپایین رفتن
gressorial مناسب برای راه رفتن
to stretch one's legs برای ورزش راه رفتن
sick call تجمع برای رفتن به بهداری
inherent addressing دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی
masks طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
mask طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
shop around <idiom> به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
turn out <idiom> رفتن برای دیدن یا انجام کاری
to come to meet به طرف کسی رفتن برای برخورد
to come towards به طرف کسی رفتن برای برخورد
to be coming up to meet به طرف کسی رفتن برای برخورد
sand shoes یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
to approach به طرف کسی رفتن برای برخورد
to step out برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
fetches دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
to go clubbing به باشگاه [های] شب رفتن [برای رقص و غیره]
to go away ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go to ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to ride on the bus سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
shore leave مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
hypnotizable اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
to be after somebody پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
address قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
shifts روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
raw 1-اطلاعی که هنوز وارد سیستم کامپیوتری نشده است . 2-دادهای که در پایگاه داده ها که برای تامین اطلاعات کاربر باید پردازش شود
shifted روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
addressed قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
shift روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
transaction رکورد حاوی داده جدید که برای بهنگام سازی رکورد اصلی باید استفاده شود
clearance diving شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
conventions استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
convention استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
coach dog یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
zone ride کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
searchingly 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searches 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searched 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
pace lap دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
pin money وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
restoration احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
carrier پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carriers پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
bail out کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
okuns law براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
query 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
ought باید
should باید
must باید
shall باید
there is a rule that... که باید.....
maun باید
in due f. باید
the f. of a table باید
to have to باید
outh باید
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
how shall we proceed چه باید کرد
you must know باید بدانید
It must be granted that … باید تصدیق کر د که …
it is to be noted that باید دانست که
We have to go as well. ما هم باید برویم .
i must go باید بروم
i ought to go باید بروم
as it deserves چنانکه باید
it is necessary to go باید رفت
it is necessary for him to go باید برود
ought باید وشاید
i ougth to go باید رفت
i ougth to go باید بروم
one must go باید رفت
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
I must leave at once. باید فورا بروم.
Water must be stopped at its source . <proverb> آب را از سر بند باید بست .
it is to be noted that باید ملتفت بود که
One must suffer in silence. باید سوخت وساخت
You should have told me earlier. باید زودتر به من می گفتی
you might have come باید امده باشید
it is to be noted that باید توجه کردکه
he must have gone باید رفته باشد
he needs must go ناچار باید برود
we must winnow away the refuse اشغال انرا باید
meetly چنانکه باید و شاید
enow بسنده انقدرکه باید
you must go شما باید بروید
shall i go? ایا باید بروم
the needful انچه باید کرد
Let us see how it turns out. باید دید چه از آب در می آید
to do a thing the right way کاری راچنانکه باید
to d. what to say اندیشیدن که چه باید گفت
prettily بخوبی چنانکه باید
chicane مانعی که باید دور زد
What can't be cured must be endured. <idiom> باید سوخت و ساخت.
comme il faut چنانکه باید وشاید
I've got to watch what I eat. باید مواظب رژیمم باشم.
you shoud rinse it in lukewarm water. در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
What must be must be . <proverb> آنچه باید بشود خواهد شد .
if i know what to do اگر میدانستم چه باید کرد
There must be a catch(trick)in it. باید حقه ای درکار باشد
There must be some mistakes. باید اشتباهی شده باشد.
One must keep up with the times. باید با زمان آهنگ بود
It must be quiet. باید ساکت و آرام باشد.
One must draw the line somewhere. <proverb> هر کس باید ید و مرزش را مشخص کند .
backlog کاری که باید انجام شود
to which side do I have to turn? به کدام طرف باید بپیچم؟
I must be going now. الان دیگه باید بروم
I must make do with this low salary. I must somehow manage on this low salary. بااین حقوق کم باید بسازم
Every day that you go unheeded, you need to count on that day هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید
it needs to be done carefully باید بدقت کرده شود
We had to queue [line] up for three hours to get in. ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
Two witnesses should testify. دو شاهد باید شهادت بدهند
loads کاری که باید انجام شود
load کاری که باید انجام شود
One must take time by the forelock . وقت را باید غنیمت شمرد
I have some letters to write . چند تا کاغذ باید بنویسم
he is much to be pitted بحالش باید رحم کرد
She must be at least 40. او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
backlogs کاری که باید انجام شود
some one must stay here یک کسی باید اینجا بماند
You must make allowances for his age . باید ملاحظه سنش را بکنی
One must tackle it in the right way. هرکاری را باید از راهش وارد شد
how shall we proceed چگونه باید اقدام کرد
Protocol must be observed. تشریفات باید رعایت شود
I must take the kid to school . باید بچه راببرم مدرسه
i must answer for the damages ازعهده خسارت ان باید برایم
parting of the ways جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
We must find a basic solution. باید یک فکر اساسی کرد
You have to go back to ... شما باید به طرف ... برگردید.
do the necessary انچه باید کرد بکنید
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs). باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
a bitter pill to swallow <idiom> یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
you must know this شما باید این مطلب را بدانید
We should be leaving now. باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
actions شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it . کلکی درکار باید باشد ( هست )
unauthorized آنچه باید مجوز داشته باشد
I should bring you round to my way of thinking . باید تو راهم با خودم همفکر کنم
why need he say that چرا باید این سخن را بگوید
You will need to spend some money on it. تو باید برایش پول خرج بکنی.
you ought to know better شما باید بهتر از این بدانید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com