English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 273 (25 milliseconds)
English Persian
pur autre vie برای مدت عمر دیگری
Search result with all words
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
word زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
worded زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
machine سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machined سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machines سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
pedestal میز یا پشتیبان فیزیکی دیگری برای یک ترمینال
pedestals میز یا پشتیبان فیزیکی دیگری برای یک ترمینال
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
bookend تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookends تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
stiffening اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
piggyback اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا
piggybacks اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا
cannibalised پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
intermediate مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
licence اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
label 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labeling 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
relocation کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
duplex دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplexes دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
search 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searched 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searches 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searchingly 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
redirect حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirected حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirecting حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirects حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
additive ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
additives مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
black wash نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
blue flag پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
cascade connection خروجی یکی ورودی برای دیگری است
compiler اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
compurgator یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
deflector صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
fee tail تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
it is another name for نام دیگری است برای ......با....مترادف است
owelty سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
recode کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
takedown مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
texture mapping 2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی
to feel for another برای دیگری متاثرشدن
wheel sucker دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
workflow نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
(in) care of someone <idiom> فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
farm out <idiom> شخص دیگری برای انجام کار
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
to jump-start someone's car کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
to interpret [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
Other Matches
subrogate بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
to pass one's word for another از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
countersignature امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
third به دیگری
t' other دیگری
tother دیگری
another دیگری
thirds به دیگری
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
other متفاوت دیگری
in turn <idiom> یکی پس از دیگری
at another time در زمان دیگری
heteronomous پیروقانون دیگری
consecutively یکی پس از دیگری
We have no other way (alternative). را ه دیگری نداریم
onother's money پول دیگری
at second hand از قول دیگری
others متفاوت دیگری
common of pasturage حق چرادرزمین دیگری
follow suit <idiom> از دیگری تقلیدکردن
transports انتقال از یک مسیر به دیگری
highbinder جاسوس یا مراقب دیگری
one country or another این یا یک کشور دیگری
shuffle off بدوش دیگری گذاردن
transporting انتقال از یک مسیر به دیگری
eye baby دیگری که به او نگاه میکند
converts تغییر چیزی به دیگری
transported انتقال از یک مسیر به دیگری
transport انتقال از یک مسیر به دیگری
through the grapevine <idiom> از اشخاص دیگری پرسیدن
i had no a شق دیگری نبودکه اختیارکنم
serially یکی پس از دیگری یا در سری
convert تغییر چیزی به دیگری
converting تغییر چیزی به دیگری
personifies رل دیگری بازی کردن
assumpsit تقبل دیون دیگری
subtraction کم کردن یک عدد از دیگری
let a praise thee بگذارد دیگری تورابستاید
predecease قبل از دیگری مردن
take the words out of someone's mouth <idiom> حرف دیگری راقاپیدن
converted تغییر چیزی به دیگری
i had no a چاره دیگری نداشتم
sequentially یکی پس از دیگری به ترتیب
detinue ضبط مال دیگری
transplanted درجای دیگری نشاندن
transplant درجای دیگری نشاندن
predecease مرگ قبل از دیگری
ratios نسبت یک عدد به دیگری
ratio نسبت یک عدد به دیگری
it is of a different kind قسم دیگری است
release اعراض از حق به نفع دیگری
released اعراض از حق به نفع دیگری
personifying رل دیگری بازی کردن
transplants درجای دیگری نشاندن
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> دنبال روی دیگری
another kettle of fish <idiom> کاملا متفاوت از دیگری
metonymy ذکرکلمهای بمنظور دیگری
impersonating خودرابجای دیگری جا زدن
copycat <idiom> تقلید از شخص دیگری
impersonated خودرابجای دیگری جا زدن
impersonates خودرابجای دیگری جا زدن
impersonate خودرابجای دیگری جا زدن
personify رل دیگری بازی کردن
breach of close تجاوز به ملک دیگری
personified رل دیگری بازی کردن
pestiferous فاسدکننده اخلاق دیگری
heteronomy پیروی از قانون دیگری
one after a یکی درپی دیگری
another کسی [چیز] دیگری
releases اعراض از حق به نفع دیگری
