Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (19 milliseconds)
English	Persian
manual alphabet	برای سخن گفتن با کران
Other Matches
a word or two	چند تا کلمه [برای گفتن]
abjuring	برای همیشه ترک گفتن
abjures	برای همیشه ترک گفتن
abjured	برای همیشه ترک گفتن
abjure	برای همیشه ترک گفتن
to mumble [away] to oneself	برای خودشان زیر لب سخن گفتن
nothing remains to be told	چیزی برای گفتن باقی نمیماند
On the recent developments he had nothing to say.	در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
to recount something to someone [formal]	برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
get a word in <idiom>	یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
extreme	کران
fineless	بی کران
the deaf	کران
horizon	کران
horizons	کران
border	کران
bordered	کران
bordering	کران
limit	کران
physiological limit	کران فیزیولوژیکی
input bound	کران ورودی
strand plain	کران دشت
bound	موفف کران
sandband	کران ماسه
compute bound	کران محاسباتی
bounded	کران دار
upper bound	کران بالا
lower bound	کران پایین
lower limit	کران پایین
sanbar	کران ماسه
output bound	کران خروجی
subscript bound	کران زیرنویس
rah rah	دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن
open interval	فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
greatest lower bound [glb, GLB]	بزرگترین کران بالا [ریاضی]
infimum	بزرگترین کران بالا [ریاضی]
least upper bound [lub, LUB]	کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
supremum	کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
to answer in the a	اری گفتن بله گفتن
greeted	درود گفتن تبریک گفتن
greet	درود گفتن تبریک گفتن
greets	درود گفتن تبریک گفتن
sputtered	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
Lenkoran medallion	ترنج لن کران [این نوع ترنج در فرش های قفقازی و ترکمنی بکار می رود و نام آن از شهری به همین اسم در آذربایجان روسیه گرفته شده و جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
kiosks	فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk	فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
badminton	بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code	زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible	دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft	بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
tells	گفتن
uttered	گفتن
rehearse	گفتن
rehearses	گفتن
to tell a story	گفتن
to weep out	گفتن
utter	گفتن
utters	گفتن
iteration	گفتن
rehearsing	گفتن
viyuperate	بد گفتن
saith	گفتن
telling-off	گفتن
pshaw	اه گفتن
bubbling	گفتن
bubbles	گفتن
vituperate	بد گفتن
bubbled	گفتن
tell	گفتن
bubble	گفتن
say	گفتن
says	گفتن
let (someone) know <idiom>	گفتن
mouths	گفتن
informs	گفتن
get out	گفتن
adduse	گفتن
utterance	گفتن
let out <idiom>	گفتن
relates	گفتن
mouth	گفتن
to give utterance to	گفتن
informing	گفتن
rehearsed	گفتن
mouthing	گفتن
mouthed	گفتن
inform	گفتن
utterances	گفتن
relate	گفتن
extemporised	بالبداهه گفتن
abandoning	ترک گفتن
abandon	ترک گفتن
extemporized	بالبداهه گفتن
extemporize	بالبداهه گفتن
abandons	ترک گفتن
extemporising	بالبداهه گفتن
extemporises	بالبداهه گفتن
acclaims	افرین گفتن
ad-lib	فیالبداهه گفتن
bullshit	مزخرف گفتن
acclaimed	افرین گفتن
acclaiming	افرین گفتن
fable	حکایت گفتن
applaud	افرین گفتن
applauded	افرین گفتن
applauding	افرین گفتن
applauds	افرین گفتن
ad-libbing	فیالبداهه گفتن
to tell a joke	بذله ای گفتن
ad-libs	فیالبداهه گفتن
to tell a joke	جوکی گفتن
ad-libbed	فیالبداهه گفتن
acclaim	افرین گفتن
extemporizes	بالبداهه گفتن
extemporizing	بالبداهه گفتن
lay to	دروغ گفتن
macarize	خوشابحال گفتن
mammer	بالکنت گفتن
mant	با لکنت گفتن
to trot out	شر و ور تکراری گفتن
to regurgitate	شر و ور تکراری گفتن
crack a joke <idiom>	جوک گفتن
walk out on	ترک گفتن
lalophobia	گفتن هراسی
discourse	سخن گفتن
belie	دروغ گفتن
belied	دروغ گفتن
belies	دروغ گفتن
To get someones goat To utter blasphemies .	کفر گفتن
belying	دروغ گفتن
come clean <idiom>	راست گفتن
observe	گفتن برپاداشتن
observes	گفتن برپاداشتن
observing	گفتن برپاداشتن
discourses	سخن گفتن
observed	گفتن برپاداشتن
recounts	یکایک گفتن
parlance	طرزسخن گفتن
equivocating	دروغ گفتن
prevaricate	دروغ گفتن
prevaricated	دروغ گفتن
prevaricates	دروغ گفتن
quipping	ایهام گفتن
quipped	ایهام گفتن
prevaricating	دروغ گفتن
quip	ایهام گفتن
shush	هیس گفتن
gnosticize	عرفان گفتن
congratulating	شادباش گفتن
congratulates	شادباش گفتن
To speak the truth.	حقیقت را گفتن
congratulates	تبریک گفتن
equivocates	دروغ گفتن
ha	اهان گفتن
quips	ایهام گفتن
avow	اشکارا گفتن
avowing	اشکارا گفتن
whining	باناله گفتن
whines	باناله گفتن
mistiming	بیموقع گفتن
whined	باناله گفتن
whine	باناله گفتن
mistimes	بیموقع گفتن
extol	آفرین گفتن
extoll	آفرین گفتن
mistime	بیموقع گفتن
avows	اشکارا گفتن
gab	دروغ گفتن
equivocate	دروغ گفتن
equivocated	دروغ گفتن
yes	بلی گفتن
congratulated	شادباش گفتن
restated	باز گفتن
restate	باز گفتن
blaring	بافریاد گفتن
blares	بافریاد گفتن
tittle tattle	یاوه گفتن
tittle-tattle	یاوه گفتن
recount	یکایک گفتن
recounted	یکایک گفتن
blared	بافریاد گفتن
blare	بافریاد گفتن
jests	مزاح گفتن
jest	مزاح گفتن
solace	تسلیت گفتن
fables	حکایت گفتن
hyperbolize	اغراق گفتن
restates	باز گفتن
restating	باز گفتن
fawn	تملق گفتن
fawned	تملق گفتن
fawns	تملق گفتن
congratulated	تبریک گفتن
congratulate	شادباش گفتن
blether	مزخرف گفتن
blether	بیهوده گفتن
blethered	مزخرف گفتن
blethered	بیهوده گفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com