Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English
Persian
per
برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
Search result with all words
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
Other Matches
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
for a week
برای یک هفته
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
to borrow for ... weeks
برای ... هفته قرض گرفتن
write me every week
هر هفته برای من نامه بنویسید
What is the price per week?
قیمت برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per week?
اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
sundials
ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
sundial
ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
There is a train to London at 8.
یک قطار برای شهر اختر در ساعت 8 هست؟
The library is the obvious place for the after-dinner hours.
کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
immediate
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
times
انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
timed
انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
time
انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
Look at the watch.
نگاه کنید به ساعت
[مچی]
ببینید ساعت چند است.
zone time
وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
By my watch it's five to nine.
طبق ساعت
[مچی]
من ساعت پنج دقیقه به نه است.
clock
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clocks
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
My curfew is at 11.
من ساعت ۱۱ باید خانه باشم.
[چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
spindle
دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
spindles
دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
standard time
ساعت بین المللی ساعت استاندارد
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock.
او
[مرد]
عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
weekends
اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekend
اخر هفته تعطیل اخر هفته
cpu
ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
crystals
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
asynchronous
ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده
synchronous
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
cycled
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
clockwise
مطابق گردش عقربه ساعت در جهت عقربه ساعت
o'clock
ساعت از روی ساعت
transmission
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmissions
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
weeks
هفته
week
هفته
per week
هر هفته
weeklies
هفته به هفته
a week
یک هفته
weekly
هفته به هفته
week end
اخر هفته
this d. a week
یک هفته از امروز
passion week
هفته مصیبت
hebdomad
هفت هفته
A whole week
یک هفته تمام
next week
هفته گذشته
last week
هفته گذشته
running days
ایام هفته
inside of a week
کمتر از یک هفته
inside of a week
در یک هفته کمتر
weekdays
روز هفته
weekday
روز هفته
to morrow week
از فردا یک هفته
fair market
هفته بازار
eight day
هفته کوک
f.service
نمازمعمولی هفته
triweekly
هر سه هفته یکبار
midweek
میان هفته
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
Weekend
تعطیلات آخر هفته
nrxt monday
دوشنبه این هفته
one anxious week of waiting
یک هفته انتظار با نگرانی
feria
یکی از ایام هفته
week day
روز معمولی هفته
I will be staying a few days
من میخواهم یک هفته بمانم.
Within the next few weeks .
درعرض چند هفته آیند ؟
at least four times a week
کم کمش چهار بار در هفته
ferial
مربوط بمیان هفته عیدی
capacitor
تا دو هفته نیرو فراهم کند.
embryo
جنین کمتر از هشت هفته
passion week
هفته پیش از رستاخیز مسیح
embryos
جنین کمتر از هشت هفته
We stayed at the seaside for one week .
یک هفته کنا ردریا ماندیم
Every day of the week but Sundays.
همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
foetuses
جنین بیش از هشت هفته حمل
I had my car broken into last week.
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
She comes here at least once a week .
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
foetus
جنین بیش از هشت هفته حمل
fetuses
جنین بیش از هشت هفته حمل
bank holiday
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
semiweekly
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
Maundy Thursday
پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
weekender
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
sempiternal
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
I'm really looking forward to the weekend.
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Trade ( business ) is slack this week .
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
They must give not less than 2 weeks' notice.
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Thank goodness
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday!
[TGIF]
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
Can you watch the dog for us this weekend?
آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
feria
کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
apprenticeships
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeship
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
groundhog day
روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
fairer
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
semimonthly
دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
fairs
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
clocks
ساعت
clocks
ساعت ها
time-piece
ساعت
watch
ساعت
watched
ساعت
passionflower
گل ساعت
timepiece
ساعت
ticker
[colloquial]
[watch]
ساعت
clock
ساعت
watches
ساعت
watching
ساعت
oclock
ساعت
passion flower
گل ساعت
clock
ساعت
zero hour
ساعت س
clock generator
ساعت زا
clk
ساعت
hour ly
ساعت به ساعت
horologium
ساعت
horologii
ساعت
horologe
ساعت
self-esteem
ساعت
h hour
ساعت س
ticker
ساعت
timepiece
ساعت
hour
ساعت
timepieces
ساعت
hourly
ساعت به ساعت
timŠepiece
ساعت
by my watch
ساعت من
in hour's time
دو ساعت
hours
ساعت
Every so often . Every hour on the hour.
دم به ساعت
maypop
گل ساعت
watch test
ازمون ساعت
Face of the watch .
صفحه ساعت
tower clock
برج ساعت
rush-hour
ساعت پرمشغله
time clock
گاه ساعت
kilowatt hours
کیلووات در ساعت
8 oclock sharp . On the stroke of 8.
سر ساعت هشت
passion fruit
میوهی گل ساعت
watch key
کلید ساعت
real time clock
ساعت بلادرنگ
watch glss
شیشه ساعت
watch glass
شیشه ساعت
watch case
قاب ساعت
watchcase
جعبه ساعت
rush-hour
ساعت شلوغی
kilowatt hour
کیلووات در ساعت
w.h.
وات ساعت
watt hour
وات ساعت
universal time
ساعت جهانی
sext
عبادت ساعت 21
We will come at 8.
ما ساعت 8 میاییم.
sext
نماز ساعت شش
shipper
اهرم ساعت
wristlet
بند ساعت
shooting ckock
ساعت مسابقه
zulu time
ساعت گرینویچ
shot clock
ساعت مسابقه
solar time
ساعت شمسی
biological clock
ساعت زیستی
clock
ساعت ورزشگاه
daylight saving time
ساعت تابستانی
sun dial
ساعت افتابی
pph
تعدادصفحه در ساعت
physiological clock
ساعت فیزیولوژیکی
watchcase
قاب ساعت
the watch is warranted
خوبی ساعت
hrs
مخفف ساعت
the two o'clock d.
توزیع ساعت دو
system time
ساعت سیستم
hr
مخفف ساعت
clocks
ساعت ورزشگاه
quarter hour
ربع ساعت
solarium
ساعت افتابی
hourglasses
ساعت ریگی
hourglasses
ساعت شنی
in the space of an hour
بفاصله یک ساعت
half hour
نیم ساعت
sandglass
ساعت ریگی
hour glass
ساعت ریگی
horology
ساعت سازی
clockhand
عقربه
[ساعت ...]
horary
ساعت بساعت
digital clock
ساعت رقمی
hourglass
ساعت شنی
civil time
ساعت معمولی
internal clock
ساعت داخلی
sundial
ساعت افتابی
sundials
ساعت افتابی
civil time
ساعت محلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com