transplanting درجای دیگری نشاندن
breach of a close تجاوز به ملک دیگری
alternately تغییر از یکی به دیگری
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
match تنظیم ثبات معادل با دیگری
delaying یچ بسته به دیگری عبور میکند
staged اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
vicariousness خود را به جای دیگری گذاشتن
personifier مجسم کننده شخصیت دیگری
matches تنظیم ثبات معادل با دیگری
suffragan تابع منطقه یاقسمت دیگری
transfusible قابل تزریق در جسم دیگری
augmenter مقداری که به دیگری اضافه میشود
proxy بنمایندگی دیگری رای دادن
he took a different view نظریه دیگری اتخاذ کرد
personator کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
transfusable قابل تزریق در جسم دیگری
delays یچ بسته به دیگری عبور میکند
hold at disposal در اختیار دیگری نگهداری کردن
sublease به مستاجر دیگری اجاره دادن
foist چیزی را بجای دیگری جا زدن
relocation انتقال به محل دیگری ازحافظه
messages اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
reword باواژههای دیگری بیان کردن
vests واگذاری حقی یامالی به دیگری
vest واگذاری حقی یامالی به دیگری
interrupt حرف دیگری را قطع کردن
unless otherwise agreed اگر توافق دیگری نباشد
message اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
interrupts حرف دیگری را قطع کردن
are these a more apples هیچ سیب دیگری هست
to shift a burden کاری رابدوش دیگری گذاشتن
passing off به اسم دیگری معامله کردن
ghostwrite بنام شخص دیگری نوشتن
inherit وارث شدن از دیگری گرفتن
inheriting وارث شدن از دیگری گرفتن
to connect with a flight به پرواز [دیگری] وصل شدن
relative آنچه با دیگری مقایسه شود
to t. بحقوق دیگری تجاوز کردن
inherits وارث شدن از دیگری گرفتن
unless you are otherwise engaged اگر کار دیگری نداری
interrupting حرف دیگری را قطع کردن
pass the buck <idiom> مسئولیت خودرا به دیگری دادن
vicarious authority اختیار از طرف دیگری نمایندگی
girlfriend زنی که دوست زن دیگری است
rub off <idiom> به شخص دیگری انتقال دادن
impersonation نقش دیگری رابازی کردن
indirect objects ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
drag in <idiom> پا فشاری روی موضوع دیگری
objected ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
multiplicand عددی که در دیگری ضرب شود
overlaps پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
objecting ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
right of way حق عبور از روی ملک دیگری
rights of way حق عبور از روی ملک دیگری
overlapped پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlap پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
to be moved to another school به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
transmission ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
rehousing به جای دیگری اسکان دادن
transmutation تبدیل عنصری بعنصر دیگری
girlfriends زنی که دوست زن دیگری است
put words in one's mouth <idiom> چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
delay یچ بسته به دیگری عبور میکند
outdistances خیلی جلوتر از دیگری افتادن
be a carbon copy <idiom> دقیقا مثل دیگری بودن
rephrases به طرز دیگری بیان کردن
rephrasing به طرز دیگری بیان کردن
common of piscary حق ماهی گیری درابهای دیگری
outdistancing خیلی جلوتر از دیگری افتادن
direct objects ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
transubstantiate بجسم دیگری تبدیل کردن
globally را با دیگری در متن عوض میکند
outdistanced خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistance خیلی جلوتر از دیگری افتادن
global را با دیگری در متن عوض میکند
new person <idiom> شخص دیگری شدن ،بهترشدن
rephrased به طرز دیگری بیان کردن
rephrase به طرز دیگری بیان کردن
throw down the gauntlet <idiom> به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
i have no other place to go جای دیگری ندارم که بروم
to transubstantiate به جسم دیگری تبدیل کردن
transmissions ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
objects ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
presumption of survivorship فرض زنده بودن پس از مرگ دیگری
killjoy کسی که عیش دیگری را منقص میکند
freeload <idiom> پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
comparisons یکی از این دو از دیگری سریع تر است
comparison یکی از این دو از دیگری سریع تر است
oxidation عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
conditional فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد
deforciant کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
path مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
paths مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
synchronous آنچه همان با دیگری اجرا شود.
Nothing more occurs to me . چیز دیگری بنظرم نمی رسد
to exchange something [for something] معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something [for something] مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to play off از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
successive آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
This is a different thing altogether. این کاملا" چیز دیگری است
transplantable قابل برداشتن وکاشتن درمحل دیگری
topwork پیوند از جنس دیگری بدرخت زدن
multiplied انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiplies انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiply انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
Do you have any more luggage? آیا چمدان یا بار دیگری دارید؟
to turn round برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
lead in چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
something else again <idiom> بحث دیگری دارد، چیز دیگریست.
multiplying انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
simultaneous آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
converts معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
loan word واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
self adjustment انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
transshipment انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
migration انتقال کاربران از یک سخت افزار به دیگری
would just as soon <idiom> توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com